پروتکل یهود

پروتکل‌های یهود

در ادامۀ بحث آخرالزمان و شدت ظلم (جلسۀ 21، 21 رمضان 1443) به تبیین موضوع پروتکل‌های یهود می‌پردازیم.

دانستیم اصلی‌ترین و محوری‌ترین دشمنیِ نگاه اومانیسم آخرالزمانی در جنگ نرم، نگاه برآمده از عهد عتیق و عهد جدید تحت عنوان صهیونیسم است. دربارۀ تاریخ صهیونیسم صحبت کردیم و ریشه آن را جریان هولوکاست بررسی نمودیم.

در بررسى انگیزه‌هاى طرح افسانۀ هولوکاست، با دو عامل عمده مواجهیم که از این قضیه به‌صورت‌هاى مختلف بهره‌مند شده‌اند:1. صهیونیسم 2. دولت‌هاى غربى. از دیدگاه محققانى که دربارۀ چگونگى و انگیزه‌هاى طرح افسانۀ هولوکاست به تحقیق پرداخته‌اند، چند دلیل عمده در این زمینه وجود دارد که عبارت‌اند از:

 1. انگیزه‌هاى سیاسى؛ از دیدگاه صهیونیست‌ها، برپایى دولت اسرائیل، نتیجۀ منطقى ظلم بر یهودیان در هولوکاست است. آن‌ها می‌خواهند با وقوع کوره‌های آدم سوزی، خود را مستحق برپایى یک دولت نشان دهند، آن‌هم با غصب سرزمین ملتى که هیچ‌گونه ربطى به جنایات واقعى یا ساخته‌وپرداختۀ آنان ندارد. چنان‌که سردمداران آن دولت، حکومت اسرائیل را پاسخ خدا به اسرائیل می‌دانند و معتقدند این یهودستیزی در دنیا، نتیجۀ عنایت خداست تا مردم متوجه شوند دینی که حق حاکمیت بر دنیا را دارد، دین یهود و صهیونیسم است؛ یعنی استضعافی را که قرآن مطرح می‌کند به خود نسبت می‌دهند. آن‌ها برای نشان دادن این استضعاف، بر اساس داستان‌های تورات، خود را ملت برگزیده معرفی کرده و بنای حاکمیت یهود را در ویران کردن مسیحیت در قلمرو پاپ و مکتب شیعه در اسلام تنظیم کرده‌اند.

این جریان بر اساس اطلاعاتی که از فرهنگ اسلام و به‌خصوص شیعه به دست آورده است، «بیت‌المقدس» را مرکز حکومت خود دانسته و معتقد است منجی‌ یهود ازآنجا برمی‌خیزد! درست نقطه مقابل اعتقاد ما مبنی بر ظهور مهدی(عجل‌الله‌فرجه) از کعبه.

2. انگیزه‌های سیاسی: یهودیان علاوه بر تأسیس اسرائیل و تلاش برای تحقق اهداف صهیونیسم بین‌الملل، دو هدف عمدۀ سیاسی دیگر را از مظلوم‌نمایی یهود و تقدس بخشیدن به هولوکاست، تعقیب می‌کنند؛

الف. پیش‌گیری از خیزش عمومی جهانیان علیه صهیونیسم

ب. مظلوم‌نمایی و برانگیختن احساسات نژاد یهود و ایجاد اتحاد سیاسی بین آنان

علاوه بر این دلایل، انگیزه‌های روانی و اقتصادی نیز در پس این جریان مطرح است که مجال طرح آن نیست.

نکتۀ مهم اینکه اولین کسی که در بُعد جهانی، علیه این جریان آشکارا قیام کرد، امام خمینی(رضوان‌ا‌لله‌علیه) بود. ایشان ریشۀ تمام بدبختی غرب و شرق را صهیونیسم معرفی کرده و تلاش نمود که سیاست‌های اسرائیل را به دنیا بشناساند. درواقع امام تنها کسی است که سیستم فکرها و روحیات را برگرداند و انقلاب بشری و فرهنگی برپا کرد. ملت‌های جهان بعد از انقلاب ما، آگاهی‌شان نسبت به صهیونیسم و سیاست‌های آن زیاد شد، درحالی‌که عده‌ای از مردم ما در دامن این نعمت، نتوانستند در مشکلاتی که به‌تبع صهیونیسم ایجاد شده بود، تاب آورند و ناآگاهانه داد اعتراض برداشتند و مشکلات را به حکومت نسبت دادند! البته منکر وجود مشکلات اقتصادی و اخلاقی و... نیستیم؛ اما باید ریشۀ آن‌ها را درست بررسی کنیم.

