عشق مجازی

عشق مجازی

در ادامۀ بحث معراج پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، (جلسۀ 98، 28 شوال 1442) به تبیین موضوع عشق مجازی می‌پردازیم.

جناب ملاصدرا معتقد است که اگرچه معشوق‌ها متفاوت‌اند؛ ولی معشوق حقیقی بیش از یکی نیست و آن، ذات مقدس حق است[1]. منشأ و مبدأ عشق همان ذات اقدس حق‌تعالی است؛ چون خیر، زیبایی و کمال محض است. معشوق هم فقط اوست، و همۀ موجودات، در ذات و حقیقت وجودشان دنبال همین یک معشوق هستند، والسلام. زیرا فطرتاً همه، از نقص گریزان و به کمال مشتاق‌اند.

اما معشوق‌ مجازی عبارت‌ است از محبوب و معشوقی که معبر و پلی، جهت وصول به عشق حقیقی باشد: «المجاز قنطرة الحقیقة»[2] پس به معشوقی که در این تعریف نمی‌گنجند، نمی‌توان معشوق مجازی گفت؛ بلکه آن، معشوق باطل است.

معشوق مجازی وجه و چهرۀ معشوق حقیقی است که: "وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ"[3] و چهرۀ شیء از یک لحاظ همان شیء است. انسانی که شیفتۀ محبوب مجازی است، با رسیدن به محبوب، نسبت به محبوب حقیقی که مطلق است و محدودیت ندارد، عشق و علاقه‌اش بیشتر می‌شود؛ مثل اینکه انسان تشنه‌ای که یک لیوان آب برایش جذابیت دارد -می‌توان در این مثال، این لیوان آب را به عنوان معشوق مجازی در نظر گرفت- وقتی به آب رسید، با نوشیدن یک لیوان آب، عشقش به مطلق آب بیشتر می‌شود؛ و کلیت آب است که برایش محبوب است، نه آن لیوان آب!

معشوق حقیقی نامتناهی است و معشوق‌های مجازی مختلف هستند، به‌دلیل اینکه همۀ این معشوق‌ها مراتب جلوات حضرت حق‌تعالی در عالم امکان‌اند و همه‌ به یک نحو خدا را نشان نمی‌دهند.[4] عالم امکانی و جلوات الهی مراتب دارد. عرش، کرسی، افلاک، عناصر هرکدام به طریقی عشق حقیقی را نشان می‌دهند. [5]  عشق حقیقی لاتعین است و انسان با گذشتن از معشوق‌های مجازی که محدود و متعین هستند، به آن می‌رسد.

فرق معشوق حقیقی با معشوق باطل را می‌توان در مثال آب و سراب، بررسی کرد؛ «سراب»، انسان تشنه‌ای که آن را از دور می‌بیند، به سوی خود جذب می‌کند و برای او حکم معشوق و محبوب را دارد. مسیری که برای رسیدن به آن سراب طی می‌کند، نیز برایش جذابیت دارد. چون می‌پندارد به سوی آبی می‌رود که مقصود اوست و تشنگی او را برطرف می‌کند! اما هرچه نزدیک‌تر می‌شود اضطرابش بیشتر می‌شود؛ زیرا با نزدیک‌شدن به سراب، آب‌نبودنش را می‌فهمد! اما وقتی که این انسان تشنه به سوی «آب» می‌رود، هرچه نزدیک‌تر می‌شود، شور و مستی‌اش بیشتر می‌شود. به‌گونه‌ای که وقتی به آب می‌رسد، خود را به‌یکباره در آن می‌اندازد.

پس فرق بین عشق حقیقی و باطل در مثال بالا این است که اولاً؛ انسان تشنه وقتی به آب می‌رسد، گویا می‌خواهد همۀ هستی خود را فنای در آب کند، ولی اگر به سراب برسد، غرق در ناامیدی و اضطراب می‌شود![6] ثانیاً با وصول به معشوق کاذب، نفرت صادق ظاهر می‌شود؛ یعنی وقتی انسان تشنه به سراب رسید، آن جاذبه و عشق، به نفرت تبدیل می‌شود. برعکس، زمانی که به آب می‌رسد و از آن می‌نوشد، لذتش را می‌چشد.

