منظور از اینکه در عالم امام باشیم، چیست؟

برای اینکه معنی عالم را بفهمیم، یک مثال ملموس می‌زنیم.

وقتی خبر ورود کرونا به کشور منتشر شد، همه آن را باور کردیم. کنار آمدن با این شرایط، قواعد جدیدی می‌خواست و آن تعریف جدیدی از بهداشت بود که همهٔ رفتارها و رفت‌وآمدهای ما را تحت تأثیر قرار می‌داد. ما نیز چنان خطر را به خود نزدیک دیدیم که بی چون و چرا به این قواعد سخت تن دادیم. 
یکی دو روز نگذشت که برایمان ملکه شد؛ تا جایی که می‌توان گفت: سبک زندگی‌مان تغییر کرد. دیگر لازم نبود کسی حواسش به ما باشد یا تذکر بدهد. بدون هیچ عامل و ناظر بیرونی، فرم جدید بهداشت را رعایت می‌کردیم. حتی لازم نبود به این قضیه فکر کنیم، یا حواسمان باشد و خود را مجبور به شستن دست‌ها کنیم؛ بلکه در هر حالی این ترس و احساس ضرورت در دلمان بود و ناخودآگاه مراقب بودیم.

این یعنی ما در عالم کرونا بودیم!

کسی هم که در عالم امام است، آن‌قدر او را شناخته و نیازش را به او درک کرده که وجود امام را برای حیات خود و بلکه هستی، ضروری می‌داند. 
پس بدون اینکه کسی به او بگوید، همیشه به یاد امام است. بدون اینکه نظر دیگران برایش مهم باشد، می‌خواهد شبیه او شود. بدون اینکه به خود تلقین کند یا مفاهیم را تذکر دهد، در هر میدان دنبال نظر امام می‌گردد و وظیفه‌ای را که امام از او می‌خواهد، انجام می‌دهد.

خلاصه بدون اینکه خود را به تکلّف بیندازد یا نقشه و برنامه بچیند، هرلحظه با امام است و در هوای او نفس می‌کشد. یعنی حال و هوایش، فکر و ذکرش، سکوت و نگاهش، حرف و عملش، همه حول شمع وجود اوست و نمی‌تواند لحظه‌ای از او غافل شود.

در عالم هرچیز بودن، به همین معناست. دیگر به خودمان بستگی دارد که در چه عالمی زندگی کنیم؛ عالم خدا و امام و معارف یا عالم دنیا و کرونا و فراز و نشیب‌های گذرای روزمره.

برگرفته از بیانات استاد لطفی آذر



نظرات کاربران