قرآن دو دسته را برای ما معرفی می‌کند که اگر در تبعیت آنان قرار گیریم در صراط مستقیم نیستیم: «ضال و مغضوب» که همان مسیحیت و یهودیت است که امروز تحت عنوان صهیونیسم قد علم کرده است.

مقام معظم رهبری در تحلیلی جامع و شیوا از نحوه شگردهای تبلیغاتی صهیونیست‌ها و اهدافی که آنان از مظلوم‌نمایی یهود و طرح کوره‌های آدم سوزی دنبال می‌کنند، می‌فرماید: «صهیونیست‌ها از اول کار، یک شگرد تبلیغی را انتخاب کردند که عبارت است از مظلوم‌نمایی. برای مظلوم‌نمایی، داستان‌ها و افسانه‌های فراوانی جعل شد؛ خبرهایی ساخته شد و تلاش‌های بی‌وقفه‌ای انجام گرفت. این‌ها مسئلۀ نگرانی روانی یهودیان را مطرح کردند و گفتند چون یهودی‌ها در طول قرن‌های متمادی زیر فشار بودند، از لحاظ روانی دچار نگرانی‌اند و به امنیت روانی احتیاج دارند. صهیونیست‌ها در مذاکرات با سران کشورهای غربی و بعدها در گفت‌وگوهای خود با کشورهای اسلامی و عربی، مسئلۀ امنیت روانی را مطرح کردند و گفتند ما به امنیت روانی احتیاج داریم و باید امنیت روانی ما تأمین شود. هر اقدامی بخواهد انجام بگیرد، اگر به سودشان نباشد، به بهانۀ امنیت روانی، می‌توانند آن را خنثی کنند. شما وقتی سرزمین را از دست می‌دهید، می‌دانید چه چیزی را ازدست‌داده‌اید؛ اما وقتی می‌خواهید خواستۀ اسرائیل را در مورد امنیت روانی برآورده کنید، نمی‌دانید تا کجا باید تسلیم شوید و تا کجا باید امتیاز بدهید. این امتیازدهی، پایانی ندارد؛ مرتب باید امتیاز داد. تجربۀ اروپا در این مورد، عبرت‌آموز است. دولت آلمان، صد و پنجاه میلیارد مارک به‌عنوان خسارت به یهودی‌ها داد؛ اما خسارت یهودیان از آلمان، هنوز تمام نشده است؛ بازهم خسارت طلبکارند و باید به آن‌ها داده شود! آنچه یهودی‌ها با آلمان کردند، کم‌وبیش با برخی کشورهای اروپایی دیگر _ مثل اتریش، سوئیس، فرانسه، حتی تا چند سال قبل با واتیکان _ نیز انجام دادند؛ همه باید خسارت بدهند؛ این خسارت تمام‌شدنی نیست! همۀ سیاست‌مداران، خبرنگاران، روشنفکران، کارگزاران و نخبگان غرب باید در مقابل بنای یادبود کوره آدم سوزی سر تعظیم فرود بیاورند؛ یعنی همه، داستانی را که اصل صحت آن معلوم نیست، مورد تأکید قرار دهند و خود را بدهکار آن داستان قلمداد کنند. این‌ها روش‌هایی است که در تبلیغ دارند و همه معطوف به مظلوم‌نمایی است.»[1]