تفاوت معشوق مجازی و معشوق‌ باطل نیز در همین مثال آب و سراب روشن می‌شود. معشوق باطل انسان را در خود اسیر می‌کند و دچار انواع رذایل اخلاقی می‌نماید. درحالی‌که معشوق مجازی انسان را به عشق لاتعین و نامحدود می‌رساند، همان عشقی که در مناجات‌المحبین از خدا می‌خواهیم: "أَسْأَلُكَ حُبَّكَ وَ حُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَ حُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُوصِلُنِي إِلَى قُرْبِكَ"[7]

از جمله مصادیق عشق مجازی، عشق به آیات، نشانه‌ها، اسما و صفات خداوند، عشق به انبیا و اولیا و عشق به عبادت است. انسانی که عاشق عبادت است، توجهش به عبادت خودش نیست و از اینکه خداوند این وظیفه را برای او قرار داده و به او اجازۀ انجام عبادت را درمقابل خودش داده، وجودش غرق بهجت و لذت است. این معشوق‌های مجازی اشتیاق انسان را برای رسیدن به حق‌تعالی قوی می‌کنند.

مرحوم حکیم سبزواری در حاشیۀ اسفار مصداق خاص محبوب مجازی را انسان کاملِ مکمل دانسته، که مظهری است فانی در ظاهر؛ مانند ظرفی که از شدت شفافیت فقط مظروف خود را نشان می‌دهد و از خودش اثری نیست: «فکأنما خمر و لاقدح»[8]. پس از انسان کامل، دیگر موجودات نیز هرکدام می‌توانند مظهری از مظاهر جمال الهی باشند: "الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ"[9]؛ ستايش خدايى را سزاست كه با آفرينش مخلوقات، بر انسان‏ها تجلّى كرد.

عشق مجاز به انسان بیداری عقلی می‌بخشد و انسان خردمند به این حقیقت واقف می‌شود که هیچ یک از خصوصیات مادی و زیبایی‌های‌ جسمانی، نمی‌توانند محبوب حقیقی باشند، بلکه می‌توانند وسیله‌ای باشند تا انسان را از خواب غفلت و جهالت بیدار کرده، با ریاضت و تمرین از امور جسمانی و اصنام هیولانی، خارج و به زیبایی‌های روحانی و فضایل عقلانی و انوار الهی سوق دهند. و انسان را بر شناخت جواهر، زیبایی‌ها و محاسنی که در نفس او وجود دارد و بر شرافت عناصری که در او وجود دارد، کمک کند و به حقیقت زیبایی‌ها و فضایل و زینت‌ها، نزدیک نماید.[10] و این حقیقت را خداوند بیان می‌فرماید که ما خودمان این جاذبه و زینت را در زمین (معشوق‌های مجازی)[11] قرار دادیم: "إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً"[12]؛ ما آنچه را روى زمين است زينت آن قرار داديم، تا آن‌ها را بيازماييم كه كدامشان بهتر عمل مى‏كنند!

خداوند در قرآن به مؤمنان بشارت نعمت‌هایی را می‌دهد که نمونۀ آن را در دنیا داشتند. و این‌ها همان محبوب‌هایی هستند که انسان را به محبوب حقیقی رهنمون می‌شوند: " وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فيها خالِدُونَ"[13]؛ به كسانى كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، بشارت ده كه باغ‌هايى از بهشت براى آن‌هاست كه نهرها از زير درختانش جاريست. هر زمان كه ميوه‏اى از آن، به آنان داده شود، مى‏گويند: «اين همان است كه قبلاً به ما روزى داده شده بود. (ولى اين‌ها چقدر از آن‌ها بهتر و عالی‌تر است.)» و ميوه‏هايى كه براى آن‌ها آورده مى‏شود، همه (از نظر خوبى و زيبايى) يكسانند. و براى آنان همسرانى پاک و پاكيزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.

