نظام احسن و باشعور

نظام احسن، نظام زنده و باشعور

در ادامۀ بحث آخرالزمان و شدت ظلم (جلسۀ 11، 11 رمضان 1443) به تبیین موضوع نظام احسن، نظام زنده و باشعور می‌پردازیم.

در تبیین ظلم و جور در آخرزمان به بحث طبیعت و ارتباط طبیعت با انسان و خدا رسیدیم. فرهنگ دینی و اسلامی در موضوع ارتباط انسان با طبیعت و محیط زیست، اخلاق و آداب خاص دارد، به عبارت دیگر در ارتباط انسان و طبیعت از سوی خدا قوانینی جعل شده که حتماً باید رعایت شود. جهان مخلوقی است که مانند انسان از اسماء حسنی و صفات علیا برخوردار است. جهان یا طبیعت که عقل توسط نفس از آن ظهور می‌کند، بنا به فرمایش قرآن نظام احسن است. این نظام احسن صرف نظر از اینکه انسانی که از آن استفاده کند، باشد یا نباشد، به لحاظ تجلی اسماء الهی در آن، ارزش دارد؛ لذا انسان در حفظ طبیعت، مسئولیت دارد.

همۀ هستی در تجلی طبیعت عین ظهور و عشق و محبت و پرتوی از همان وجودی است که در تجلی وجود منبسط ظهور پیدا می‌کند. انسان هم موجودی است که از طبیعت برخاسته و در دامان آن پرورش یافته است. انسان در تصرف طبیعت برای به‌دست آوردن منافع جزئی خودش حق دست‌درازی به آن را ندارد. او می‌تواند در ارتباط با طبیعت متصل خودش و طبیعت منفصل، به منافع خودش در مسیر ظهور اسماءالله دست پیدا کند.

در تاریخ انسان‌های بدوی می‌بینیم که رابطۀ نیازهای جسمانی انسان با طبیعت منفصل، در مرحلۀ آغازین، یک ارتباط کاملاً ارزشی بود. و این رابطۀ ارزشی یک رابطۀ دادوستدی بود. همان‌گونه که به اندازۀ نیازش از طبیعت بهره می‌بُرد، پس‌مانده‌های خود را به طبیعت باز می‌گرداند.

با پیدایش تکنولوژی این رابطه از شکل دادوستد خارج شد. در دیدگاه دین، طبیعت ذاتاً ارزش دارد اما در تکنولوژی هدف از این ارتباط غلبۀ بر طبیعت است و طبیعت مغلوب و اسیر دست انسان! و این رابطۀ غلط منجر به خرابی و ازبین‌رفتن طبیعت شد.

وقتی در طبیعت منفصل هیچ چیز سرجای خودش نبود، در طبیعت متصل انسان (جسم انسان) هم همین‌طور خواهد بود. با اینکه عقل در این جسم حرکت خود را انجام می‌دهد لیکن نفس دچار موانع و حجاب‌هایی می‌شود که عبور از آن‌ها برای تلألؤ عقل در آخرزمان نزدیک به محال است.

همین است که امروز نه دعاهایمان اجابت می‌شود، نه در نماز حضور داریم، نه معارف را حتی ذهنی می‌توانیم کامل دریافت کنیم و...، دلیل اصلی آن هم همین است که ظرف آن‌ها که جسم است، خراب است. و این درد را با تمام وجود خود می‌چشیم که در آخرزمان حرکت تکاملی نفس در سیر سعادتش ناممکن شده است.

در موارد گوناگون و زیادی می‌بینیم که آداب اسلامی رنگ‌وبوی قبل را در بین مردم ندارد. روابطی که اجداد و گذشتگان ما، براساس دین، بین خودشان داشتند، ما امروز نداریم. یکی از رفتارهایی که بسیار عادی شده و خلاف آداب اسلام است، غذاخوردن در حال ایستاده و درحال راه‌رفتن است، که بسیار برای جسمی که نفس می‌خواهد از آن ظهور کند، مضر است.

به هراندازه رابطۀ ارزشی میان انسان و طبیعت به هم می‌خورد اضطراب‌ها و بیماری‌های جسمی و روانی عجیب‌تر می‌شوند. و برای اینکه این بیماری‌ها را مهار نمایند باز هم این رابطه را خراب‌تر می‌کنند. بشر آخرزمانی جسمش خراب می‌شود و به همان نسبت ذهن و فکرش هم از صنع الهی باز می‌ماند!