همچنین در جای دیگر می‌فرمایند: «امروز در بسیاری از کشورهای غربی کسی جرئت ندارد که واقعۀ مجهول‌الحال هولوکاست را زیر سؤال ببرد. آن طوری که اطلاع دادند به ما، در آمریکا اگر کسانی با تکیه به مبانی روانشناسی و جامعه‌شناسی بخواهند علیه هم‌جنس‌بازی چیزی بنویسند و منتشر کنند، قادر نخواهند بود، جلوی‌شان گرفته می‌شود! این‌ها چطور ملتزم به آزادی‌بیان‌اند؟ آنجایی که پای سیاست‌های خبیث صهیونیستی در میان است که باید اخلاق ملت‌ها و نسل‌های جوان به فساد کشیده بشود، در آنجا آزادی بیان معنا ندارد و کسی جرئت نمی‌کند و حق ندارد در مقابل این سیاست خباثت‌آلود و رذیلانه چیزی منتشر کند _یا در قبال مسئله‌ای مثل هولوکاست_ امّا برای اهانت به مقدّسات اسلامی و به خیال خودشان برای سبک کردن این مقدّسات در چشم جوانان کشورهای اسلامی چرا! کسی از این‌ها باور نمی‌کند. کسی باور نمی‌کند که رژیم آمریکا که سی‌سال از کسی مثل حسنی مبارک به ‌جدّ حمایت کرده است، سی‌وپنج سال از کسی مثل محمدرضای پهلوی در ایران با همۀ آن جنایات پشتیبانی کرده است، این رژیم طرفدار دموکراسی باشد؛ کسی باور نمی‌کند که حملۀ آن‌ها به عراق و حملۀ به صدام حسین به خاطر مبارزۀ با دیکتاتوری باشد. این‌ها خودشان دیکتاتور پرورند. دیکتاتورهای منطقۀ اسلامی ما در طول زمان‌های مختلف، با تکیۀ به آن‌ها توانسته‌اند و همچنان می‌توانند به مردم خودشان زور بگویند و ظلم کنند و تبعیض روا بدارند. چطور این‌ها ادّعای دموکراسی‌خواهی می‌کنند. کسی از آن‌ها باور نمی‌کند.»[2]

پس از آگاهی از نظرات رهبر لازم است به شناخت اسرائیل و طرح پروتکل‌های[3] آن بپردازیم:

در سال 1897 به ابتکار هرتزل، انجمنی از دانشوران یهودی گرد هم آمدند و پایه‌های برنامه‌ای جامع برای تسلط بر جهان را طراحی کردند که این برنامه با موفقیت‌هایی که پیش‌تر از این یهودیان کسب کرده بودند، مطابقت داشت. ابتدا مفاد این پروتکل‌ها به‌صورت محرمانه شکل گرفت؛ اما با حملۀ پلیس روسیه بر این اجلاس، مفاد آن افشا شد و در سال 1920 به انگلیسی ترجمه شد. این پروتکل‌ها برنامه‌هایی است برای تشکیل دولت صهیونیسم که در اتاق فکرهایی به نام فراماسون شکل گرفت تا زمینه‌ساز تشکیل دولتِ منجی اسرائیل شود. برخی از مفاد این پروتکل‌ها عبارت‌اند از:

