
اصل برائت
در ادامۀ بحث «شیطان شناسی» (جلسۀ هفتاد و ششم ،12 صفر 1438) به تبیین موضوع « اصل برائت » میپردازیم.
در وصیت امام علی(علیهالسلام) به کمیل به اینجا میرسیم که فرمودند:
"يَا كُمَيْلُ، الدِّينُ لِلَّهِ؛ فَلَا تَغْتَرَّنَّ بِأَقْوَالِ الْأُمَّةِ الْمَخْدُوعَةِ، الَّتِي قَدْ ضَلَّتْ بَعْدَ مَا اهْتَدَتْ وَ أَنْكَرَتْ وَ جَحَدَتْ بَعْدَ مَا قَبِلَتْ. يَا كُمَيْلُ، الدِّينُ لِلَّهِ تَعَالَى؛ فَلَا يَقْبَلُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ أَحَدٍ الْقِيَامَ بِهِ، إِلَّا رَسُولاً أَوْ نَبِيّاً أَوْ وَصِيّاً. يَا كُمَيْلُ، هِيَ نُبُوَّةٌ وَ رِسَالَةٌ وَ إِمَامَةٌ، وَ لَا بَعْدَ ذَلِكَ إِلَّا مُتَوَلِّينَ وَ مُتَغَلِّبِينَ وَ ضَالِّينَ وَ مُعْتَدِينَ. يَا كُمَيْلُ، إِنَّ النَّصَارَى لَمْ تُعَطِّلِ اللَّهَ تَعَالَى وَ لَا الْيَهُودَ، وَ لَا جَحَدَتْ مُوسَى وَ لَا عِيسَى؛ وَ لَكِنَّهُمْ زَادُوا وَ نَقَصُوا وَ حَرَّفُوا وَ أَلْحَدُوا، فَلُعِنُوا وَ مُقِتُوا وَ لَمْ يَتُوبُوا وَ لَمْ يَقْبَلُوا. يَا كُمَيْلُ، إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ."
ای کمیل، دین برای خداست؛ پس هرگز فریب سخنان گروه فریبخورده را مخور که پس از هدایت، گمراه شدند و پس از قبول، رد و انکار کردند. ای کمیل، دین برای خدای متعال است؛ پس خدا از احدی قیام به آن را نمیپذیرد، مگر از رسول یا نبی یا وصی. ای کمیل، پس از نبوت و رسالت و امامت، نیستند جز رویگردانان، غلبهکنندگان، گمراهان و متجاوزان. ای کمیل، همانا نصاری و یهود، نه خدا را تعطیل کردند و نه موسی و عیسی را انکار نمودند؛ بلکه زیاد و کم کردند و تحریف و الحاد نمودند، پس مورد لعن و سخط قرار گرفتند و توبه نکردند و پذیرفته نشدند. ای کمیل، همانا خداوند فقط از باتقوایان میپذیرد.
پس جز کسانی که منصوب از جانب حقّاند، هیچکس نمیتواند مدعی باشد و دین خدا را چنانکه او خواسته، در حیات زمینی برپا کند. کسی هم که چنین ادعایی کند، متجاوز است؛ اگرچه منکر دین و خدا نباشد و به ظاهر شریعت هم عمل کند. تعدی او این است که دین را از راه صحیحش منحرف کرده و اندیشه و نظر و طریق خود را در آن وارد نموده است. پس هم در بُعد نفسی باید مراقب باشیم که خودمان امام و رسول خود نشویم و هم در حاکمیت جهانی به این توجه کنیم که کسی با ادعای رسالت و امامت، مدعی دین الهی نشود.
گویی حضرت میخواسته برای وقایع آینده هشدار دهد که کسانی میآیند که ظاهرشان دینی است و خود را قیّم دین میدانند؛ اما درحقیقت باعث تعطیلی اسماء جمال خدا در حیات زمینی میشوند و دین را از مسیری که خدا برای هدایت بشر قرار داده، منحرف میکنند. ظاهراً دست علی(علیهالسلام) را میبندند؛ اما ازآنجاکه ولایت مربوط به شخص نیست، بلکه حقیقتی جاری و ساری از جانب خداست، مخالفت با علی(علیهالسلام) مخالفت با خدا و ظهور هدف او در خلقت است.