البته این محبوب‌ها زمانی می‌توانند پُل حقیقت باشند که برای انسان، محبوب بالذات نباشند، که اگر این‌طور باشد، نه‌تنها به حقیقت نمی‌رسانند؛ بلکه سرابی هستند که از حقیقت دور می‌کنند. در زندگی خود می‌بینیم که هرگاه به یکی از این جلوات الهی به دیدۀ محبوب بالذات نگاه کردیم و بدون درنظر داشتن محبوب و معشوق حقیقی، آن را دوست داشتیم، بعد از مدتی این دوستی به کینه، دوری و تنفر انجامید! شمائل زیبا، خصال زیبا، خطابۀ زیبا، فضائل، علم، عبادت، و هرچه که می‌تواند قلب را جذب کند، اگر انسان را به‌سوی انوار عقلی هدایت نکند و راهبر نباشد، راهزن خواهد بود و نهایتاً به حرام خواهد رسید.

در بین روش های تهذیب نفس رسیدن به عقل و رسیدن به خدا، روش‌ها و راه‌های گوناگونی را پیشنهاد داده‌اند، که بعضی‌ از آن‌ها خیلی طولانی‌ هستند و برزخ طولانی دارند، آن راهی که نزدیک‌تر از همه است مسیر عشق است که سریعاً می‌رساند. وقتی انسان این قلاده را به گردنش انداخت، آرام‌آرم سنخیت مابین او و مرتبۀ عقلی، خودش عاشق را به معشوق می‌رساند.

ملاصدرا هیچ‌کدام از عشق‌های مجازی را مطلق و بدون قید و شرط تجویز نمی‌کند، و آن‌ها را شایستۀ احوالات یک انسان نمی‌داند و عشق را به‌شرطی مجاز می‌داند که رقت نفس، بیداری از خواب غفلت و خروج از شهوات حیوانی بیاورد و علوم الهیه را در وجود انسان تکمیل کند. ملاصدرا این عشق مجازی را هم بدون استاد، راهبر نمی‌داند. عشق مجازی با اینکه می‌تواند خاستگاه محبت الهی باشد لیکن بدون راهنما و استاد راه پرخطری است.

غازی به‌دست پور خود شمشیر چوبین می‌‌دهد
 

عشقی که بر انسان بود شمشیر چوبین آن بود
 

 

تا او در آن استا شود، شمشیر گیرد در غزا
 

آن عشق با رحمن شود چون آخر آید ابتلا[14]
 

 

جناب شیخ‌الرئیس در رسالۀ عشق می‌فرمایند: «محبوب واقعی نفوس بشری همان خیر محض و کمال مطلق است هر نفسی محب و دوست‌‌دار خود و کمالات خود است، چون همۀ کما‌ل‌ها و خیرها از علت اولی فائض شده و کمال نفوس نیز به معرفت و تقرب او حاصل می‌شود، پس در واقع محبوب اصلی همۀ انسان‌ها آن خیر محض است»[15] بالاترین رتبه در عشق مجازی را "الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی"[16] دارد به‌دلیل اینکه معصوم هستند و امکان ندارد انسان، عاشق معصوم شود، و عاشق خدا نشود. زیرا حضرات معصومین(علیهم‌السلام) به خدا دعوت می‌کنند، نه به خود.

کسی که در عشق مجازی می‌ماند و به عشق حقیقی نمی‌رسد، مانند تشنه‌ای است که وقتی به یک لیوان آب می‌رسد، فکر می‌کند به معشوق رسیده، د‌ر صورتی ‌که آن یک لیوان آب انسان را به حضور آب در نظام آفرینش، نه تنها در عالم ماده که سیراب کننده است، در عالم معنا به‌عنوان علم، در عالم بالاتر به‌عنوان ولایت رهنمون می‌‌شود. چنان انسان را حرکت می‌دهد که یک‌دفعه می‌بینی از یک لیوان آب انسان به یک اقیانوسی از آب در دنیا رسید، به یک اقیانوسی از علم در عالم نفس رسید، و به یک اقیانوس بی‌نهایت از ولایت و عشق در عالم ولایت رسید.