  • آزادی سیاسی تنها یک نظریه است نه یک واقعیت؛ لذا آدمی باید بداند که چگونه از واژۀ آزادی سیاسی برای فریب توده‏ها استفاده کند و سپس آن را برای درهم شکستن قدرت حزب حاکم به کار گیرد. البته اگر حزب حاکم قبلاً خود از چنین شیوه‏ای برای دست‏یابی به قدرت استفاده کرده باشد، بهتر می‏توان همین شیوه را در مورد او به کار برد. به کمک واژه به‌اصطلاح «آزادی»، می‌توان پایه‌های حزب حاکم را سست و لرزان ساخت و بی‏اعتباری‏اش را به توده مردم‏ نشان داد.
  • هنگامی‌که ما به قدرت رسیدیم؛ یعنی قدرت را از چنگ فرمانروایانی که با استفاده از واژۀ آزادی بر مردم حکومت می‏کنند، خارج ساختیم، طلا جای قدرت را خواهد گرفت... خواه دولت‏ها در اثر ضعف داخلی متلاشی شوند و خواه در اثر چیرگی دشمنان خارجی از بین بروند، سرانجام زیر نفوذ ما قرار خواهند گرفت.
  • میان سیاست و اخلاق، هیچ‌گونه وجه اشتراکی نیست. فرمانروایی که متکی به اخلاق باشد، نمی‏تواند سیاستمداری کارکشته و ماهر از آب درآید... آن‌هایی که می‏خواهند گام در وادی سیاست بگذارند، باید هم نیرنگ‌باز باشند و هم بتوانند دیگران را متقاعد کنند.
  • صفاتی چون درستکاری و راست‌گویی، خطری بزرگ برای سیاست به شمار می‏روند؛ زیرا چنین صفاتی شدیدتر از هر دشمنی، فرمانروا را از اریکۀ حکمرانی به زیر می‏کشند. البته فرمانروایان جوامع غیر صهیونیست باید چنین‏ صفاتی را دارا باشند تا هرچه زودتر از پای درآیند و تسلیم ما شوند؛ ولی در نظام ‏سیاسی جوامع صهیونیستی، قیودات اخلاقی نباید وجود داشته باشد.
  • به اعتقاد ما حق، یعنی اعمال زور... در نظام سیاسی ما حق این‌چنین تعبیر می‏شود: هر آنچه را که می‏خواهم به من بده؛ زیرا من از تو قوی‏ترم.
  • ما باید در طرح‏های خود بیشتر به ‏ضروریات فکر کنیم تا به اخلاقیات و بیشتر به هدف‏ها توجه داشته باشیم تا به وسیله‌ها.
  • تنها به یاری یک فرمانروای مستبد و سخت‏گیر می‏توانیم طرح‏هایی را که در پیش داریم به مرحله اجرا درآوریم... لذا می‏توان چنین نتیجه گرفت که مناسب‏ترین نوع حکومت برای یک کشور، حکومتی است که در آن‏قدرت به یک نفر تفویض بشود. بدون وجود یک حکومت مطلقۀ مستبد، تمدن نمی‌تواند به حیات خود ادامه دهد و این تمدن تنها به‌وسیلۀ رهبران و نخبه‌ها بارور می‏شود و نه به‌وسیلۀ توده‏های ناآگاه.
  • توده‌های مردم وحشی هستند و توحُش خود را در هر موقعیتی نشان می‏دهند. هنگامی‌که توده‏ها، آزادی به دست آورند، آزادی به‌صورت هرج‌ومرج که خود اوج توحش است جلوه‏گر می‏شود.
  • اعتیاد به الکل و افراط در نوشیدن نوشابه‏های سکرآور، مشکلی است که پس از اعطای آزادی در میان غیر‌یهودی‏ها رواج پیدا می‏کند. بر ما یهودی‌ها لازم است که در چنین مسیری گام برنداریم. مردم غیریهودی از همان آغاز جوانی به‌ وسیلۀ عوامل ما بی‌بندوبار و بدون اخلاق بار می‏آیند. عوامل ما عبارت‌اند از؛ معلمان سرخانه، خدمتکاران، منشی‏ها و زنانی که در خانه‌های ثروتمندان بچه‏داری می‏کنند. به کمک زنان یهودی مردان غیر یهودی را در عشرتکده‌ها و محل‏های عیاشی به فساد اخلاقی می‏کشانیم و آن‌ها را از جادۀ عفت و پاک‏دامنی منحرف می‏سازیم.