و گفتیم هدف خلقت، زندگی بهشتی انسان در حیات زمینی است که میتوانست در حاکمیت انسان کامل و امام عادل، در روال عادی خود قرار گیرد؛ اما با غصب خلافت، به کلی از مجرای اصلی خود دور شد. شاید آن روز خیلیها نمیفهمیدند. اما کمی بعد که بنیامیه، حاکم و خلیفۀ مسلمین شدند، همه چیز روشن گشت؛ زیرا آنها ظاهر شریعت را هم کنار گذاشتند. تا امروز که به خوبی معلوم شده جریان سقیفه، فقط آتش و سیلی و... نبوده؛ بلکه تغییر جهت اساسی در حرکت دنیا بوده است.
امروز دیگر همه منتظر مصلح و انسان کاملاند؛ چون میدانند دنیای کنونی که سراسر تنازع و دشمنی انسانها شده، نمیتواند دنیایی باشد که خدا آفریده است. این، اصل ظلمی است که به نوع انسان شده و اصل برائت هم به این ظلم برمیگردد؛ نه به بازیهای لعنگویی و... .
حضرت پس از بحث برائت، خود را به عنوان مظهر ولایت معرفی میکنند:
"يَا كُمَيْلُ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ كَرِيمٌ حَلِيمٌ عَظِيمٌ رَحِيمٌ، دَلَّنَا عَلَى أَخْلَاقِهِ وَ أَمَرَنَا بِالْأَخْذِ بِهَا وَ حَمَلَ النَّاسَ عَلَيْهَا. فَقَدْ أَدَّيْنَاهَا غَيْرَ مُخْتَلِفِينَ، وَ أَرْسَلْنَاهَا غَيْرَ مُنَافِقِينَ، وَ صَدَّقْنَاهَا غَيْرَ مُكَذِّبِينَ، وَ قَبِلْنَاهَا غَيْرَ مُرْتَابِينَ. لَمْ يَكُنْ لَنَا وَ اللَّهِ شَيَاطِينُ نُوحِي إِلَيْهَا وَ تُوحِي إِلَيْنَا؛ كَمَا وَصَفَ اللَّهُ تَعَالَى قَوْماً ذَكَرَهُمُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِأَسْمَائِهِمْ فِي كِتَابِهِ، لَوْ قُرِئَ كَمَا أُنْزِلَ: "شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً"؛ يَا كُمَيْلُ، الْوَيْلُ لَهُمْ."
ای کمیل، همانا خدای عزّوجلّ کریم، حلیم، عظیم و رحیم، ما را بر اخلاق خود دلالت کرد و به گرفتن آن، امر نمود و مردم را به آن واداشت. پس بدون اختلاف، آن را ادا کردیم، بدون نفاق فرستادیم، بدون تکذیب، تصدیقش کردیم و بدون شک پذیرفتیم. به خدا ما شیاطینی نداریم که به آنها وحی کنیم یا به ما وحی کنند؛ چنانکه خداوند قومی را وصف کرده و نامهایشان را در کتاب خود آورده است -اگر همانگونه که نازل شده، خوانده میشد-: «شیاطین جنّ و انس به یکدیگر وحی میکنند و سخنان فریبنده میگویند». ای کمیل، وای بر آنها!