ملاصدرا هم در شواهد الربوبیه می‌فرماید: همۀ عبادت‌کنندگان در مقام تصور، موحد هستند؛ اما در مقام تصدیق مشرک‌ هستند. زیرا آنان منشأ خیر و کمال مطلق را می‌پرستند و دوست دارند، حتی بت‌پرستان نیز اصنام را به گمان الوهیت عبادت می‌کنند و از این رو با اکثر مسلمانان هیچ تفاوتی ندارند[17]، درحالی‌که خداوند فرمان داده که غیر او را نپرستید: "وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ"[18]

جناب ابن‌عربی در فتوحات می‌فرماید: ما معمولاً خدا را در مظاهر او و تحت اسامی خاصی چون لیلی و غیره دوست داریم نمی‌دانیم که متعلق دوستی همۀ این‌ها عین حق است. بعضی محبوب حقیقی را در دنیا می‌شناسند، ولی بعضی تا مرگ هم نمی‌شناسند. پس از مرگ وقتی پرده‌ها کنار رفت، تازه می‌فهمند که ای وای من جز خدا را دوست نداشتم؛ ولی اسم مخلوق حجابی شده بود برای او. بت‌پرستان که بت‌های «مناة» و «عزى» و «لات» را می‌پرستیدند، آن‌ها نمی‌فهمند که این‌ها خودِ خدا را دوست دارند. بعد از مرگ تازه می‌فهمند که فقط خدا را دوست داشتند و می‌پرستیدند![19]

جناب صدرا می‌فرمایند: اگر عاقل خردمند در آنچه بیان شد تفکر کند از خواب غفلت بیدار می‌شود، در جستجوی محبوب، قلب خود را که حرم امن الهی است، پاس می‌دارد، با گوهر هستی خود به فلاح و رستگاری بار می‌یابد. از این پس به دریوزگی نزد غیر نمی‌رود، از موجودات طبیعی که از کمال و جمال ذاتی بی‌بهره هستند طلب غنا نمی‌کند. بدین گونه از رنج و سختی و روزگار عُسرت و محبت غیر خدا راحت می‌شود، از شقاوتی که برای عاشقان و دوست‌داران جسم و جرم بدن‌های انسانی، طالبان درهم و دینار و... ایمن می‌گردد.[20]

این کلام ملاصدرا را همۀ ما چشیده‌ایم؛ و خوب می‌دانیم عشق‌های مجازی چه بلاهایی به سرمان آورده‌اند! عشق‌هایی که قرآن آن‌ها را این‌گونه برمی‌شمارد:  قراهایی به سرمان  غیره و غیرههبر نمی به دیده محبوب بالذات نگاه کردیم و بدون درنظر داشتن محبوب و معشوق حقیقی "زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ"[21]؛ محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب‌هاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند؛ ولى) اينها(در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند،) سرمايه زندگى پست (مادى) است؛ و سرانجام نيک (و زندگىِ والا و جاويدان)، نزد خداست.

عشق به اموال و فرزندان، هم می‌تواند به عنوان پُلی باشد برای رسیدن به عشق حقیقی و هم می‌تواند انسان را به خود سرگرم کرده، از آن عشق حقیقی دور کند. متأسفانه اکثراً بدون توجه به این نکته در دام این عشق گرفتار شدیم و به جای اینکه مثلاً دوست داشتن فرزند به‌عنوان جلوه‌ای از جلوات حق ما را به او برساند و فرزند برایمان باقیات صالحات باشد، دچار آفات این دوست داشتن محدود شدیم! خداوند سبحان در مقایسه با این امور فانی، حقایق صالح را باقی و برتر دانسته می‌فرماید: "وَ يَزيدُ اللَّهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدىً وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ مَرَدًّا"[22]؛ (امّا) كسانى كه در راه هدايت گام نهادند، خداوند بر هدايتشان مى‏افزايد؛ و آثار شايسته‏اى كه (از انسان) باقى مى‏ماند، ثوابش در پيشگاه پروردگارت بهتر، و عاقبتش خوبتر است!

هنگامی که نفس از خواب غفلت و نادانی بیدار شود، دیدۀ بصیرت برگشاید بر عالم خود بنگرد مبدأ و معاد خود را بشناسند به این حقیقت یقین خواهد داشت که همۀ لذت‌های جسمی و زیبایی‌های مادی تصویر و عکس فضایل عقلی و مثال و خیال انوار روحانی بوده، فاقد حقیقت و اصالت و استقلال هستند.[23] لذت‌های جسمانی همه، چون سرابی هستند که تشنه آن را آب می‌پندارد، وقتی به آن می‌رسد چیزی نمی‌یابد: "وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَريعُ الْحِسابِ"[24]؛ كسانى كه كافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در يک كوير كه انسان تشنه از دور آن را آب مى‏پندارد؛ امّا هنگامى كه به سراغ آن مى‏آيد چيزى نمى‏يابد، و خدا را نزد آن مى‏يابد كه حساب او را بطور كامل مى‏دهد؛ و خداوند سريع الحساب است!

