معراج، ظهور استعداد انسان

 

معراج، ظهور استعداد انسان

 

در ادامۀ بحث معراج پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، (جلسۀ 2، 22 ربیع‌الاول 1442) به تبیین موضوع معراج، ظهور استعداد انسان می‌پردازیم.

از جمله آیاتی که به معراج پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) اشاره می‌فرماید، آیات 8 و 9 سورۀ مبارکۀ نجم است. در روایات متعدد از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمۀ معصومین(علیهم‌السلام) این آیات توضیح داده شده است. به برخی از این روایات اشاره می‌کنیم.

پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: "لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَى السَّمَاءِ دَنَوْتُ مِنْ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى کانَ بَینِی وَ بَینَهُ قَابُ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَى‏"[1]

وقتی که به آسمان عروج کردم، نزدیک شدم به رب خودم عزوجل تا جایی که میان من و او به‌قدر دو کمان یا نزدیک‌تر بود.

همچنین آن حضرت می‌فرماید: "أَنَّهُ نُودِی أَلْفَ مَرَّةٍ بِالدُّنُوِّ وَ فِی کلِّ مَرَّةٍ قُضِیتْ لِی حَاجَةٌ"[2]

هزار بار از طرف حق‌تعالی ندا شد به من برای نزدیک شدن، و در هر بار خداوند برای من حاجتی را روا ساخت.

راوی می‌گوید از امام سجاد(علیه‌السلام) دربارۀ خداى جل جلاله پرسیدم که آیا مکان دارد؟ فرمود خدا از آن برتر است. گفتم پس چرا پیامبرش را به آسمان برد؟ فرمود تا ملکوت آسمان و آنچه از عجایب و بدایع آفرینشش در آن هست به او نشان دهد. گفتم گفتار خداى عزوجل که می‌فرماید: "ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ. فَکانَ قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَىٰ"[3] چه معنى دارد؟ فرمود: مقصود از آن رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است که از حجب نور گذشت و ملکوت آسمان‌ها را دید.[4]

در اینجا می‌پردازیم به اینکه هدف معراج چیست؟ برای اینکه پاسخ این پرسش را بدهیم، ابتدا به عنوان مقدمه، علت‌های چهارگانۀ تعین و ظهور اسمای الهی در نظام خلقت را بیان می‌کنیم.

این علت‌ها عبارت‌اند از علت مادی، علت صوری، علت فاعلی و علت غایی. علت مادی، عناصر مادی هستند که از ترکیب آن‌ها خلقت شکل می‌گیرد. علت صوری، همان شکلی است که به علت مادی داده می‌شود. مثلاً اگر موم را علت مادی باشد، علت صوری، همان اشکالی است که به موم می‌دهیم. سومین علت، علت فاعلی است که ذات اقدس الهی است و ماده و صورت و رابطۀ این دو از جانب اوست. علت غایی، هدفی است که فاعل از دادن یک صورت به ماده دارد.

علت مادیِ معراج پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) "بُراق" و "رفرف" است. علت صوری معراج آن حضرت، حرکت از مسجدالحرام  تا مسجدالاقصی و از آنجا به آسمان‌هاست. علت فاعلی معراج پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، ارادۀ حق‌تعالی است. حضرت حق‌تعالی اراده کرده در انسان استعداد و رتبه‌ای از وجود باشد که توانمندی عروج را داشته باشد. و علت غاییِ معراج آن حضرت، لقای حق‌تعالی است.

از آنجایی که انسان کامل در هر حرکتی نمونه و الگوی انسان‌های دیگر است، پس جریان معراج پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نشان می‌دهد که دیگر انسان‌ها نیز می‌توانند این سیر را در رتبۀ خود داشته باشند، البته به‌واسطۀ انسان کامل. انسان کامل مانند مادری است که همۀ استعدادهای خودش به فعلیت رسیده و حالا نطفه‌ای را که در بطن خود دارد، با تغذیۀ مناسب و کامل در همۀ قوایش به فعلیت می‌رساند. انسان کامل، معصوم است و هیچ نقصی برای پرورش دادن نطفه‌های انسانی در او نیست. و هرکس خود را به او بسپارد، به فعلیت جامع انسانی خود می‌رسد؛ پس حجت بر همۀ انسان‌ها تمام است و کسی نمی‌تواند بگوید: « من سفر معراج را نمی‌شناختم یا الگویی نداشتم که این راه را رفته باشد و بتواند من را هم ببرد.»

هر بنده‌ای در مقام عبودیت معراج دارد. این مطلب در آیۀ دوم سورۀ اسراء، با کلمۀ "عَبْدِهِ" بیان شده است. اگر در  این آیۀ شریفه، رسالت به عنوان شرط معراج پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیان شده بود، انسان‌های دیگر عذر داشتند که ما رسول نیستیم که معراج داشته باشیم. ولی مقام بندگی مختص شخص خاصی نیست و همۀ انسان‌ها استعداد بندگی خدا را دارند. بنابراین همۀ انسان‌ها می‌توانند به معراج بروند؛ البته متناسب با رتبۀ خودشان.