سپس حضرت بیان کردند که پیامبراکرم(صلّیاللهعلیهوآله) از جانب خداوند، قرآن را ثقل اکبر و علی و خاندانش(علیهمالسلام) را ثقل اصغر معرفی فرمودهاند که هردو به هم شهادت میدهند و پیوسته با هماند تا آنکه خداوند بین آنها و بندگانش حکم کند. پس نه تنها قرآن، بلکه امر ولایت نیز ثقیل و سنگین است و اگر خداوند پس از بعثت پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) به ایشان فرمود: "إِنَّا سَنُلْقي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلاً"[1]، منظور نه تنها قرآن که نزول آن از قبل شروع شده بود، بلکه ثقل ولایت بود که سالها طول کشید تا مردم بتوانند آمادۀ شنیدنش شوند.
"يَا كُمَيْلُ... فَتَرَاهُمْ بِحَسَدِهِمْ إِيَّانَا عَنْ رَبِّنَا يُزِيلُونَّا... يَا كُمَيْلُ، نَحْنُ وَ اللَّهِ، الْحَقُّ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: "وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ"."
ای کمیل، پس میبینی به خاطر حسادت، ما را از پروردگارمان زایل میکنند... ای کمیل، به خدا ما حقّی هستیم که خدا فرمود: «اگر حق از هواهای آنان پیروی میکرد، هرآینه آسمانها و زمین و هرکه در آنهاست، فاسد میشد.»
یعنی آنان مشکلی با امام نداشتند، مگر اینکه او خواستههایشان را برآورده نمیکرد. لذا عاقبتشان عذابهای سهمگین جهنم است و اینکه خدا را میخوانند، اما در حسرت جواب، مأیوس میشوند و به هلاکت خود یقین پیدا میکنند.
ما بحث از وصیت امام به کمیل را در اینجا تمام میکنیم و به قدر اشاره، مصداق این گروه را در قرآن میخوانیم. در سورۀ فرقان آمده است[2]انبیاء از جنس بشرند و چون به ناسوت آمدهاند، با قوانین ناسوت زندگی میکنند. امتها و انبیاء برای یکدیگر مایۀ فتنه و آزمایشاند تا معلوم شود چه کسی صابر است؛ و خداوند به تمام اینها بصیر است، که همه تحقق پیدا کرده و ما فقط آمدهایم تا این تحقق را برای خودمان به ظهور رسانیم.
سپس خداوند گفتار کسانی را بیان میکند که به لقاء پروردگار، امید ندارند و از سر خودبزرگبینی میگویند: اگر خدا میخواست ما را هدایت کند، چرا انبیاء را از جنس ملائکه نفرستاد و اصلاً چرا خود ما خدا را نمیبینیم؟ اما روزی که با مرگ از ثقل ماده رها شوند و به هر حال، ملائکه را ببینند، هیچ بشارتی ندارند. البته حقیقت ملائکه، بشارت است و آنان با سجده بر آدم نشان دادهاند که در خدمت اویند. اما اینان از مسیر الهی خارج شدهاند و همراهی و کمک ملائکه را از دست دادهاند. لذا تمام اعمالشان همچون غبار پراکنده بر باد میرود. برخلاف اهل خیر که چون عملشان با شناخت امام و انسان کامل بوده، اصحاب بهشتاند.
تا اینجای آیات، صحبت از جمع کافران و منکران انبیاء و رسل بود. اما از آیۀ 27 با فعل مفرد، به ظالمی خاص و رسولی خاص اشاره شده است:
"وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً. يا وَيْلَتى لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً. لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَني وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً. وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً."[3]
و روزى كه ظالم، دستهاى خود را به دندان میگَزد؛ میگويد: اى كاش با پيامبر، راهى برمیگرفتم. وای بر من! کاش فلانی را دوست صمیمی خود نگرفته بودم! هرآینه مرا از آنچه به یاد آوردم، گمراه کرد؛ و شیطان، خوارکنندۀ انسان است. و پیامبر فرمود: پروردگارا، همانا قوم من این قرآن را مهجور کردند.