کسی که عاشق حق است، از هیچ یک از جلوات او نمی‌تواند متنفر باشد، بلکه همۀ جلوات حق را دوست دارد؛ زیرا آن‌ها پُل‌هایی هستند که او را به خدا می‌رسانند. پس هم آن‌ها را دوست دارد و هم این دوستی را ابراز می‌کند. هیچ انسانی به‌قدر عارف، عاشق همه چیز نیست. انسان مؤمن عاشق همه چیز است، تفاوت دوست داشتنش در این است که همه چیز را به لحاظ خدا دوست دارد، نه در حس و توهم! دوست داشتن‌های توهمی با کوچک‌ترین ناملایمی تبدیل به نفرت می‌شود؛ درحالی‌که عشق حقیقی بسیار قوی است و مانند آنچه در یاران وفادار امام حسین(علیه‌السلام) در کربلا می‌بینیم، از پایداری، فداکاری‌، وفا و شجاعت، همه حاصل همین عشق است.

شرافت عشق به معشوق است. نفوس هرچه شریف‌تر و عالی‌تر باشند، عشق‌ها، لطیف‌تر، رقیق‌تر، زیباتر و ارزشمندتر است و در آن فداکاری‌، ایثار، وفا، اخلاص‌، شجاعت‌، قوی‌تر است، به دور از وهم‌ و حیوانیت‌. در نگاه ملاصدرا عشق با هوس خیلی فرق می‌کند؛ هوس زودگذر است و می‌تواند با دنیایی از امور دیگر در دل انسان هم‌نشین شود. اما عشق ماندگار است، و هرچه قوی‌تر باشد، اغیار را بیرون می‌اندازد. محبوب و معشوق واقعی در گوشت و پوست و استخوان و بدن نمی‌گنجد، بلکه صورت روحانی و معنوی است. [25]

 

 


[1]- الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ج7، ص160.

[2]- الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ج7، ص173.

[3]- سورۀ الرحمن، آیۀ 27 : و تنها ذات ذوالجلال و گرامی پروردگارت باقی می‌ماند!

[4]- الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ج7، ص179.

[5]- الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ج7، ص180.

[6]- الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ج7، ص186.

[7]- مفاتیح‌الجنان، مناجات المحبین : از تو درخواست مى‏كنم دوستى تو را و دوستى دوستدارانت را و دوست داشتن هر كارى كه مرا به مقام قرب تو رساند.

[8]- الحکمة المتعالیة في الأسفار العقلیة الأربعة، ج2، ص77.

[9]- نهج‌البلاغه، حکمت 108.

[10]- الحکمة المتعالیة في الأسفار العقلیة الأربعة، ج2، صص78-79.

[11]- همان‌طور که گفته شد، اینجا منظور عشق مجازی است، نه عشق‌های باطل نفسانی و حیوانی که درواقع شهوت است، نه عشق.

[12]- سورۀ کهف، آیۀ 7.

[13]- سورۀ بقره، آیۀ 25.

[14]- مولانا، دیوان شمس، غزلیات.

[15]- رسائل ابن سينا (يک جلدى)، النص، صص377-399.

[16]- سورۀ شوری، آیۀ 23 : "ذلِكَ الَّذي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ"؛ اين همان چيزى است كه خداوند بندگانش را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند به آن نويد مى‏دهد! بگو: «من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏كنم جز دوست‏داشتن نزديكانم‏ [اهل بيتم‏]؛ و هر كس كار نيكى انجام دهد، بر نيكى‏اش مى‏افزاييم؛ چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.

[17]- الشواهد الربوبية في المناهج السلوكية (مقدمه عربى)، ج‏1، ص144.

[18]- سورۀ اسرا، آیۀ 23.

[19]- ابن عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیة، ج4، ص260.

[20]- الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ج7، ص187.

[21]- سورۀ آل‌عمران، آیۀ 14.

[22]- سورۀ مریم، آیۀ 76.

[23]- الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ج7، ص187.

[24]- سورۀ نور، آیۀ 39.

[25]- الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ج7، ص179.

 



نظرات کاربران

//