
تشنۀ خدا
( جلسه شب اول قدر ، نوزدهم رمضان 1437 ) به تبیین « تشنۀ خدا » میپردازیم.
سالهاست از معارف میشنویم و میخوانیم. اهل علم و عبادتیم و خدا و امام را دوست داریم؛ اما هرچه «خدا خدا» میکنیم، قلبمان او را نمییابد و آرام نمیشود.
اگر غیر از این است، خوشا به احوالمان! اما اگر همین است، به راستی چرا نمیتوانیم با کسی که قصد ارتباط با او را داریم، ارتباط برقرار کنیم؟ چون دوریالیمان کج است، دوریالی رغبت! برای همین نمیتوانیم شمارۀ او را درست بگیریم و صدایش را بشنویم.
امشب، دیگر شب ارتباط است؛ باید بتوانیم. ورق میزنیم دعای مبارک افتتاح را برای فتح دلهایمان؛ تا فتح دروازۀ عشق باشد برای ورود به وادی معرفت ذات الهی، که حتماً فتح فعل و صفت را هم در درونش دارد. به این شرط که دلمان درد و سوز عشق داشته باشد، نه غصۀ دنیا. بخوانیم:
"اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِی دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ، تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ، وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِيلِكَ، وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ."
پروردگارا، ما به دولت کریمه رغبت داریم؛ دولتی که به آن، اسلام و اهلش را عزت میدهی و نفاق و اهلش را به ذلت میکشانی؛ و در آن دولت، ما را از دعوتکنندگان به طاعت خود و رهبران به راهت قرار ده و کرامت دنیا و آخرت را روزیمان کن.
"اللَّهُمَّ مَا عَرَّفْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَحَمِّلْنَاهُ وَ مَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَبَلِّغْنَاهُ."
پروردگارا، آنچه را در جنّت اسماء به ما تعلیم کردی و خودت را نشانمان دادی، یاری کن تا همین جا ببینیم و حملش کنیم؛ آنچه را نیز تا پیش از دولت کریمه از یاد بردهایم و غفلت کردهایم، یاری کن تا در آن دولت بچشیم و به شهود و وصلت نایل شویم و صدایت را بشنویم که پاسخمان میدهی.
اینها خواص و شرایط دولت کریمه است که ما میگوییم به آن رغبت داریم. دولتی که تمام خاصیتهای زندگی انسانی در ناسوت را دارد:
"اللَّهُمَّ الْمُمْ بِهِ شَعْثَنَا وَ اشْعَبْ بِهِ صَدْعَنَا وَ ارْتُقْ بِهِ فَتْقَنَا وَ كَثِّرْ بِهِ قِلَّتَنَا وَ أَعْزِزْ بِهِ ذِلَّتَنَا وَ أَغْنِ بِهِ عَائِلَنَا وَ اقْضِ بِهِ عَنْ مَغْرَمِنَا وَ اجْبُرْ بِهِ فَقْرَنَا وَ سُدَّ بِهِ خَلَّتَنَا وَ يَسِّرْ بِهِ عُسْرَنَا وَ بَيِّضْ بِهِ وُجُوهَنَا وَ فُكَّ بِهِ أَسْرَنَا وَ أَنْجِحْ بِهِ طَلِبَتَنَا وَ أَنْجِزْ بِهِ مَوَاعِيدَنَا وَ اسْتَجِبْ بِهِ دَعْوَتَنَا وَ أَعْطِنَا بِهِ سُؤْلَنَا وَ بَلِّغْنَا بِهِ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ آمَالَنَا وَ أَعْطِنَا بِهِ فَوْقَ رَغْبَتِنَا..."
پروردگارا، به واسطۀ او پریشانی، پراکندگی و تفرقۀ ما را جمع کن؛ اندک ما را بسیار کن. ما را عزیز گردان و نیازمان را برطرف، دِینمان را ادا، فقرمان را جبران، نقصمان را مرتفع و سختیمان را آسان ساز. روسپیدمان کن؛ اسیرانمان را آزاد، طلبمان را روا و وعدههایی را که دادهای، محقق فرما. دعای ما را پاسخ گو، خواستهمان را عطا کن، ما را به آرزوهای دنیا و آخرتمان برسان و حتی برتر از رغبتمان به ما بده.