گویی این ظالم، رسالت رسول را قبول دارد؛ اما راه رسول را که برای هدایت ابدی ارائه داده، نرفته است. البته هم رسول و هم سبیل هدایت او را میشناخته؛ اما کسی را دوست خود گرفته که او را سست و مسیرش را از پیامبر منحرف میکرده و طبق آیه، این دوست، شیطان است؛ چه شیطان درونی و هوای نفس، چه شیطان انسی در بیرون. اینجاست که همان رسول به خداوند میگوید: قوم من این قرآن را مهجور کردند!
پس معلوم میشود آن رسول، پیامبراسلام(صلّیاللهعلیهوآله) و آن ظالم، از قوم او و مسلمان بوده؛ حتی با او نماز میخوانده و در جنگها شرکت میکرده است. اما با برگزیدن دوستی که شیطان انسی بوده، از مسیر هدایت پیامبر یعنی ولایت علی(علیهالسلام) گمراه شده و هرجا هم با کلام مولا یا خطبههای حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) روزنهای از حق را متذکر گشته، آن دوست، او را بازداشته است. با این حال، خداوند میفرماید:
"وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّاً مِنَ الْمُجْرِمينَ وَ كَفى بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصيراً."
و اینگونه برای هر نبی، دشمنی از مجرمان قرار دادیم و کافی است که پروردگارت هادی و یاور باشد.
پس با اینکه شیاطین جنّی و انسی در درون و بیرون تلاش میکنند، نمیتوانند کاری از پیش برند؛ بلکه فقط مایۀ آزمایش امت میشوند. بنا بر این آیات، معلوم میگردد پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) از همان ابتدا منافقان و مخالفان ولایت علی(علیهالسلام) را میشناخت؛ اما تکلیفی برای برخورد با آنها نداشت تا مردم، خودشان بفهمند. خداوند آنان را لعن کرده؛ اما وظیفۀ ما تنها لعن آنها نیست. اصل برائت، این است که اوصافشان را بشناسیم و اگر در درونمان هست، کنار بگذاریم؛ نه اینکه ما نیز مسیر آنها را برویم و خواستههای خود را بر دین تحمیل کنیم، بعد هم لعن بفرستیم! اگرچه در هر زمان، شیطان بیرونی هم هست و باید او را شناخت.
از آغاز بحث شیطانشناسی، شیطان درونی یعنی هوای نفس را به خوبی شناختهایم. اکنون میخواهیم شیطان انسی در بیرون را بشناسیم. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در خطبۀ 129 نهجالبلاغه در شرح موازین به همین امر میپردازند و حضور قوی شیطان در آخرالزّمان را توصیف میکنند.
"عِبَادَ اللَّهِ، إِنَّكُمْ وَ مَا تَأْمُلُونَ مِنْ هَذِهِ الدُّنْيَا، أَثْوِيَاءُ مُؤَجَّلُونَ وَ مَدِينُونَ مُقْتَضَوْنَ. أَجَلٌ مَنْقُوصٌ وَ عَمَلٌ مَحْفُوظٌ؛ فَرُبَّ دَائِبٍ مُضَيَّعٌ وَ رُبَّ كَادِحٍ خَاسِرٌ! وَ قَدْ أَصْبَحْتُمْ فِي زَمَنٍ لَايَزْدَادُ الْخَيْرُ فِيهِ إِلَّا إِدْبَاراً وَ لَا الشَّرُّ فِيهِ إِلَّا إِقْبَالاً، وَ لَا الشَّيْطَانُ فِي هَلَاكِ النَّاسِ إِلَّا طَمَعاً. فَهَذَا أَوَانٌ قَوِيَتْ عُدَّتُهُ وَ عَمَّتْ مَكِيدَتُهُ وَ أَمْكَنَتْ فَرِيسَتُهُ. اضْرِبْ بِطَرْفِكَ حَيْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ؛ فَهَلْ تُبْصِرُ إِلَّا فَقِيراً يُكَابِدُ فَقْراً، أَوْ غَنِيّاً بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ كُفْراً، أَوْ بَخِيلًا اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللَّهِ وَفْراً، أَوْ مُتَمَرِّداً كَأَنَّ بِأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً."