علت غاییِ معراج انسان این است که او بفهمد «از کجا آمده است و به کجا می‌رود.». معراج سیر عوالم متصل انسان در عالم منفصل او یعنی همین ناسوت است. یعنی تمام عوالمی را که انسان قرار است بعد از مرگ به آن‌ها وارد شود در همین ناسوت سیر کند. یک انسان موحد عوالم متصل خود یعنی عالم حس، خیال، عقل و عشق را می‌شناسد و خواص آن‌ها را می‌داند اما با معراج به آن‌ها وارد می‌شود.

همان طور که گفته شد معراج ما با معراج پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) یکی نیست. معراج هرکس متناسب با رتبۀ خود اوست. مثل اینکه مادر غذایی را که با دندان می‌جود و می‌خورد وارد خونش می‌شود. جنین از طریق خون به همان غذا دسترسی پیدا می‌کند؛ اما کیفیت غذا و خوردن آن، در مادر و کودک یکی نیست.

در روایت آمده است امام باقر(علیه‌السلام) این آیه را تلاوت کرد: "سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَکنا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا" و فرمود: و از جمله آیاتى که خداوند در این راه در بیت‌‌المقدس به او نشان داد این بود که خداى تعالی تمام پیامبران و مرسلین را از اولین و آخرین محشور فرمود. سپس به جبرئیل دستور داد اذان بگوید... سپس محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) جلو ایستاد و آن‌ها پشت سرش نماز خواندند و چون نمازش تمام شد رو به آن‌ها کرده فرمود: شما به چه گواهى می‌دهید و چه را می‌پرستید؟ گفتند: ما گواهى می‌دهیم که معبودى جز خداى یگانه نیست که شریکى ندارد و همانا تو رسول خدا هستی، و خداوند روى این مطلب از ما عهد و پیمان گرفته است.[5]

یونس‌بن‌عبدالرحمن می‌گوید به حضرت ابوالحسن موسى‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) عرض کردم که به چه علت خدا پیامبرش(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به سوى آسمان بالا برد و از آن به سوى سدرة‌‌المنتهى و از آن به سوى حجاب‌های نور و با او خطاب و گفتگو نمود و در آنجا با او راز گفت، در حالی که خدا به مکان وصف نمی‌شود؟ آن حضرت (علیه‌السلام) فرمود:

"إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى لَا یوصَفُ بِمَکانٍ وَ لَا یجْرِی عَلَیهِ زَمَانٌ وَ لَکنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرَادَ أَنْ یشَرِّفَ بِهِ مَلَائِکتَهُ وَ سُکانَ سَمَاوَاتِهِ وَ یکرِمَهُمْ بِمُشَاهَدَتِهِ وَ یرِیهُ مِنْ عَجَائِبِ عَظَمَتِهِ مَا یخْبِرُ بِهِ بَعْدَ هُبُوطِهِ وَ لَیسَ ذَلِک عَلَى مَا یقُولُ الْمُشَبِّهُونَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‏ عَمَّا یشْرِکونَ."[6]

خداى تبارک و تعالى به مکان وصف نمی‌شود و زمان بر او جارى نمی‌گردد و لیکن آن جناب عزوجل خواست که فرشتگان و ساکنان آسمان‌هاى خود را به او تشریف دهد و ایشان را به مشاهده کردن آن حضرت اکرام نماید و از عجایب عظمت خویش به او نشان دهد آنچه را که بعد از فرود آمدنش به آن خبر می‌دهد. و این امر بر آن وضع نیست که فرقۀ مشبهه می‌گویند و پاک و منزه است خدا و برترى دارد از آنچه شرک می‌آورند.

به طور خلاصه می‌توان گفت معراج، فناکردن مراتب هستی در هستِ مطلق است. معراج، لقای معبود است، معراج انسان، لقای جایگاهی است که از آنجا آمده است: "إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ"[7]

بنابراین پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به سفر معراج رفت و در بازگشت آنچه را دیده بود برای همگان بازگو فرمود تا بگوید که ای مردم شما هم استعداد دارید که وارد این عوالم شوید، پس سطح تعلق و عشق خود را از عالم خاکی بالاتر بیاورید و خود را از زندگی حیوانی بیرون بکشید تا در عوالم بالاتر زندگی انسانی را بچشید.

 

 


[1]- بحارالأنوار (ط - بيروت)، ج‏18، ص406.

[2]- مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏1، ص179.

[3]- سورۀ نجم، آیات 8 و 9.

[4]- الأمالي( للصدوق)، النص، ص150.

[5]- الأمالي( للصدوق)، النص، ص150.

[6]- التوحيد (للصدوق)، ص175.

[7]- سورۀ بقره، آیۀ 156.

 



نظرات کاربران

//