بارها این دعا را خواندهایم؛ اما آیا واقعاً به همۀ این خواص رسیدهایم؟ اطمینان خاطر، آرامش، اتحاد، عزت، غنا، رهایی...! پس تا کنون از خدا چه خواستهایم؟ چطور به این همه نداری قانع شدهایم؟ ما که جزء کفار و مشرکان نیستیم؛ پس چرا این صفات را نداریم؟ شاید عالم بیرون، دست ما نباشد؛ اما اختیار خودمان و قلبمان را که داریم!
تمام سالهای عمرمان به کنار؛ همین یک سال گذشته، رغبتمان به چه بوده است؟ از همین رمضان قبل که ادعا کردیم به دولت کریمه رغبتداریم. اصلاً رغبت چیست؟ رغبت، میل اکید است. یعنی اینکه دیوانهوار چیزی را بخواهیم و چنان در هوایش باشیم که به هیچ خواستۀ دیگر، راضی نشویم. مثل فردی که بسیار تشنه است و در هوای داغ، عرق میریزد؛ او برای آب، لهله میزند و حتی اگر جعبهای پر از جواهر و الماس در مقابلش بگذارند، سیراب نمیشود.
حال آیا ما به دولت کریمۀ امام زمانی با این خصوصیات، رغبت و میل اکید داریم؟ یا فقط میل داریم؟ آیا چنان میخواهیمش که به گرسنگی، تشنگی، مرگ، بیماری، فقر، ثروت و... نظر نداشته باشیم و اینها حالمان را عوض نکنند؟ مگر وقتی خیلی تشنهایم، به غذا رغبت داریم؟ یا حتی به محبت همسر و فرزند؟
رغبت ما به خدا در دنیا، باید چنان باشد که به هیچ چیز دیگر رغبت نکنیم. از مواهب دنیا استفاده کنیم؛ اما جز برای او دلمان نلرزد و دست و پایمان را گم نکنیم. او را ببینیم که این همه را به ما داده است. سورۀ شرح را ببینید:
"أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ. وَ وَضَعْنا... وَ رَفَعْنا... وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ."
ما به تو شرح صدر دادیم، ما بار تو را برداشتیم، ما تو را بالا بردیم؛ پس تو فقط به ما رغبت کن.
آری؛ دوریالی کج ما همین جاست. ما خدا را دوست داریم، اما دلمان گیر او نیست. تشنهایم؛ اما اگر هم آب ننوشیم، میتوانیم ادامه دهیم. برای همین میگوییم: «حالا این را بخورم، این را بکنم؛ آب همیشه هست، بعداً مینوشم!»
رغبت، آن است که در طلب مطلوب، بیچاره شویم و بدون او نتوانیم باشیم و از خواب و خوراک بیفتیم. یعنی اگر هم از دنیا بهره میبریم، هیچ چیز جذب وجودمان نشود، جز عشق خدا. به وظایف خود نیز عمل کنیم، تنها برای اینکه به او برسیم. به فکر حفظ سلامت باشیم، فرزندمان را دوست بداریم، از زندگی لذت ببریم، بخوریم، بخوابیم، مال و مقام داشته باشیم؛ اما به هیچ کدام رغبت نداشته باشیم و با هیچ کدام، دلمان تکان نخورد.
رغبت یعنی همه چیز داشته باشیم، اما تشنه و بیقرار باشیم؛ تشنۀ آنکه این همه چیز از اوست. نه اینکه هرچه بیشتر داشتیم، او را فراموش کنیم! وقتی به خانهای دعوت میشویم، بیادبی است قبل از سلام به صاحبخانه، در اتاقها بگردیم و محو در و دیوار و اثاثش شویم. اول باید به صاحبخانه راغب شویم و دلمان مال او باشد؛ بعد سراغ دادههایش برویم.
او منتهای آرزوی قلب ماست؛ ولی ما با انبوه خواستهها، او را پوشاندهایم. او میخواهد آسمانیمان کند؛ ما میگوییم: «فعلاً زمینمان را سر و سامان بده!» ما به او نیازمندیم، چون هستیمان را از او داریم؛ اما حواسمان به او نیست! بیایید امشب خود را در دستانش رها کنیم و صادقانه بگوییم که: «ما نمیتوانیم و راهی جز تو نداریم؛ میدانیم، اما اگر خودت نجاتمان ندهی، از امیال قلبمان رها نمیشویم. پس این تو و این قلب ما؛ "وَ هَلْ يَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلَّا الْمَوْلَى".»
نظرات کاربران