  • دولت ما به‌جای آن‌که ترس از جنگ را در مردم ایجاد کند، از طریق اعدام‌های ظاهراً قانونی، مخالفان را از سر راه برمی‌دارد و با ایجاد چنین ترسی خودبه‌خود مردم را وادار به تسلیم می‏کند؛ زیرا بی‏رحمی و سنگدلی در مجازات، موجب ثبوت و استحکام دولت است. به نام انجام‌ وظیفه و با إعمال مجازات شدید و بی‏رحمانه می‏توانیم دولت‏ها را وادار کنیم که بدون قید و شرط تسلیم ما شوند. (مثل کارهایی که رضاشاه کرد) منطق ما زورگویی و متقاعد کردن است... اگر چپاول کردن اموال مردم منجر به تسلیم شدن آن‌ها در برابر حکومت بشود، نباید در انجام این کار تردیدی به خود راه دهیم.
  • حقوقی به نام حقوق بین‌الملل وضع خواهیم کرد که جایگزین حقوق ملی کشورها شده و ناظر بر روابط بین‌الملل باشد. برای استفاده از مطبوعات در جهت خواسته‌های خود، بین مردم نارضایتی ایجاد می‌کنیم و سپس از طریق مطبوعات نارضایتی‌ها را منعکس می‌سازیم .
  • احزاب گوناگون به وجود می‌آوریم و آن‌ها را رودرروی هم فرار می‌دهیم. میان رهبر و تودۀ مردم شکاف عمیقی ایجاد می‌کنیم و قدرت را از هردو سلب می‌نماییم.
  • ما به مرگ‌ومیر و کشتار غیر یهودیان فکر می‌کنیم. در میان تودۀ مردم حسد، نفرت و زیاده‌خواهی ایجاد می‌کنیم تا از خشم مردم استفاده کرده و همه موانعی را که بر سر راهمان قرار دارند، با دست‌های آن‌ها ریشه‌کن سازیم. 
  • اطلاعات بی‌چون‌وچرا از مهم‏ترین شرایطی است که ما برای انتخاب مدیران در نظر می‏گیریم و هیچ ضرورتی ندارد که آن‌ها درزمینهٔ‏ مدیریت، تحصیلات و… اطلاعاتی داشته باشند. این‌گونه مدیران همچون مهرۀ شطرنج در دست مشاوران و متخصصانی خواهند بود که ما از کودکی آن‌ها را برای اداره‏ امور جهان تربیت خواهیم کرد.
  • برای آن‌که بتوانیم صنعت غیر یهودیان را به‌کلی نابود کنیم، علاوه بر انحصارطلبی، تجمل‌پرستی را رایج می‌کنیم و نیازهای کاذب مردم را افزایش می‌دهیم...، اعتیاد و هرج‌ومرج طلبی و کم‌کاری را در میان کارگران رواج می‌دهیم. غیریهودیان به سبب داشتن زمین و خودکفایی مواد غذایی می‌توانند به ‌عنوان خطری بزرگ، ما را تهدید کنند؛ ازاین‌رو باید به هر قیمتی که شده آنان را از داشتن زمین محروم کنیم.
  • حکومت ما، سیمای حکومتی به خود می‌گیرد که فرمانروا در آن نقش پدر و سرپرست مردم را دارد... به مردم، این فکر را القا می‌کنیم که اگر ملت بخواهد در صلح و آرامش به سر ببرد باید فرمانروا را حامی و سرپرست خود بداند و به ستایش اغراق‌آمیز وی لب بگشاید.
  • ما جوانان مسیحی را در دریایی از افکار شاعرانه غرق می‌کنیم و آن‌ها را بر اساس نظریه‌ها و اصولی که آن‌ها را غلط می‌پنداریم، تربیت می‌کنیم تا بتوانیم آنان را به فساد بکشانیم.
  • بر ما ضروری است که طوری بار بیاییم که روحیۀ بی‌پروا، گستاخی و زورگویی، با شخصیتمان عجین شود.
  • رابطۀ مردم را با دولت‌هایشان تیره می‌کنیم؛ به‌طوری‌که مردم، براثر اختلاف عقیده، گرسنگی، بیماری و کشمکش به تنگ آیند و جز به رهایی از دست دولت‌هایشان و پناه بردن به حکومت نجات‌بخش ما، به چیز دیگری نیندیشند. 

 


[1]. سخنان مقام معظم رهبرى در همایش بین‌المللی رسانه‌های جهان اسلام در حمایت از انتفاضه فلسطین، 1380.11.11.

[2]. سخنرانی در تاریخ 27/6/1391.

[3]. پروتکل‌ها پیش‌نویس قرارداد، معاهده و یا سند رسمی که بین دو یا چند دولت امضاء می‌شود اما در اینجا به مفهوم تصمیمات و فرمول‌هایی است که از سوی جمعی از متفکران، استراتژیست‌ها و خاخام‌های یهودی به‌ منظور تسخیر عالم طراحی‌شده است.

 



نظرات کاربران

//