بندگان خدا، همانا شما و آنچه از این دنیا آرزو دارید، مهمانانی موقّتی و وامدارانی مقتضی هستید. مهلت میکاهد و عمل میماند. پس چهبسا تلاشگر که تباه شد و رنجکشیده که زیان کرد! به راستی در زمانی صبح کردهاید که خیر جز ادبار نمیافزاید و شرّ جز اقبال؛ و طمع شیطان در نابودی مردم، روزافزون است. روزگاری است که نیروهای شیطان، قوی، مکرش عمومی و شکارش میسّر شده است. هرجا خواستی، به مردم نظر انداز؛ پس آیا جز فقیری میبینی که با فقر، دست و پنجه نرم میکند، یا ثروتمندی که نعمت خدا را به کفر تبدیل کرده، یا بخیلی که با بخل در حقّ خدا، فزونی میطلبد، یا سرکشی که گویا گوشش از شنیدن پندها کر است؟
گویا تمام اینها ویژگیهای زمان ماست. به ما مهلت محدود و معیّنی داده شده تا در آن، دِینی را که به دنیا داریم، ادا کنیم. مهلت تمام میشود؛ اما آنچه کردهایم و شدهایم، در اتحاد عمل با عامل برایمان میماند. پس باید مراقب خود و عملمان باشیم؛ به ویژه در زمانی که خیر در حال ادبار است و شرّ در اقبال. هرچه کنیم، گوشهای نمییابیم که خیر بی شرّ باشد. خیر مدام دور میشود و شرّ از زمین و زمان بر ما میبارد. شیطان بیش از هر زمانی، در گمراهی مردم، طمع کرده و سپاه و وسایلش در اوج قدرت است.
البته شیطان همیشه اینکاره بوده؛ اما هیچ زمانی مثل امروز، شرایط برای جولان او فراهم نشده و لذا او تمام قوایش را به کار گرفته تا همه را از دین و دنیا به طمع بیندازد. آنقدر شرایط بیرونی برایش مهیّاست که رها شدن از شیطان درون هم بسیار سخت شده و مؤمنترینها در زندگی خود، گناه و هوای نفس دارند و در معرض خطر سقوطاند؛ چون حیلههای شیطان، فراگیر شده و اگر روزی با گنهکاران سر و کار داشته، امروز عوام و خواص و مؤمن و غیرمؤمن نمیشناسد و با نهایت زرنگی، کارش را میکند.
امام میفرماید اگر میخواهی ببینی این حرف چقدر درست است، هرجا خواستی، چشم بگردان و به مردم نظر کن؛ در خیابان، اتوبوس، بازار، مهمانی، مسجد، حرم ائمه(علیهمالسلام) و... . همه تحت سلطۀ شیطان درآمدهاند. یکی با فقرش به دام شیطان افتاده، یکی با ثروتش؛ یکی هم آنقدر توجیه و بهانه میآورد تا حقّ خدا را با خمس و زکات ندهد. گوش مردم برای شنیدن موعظه، سنگین شده؛ فرزند از نصیحت پدر و مادر میگریزد و پدر و مادر، وعظ سخنران را نمیفهمند؛ حتی اگر تلویزیون بحث معرفتی داشته باشد، شبکه را عوض میکنند. کسب و کارها به هم ریخته و کسی به فکر حلال بودن درآمدش نیست. پس جوانمردی کجا رفته؟!
"أَيْنَ أَخْيَارُكُمْ وَ صُلَحَاؤُكُمْ وَ أَيْنَ أَحْرَارُكُمْ وَ سُمَحَاؤُكُمْ وَ أَيْنَ الْمُتَوَرِّعُونَ فِي مَكَاسِبِهِمْ وَ الْمُتَنَزِّهُونَ فِي مَذَاهِبِهِمْ؟ أَلَيْسَ قَدْ ظَعَنُوا جَمِيعاً عَنْ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ الْعَاجِلَةِ الْمُنَغِّصَةِ؟ وَ هَلْ خُلِّفْتُمْ إِلَّا فِي حُثَالَةٍ لَاتَلْتَقِي إِلَّا بِذَمِّهِمُ الشَّفَتَانِ، اسْتِصْغَاراً لِقَدْرِهِمْ وَ ذَهَاباً عَنْ ذِكْرِهِمْ؟ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ! ظَهَرَ الْفَسَادُ؛ فَلَا مُنْكِرٌ مُغَيِّرٌ وَ لَا زَاجِرٌ مُزْدَجِرٌ. أَفَبِهَذَا تُرِيدُونَ أَنْ تُجَاوِرُوا اللَّهَ فِي دَارِ قُدْسِهِ وَ تَكُونُوا أَعَزَّ أَوْلِيَائِهِ عِنْدَهُ؟ هَيْهَاتَ لَايُخْدَعُ اللَّهُ عَنْ جَنَّتِهِ وَ لَاتُنَالُ مَرْضَاتُهُ إِلَّا بِطَاعَتِهِ. لَعَنَ اللَّهُ الْآمِرِينَ بِالْمَعْرُوفِ التَّارِكِينَ لَهُ وَ النَّاهِينَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعَامِلِينَ بِهِ."
کجایند نیکان و صالحان شما؟ کجایند آزادگان و جوانمردانتان؟ کجایند کسانی که در کسب و کارشان اهل ورع باشند و آنان که شیوهشان پاک باشد؟ مگر همه از این دنیای پست و برهمزنندۀ عیشها کوچ نکردند و شما ماندید در میان مردمی فرومایه که دهان جز به ذمّشان باز نمیشود، برای کوچک شمردن قدر آنها و فراموشی یادشان؟ پس "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ"! فساد، آشکار شد و نه انکارکنندهای تغییر میکند، نه وجدان بازدارندهای هست! حال آیا با این وضع میخواهید همجوار خدا در دار قدسش شوید و عزیزترین دوستان او نزدش باشید؟! هیهات! خداوند دربارۀ بهشتش فریب نمیخورد و جز با طاعتش نمیشود به رضایش رسید. خدا لعنت کند امرکنندگان به معروف را که خود، عمل نمیکنند و نهیکنندگان از منکر را که خود مرتکب آن میشوند.
امروز مردم آنقدر خود را کوچک میبینند که پیامبر و امامشان هم کوچک شده است و آنقدر جزئینگرند که خود را از بطن مادر تا گور میشناسند و قدر وجودشان را که "مِن الله إلی الله" است، نمیبینند. اصلاً فراموش کردهاند قبل از آنکه اهل محل تولد خود باشند، اهل عالم معنا هستند. اگر هم کسی بخواهد این وضع را تغییر دهد، نمیپذیرند و تحت تأثیر قرار نمیگیرند. با همین حال هم میخواهند خلیفةالله و شیعۀ علی(علیهالسلام) به حساب آیند، جامعه و دنیایشان درست شود و امامشان بیاید. اما زهی خیال باطل!
حال چه کنیم؟ هم «مرگ بر آمریکا و اسرائیل» بگوییم و هم هوای نفس را بکشیم؛ که اگر شیطان بیرونی برود و شیطانی درونی بماند، امام هم بیاید، همان میشود که زمان امام علی(علیهالسلام) شد. اگر هم شیطان درون را بکشیم و شیطان بیرون بماند، باز او فتنههای تازه میکند و نفس را برمیانگیزاند. این دو کار، دو آگاهی و دو رهایی بزرگ میخواهد که به ظواهر، دلخوش نشویم و نه تحریم نفس برایمان سخت بیاید، نه تحریم آمریکا.
[1]- سورۀ مزّمّل، آیۀ 5 : همانا ما به زودی قول ثقیلی بر تو القا خواهیم کرد.
[2]- سورۀ فرقان، آیات 20 تا 26.
[3]- سورۀ فرقان، آیات 27 تا 30.
نظرات کاربران