همه می‌دانیم که هرچه از ابزار بیشتر استفاده شود، سالم‌تر می‌ماند و هرچه راکد بماند زودتر خراب می‌شود. برای مثال آب که از آن صاف‌تر و لطیف‌تر نداریم، اگر آن را چند روز راکد در جایی نگه داریم، مرداب می‌شود. ابزاری که استفاده نشود سالم نمی‌ماند؛ بدن ما تحت‌عنوان ابزار جسم و جسم تحت‌عنوان ظرف نفس در تکامل سعادتی نفس مؤثر است. در تکنولوژی این ابزار این‌قدر بیکار و معطل می‌ماند که نه دست، نه پا، نه چشم و نه هیچ‌یک از اعضایش توان کار متناسب با خود را ندارد!

ارتباط درست با طبیعت است که جسم و فکر را سالم نگه‌می‌دارد. اکثر گذشتگان ما بین طبیعت متصل خودشان و طبیعت منفصل ارتباط صحیح برقرار می‌کردند، برای همین توان جسم زیاد بود و می‌توانستند جسم و نفس خود را با ریاضت و تمرین قوی کنند. درحالی‌که امروزه کسی توان این قبیل ریاضت‌ها را ندارد.

غلبۀ بر طبیعت فقط طبیعت منفصل را دچار فساد نمی‌کند، بلکه طبیعت متصل را هم فاسد می‌نماید و مغلوب هوای نفس می‌کند. انسان به‌عنوان بخشی از طبیعت (حتی خود کسانی که این وضعیت را رقم زدند) هرروز که می‌گذرد برای آینده نگران هستند. دنیا دنبال یک راه خروج از این بن‌بست است.

امروز جوان‌ها پیر هستند! نداشتن تحمل و صبر و ایثار و...، وجود بیماری‌های گوناگون قابل انکار نیست! خواب‌ها و خوردن‌ها، ارتباطات و افکار همه به هم خورده، درحالی‌که به‌ظاهر صنعتِ حاکم، تمام نیاز بشر را برطرف می‌کند.

حفاظت از طبیعت و استفادۀ عقلانی و فطری براساس نیازهای خود انسان، یک جامعه و یک انسان را سالم و قوی می‌سازد. حیات روی زمین سیستم بزرگی است که در آن، رعایت احترام و ارزش‌گذاری و ادب نسبت به سنگ، آب، هوا و همۀ اشیای آن لازم است. طبیعت حیات و شعور دارد و به‌لحاظ این حیات و شعور باید با آن ارتباط برقرار کرد. اما متأسفانه روزبه‌روز این طبیعت در چنبرۀ هوامداری اداره می‌شود و زیست انسان و موجودات دیگر به خطر می‌افتد.

نگرش اومانیستی برای طبیعت فی‌نفسه ارزش قائل نیست، بلکه به انسان در بعد بشری و هوامداری او ارزش قائل است. در این دیدگاه طبیعت مرده است و فقط به دست انسان است که زنده می‌شود و ارزش پیدا می‌کند، پس باید اسیر هوای انسان شود و به خواسته‌های او جواب دهد. اگرچه طبیعت به این ارتباط نادرست واکنشی که نشان می‌دهد این است که خراب می‌شود و خراب می‌کند، می‌میرد و می‌میراند و فاسد می‌شود و فاسد می‌نماید!

در دیدگاه ایشان طبیعت نه آگاهی دارد، نه ارزش و طبیعت به‌خودی‌خود نمی‌تواند واکنشی نشان دهد. اما در فرهنگ دینی طبیعت دارای ارزش ذاتی است و این ارزش ذاتی او در خدمت انسان است، طبیعت به‌لحاظ شعورش در خدمت انسان است. برای مثال اگر انسان میوۀ درخت را نرسیده و کال بکند، درخت هم با او همین رفتار را می‌کند و مانعی می‌شود در مسیر رسیدن انسان به کمال.

در روایت آمده که رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: "مَا عَجَّتِ الْأَرْضُ إِلَى رَبِّهَا عَزَّ وَ جَلَّ كَعَجِيجِهَا مِنْ ثَلَاثَةٍ مِنْ دَمٍ حَرَامٍ يُسْفَكُ عَلَيْهَا أَوِ اغْتِسَالٍ مِنْ زِنًا أَوِ النَّوْمِ عَلَيْهَا قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ"[1]. پس زمین به رفتاری که روی آن انجام می‌شود واکنش نشان می‌دهد و اگر این رفتار شایستۀ او نباشد به خداوند شکایت می‌نماید.

وقتی انسان طبیعت را مرده و بی‌شعور می‌پندارد هیچ مسئولیتی در قبال او بر گردن خود نمی‌بیند و هرطور می‌خواهد بر او مسلط می‌شود. طبیعت به‌لحاظ اینکه اسماء خدا در او ساری و جاری است، عالم و سمیع و بصیر و...، حتی شدیدالانتقام است، و امروز این صفت خود را به روشنی به انسان نشان می‌دهد.

جملۀ ذرات عالم در نهان/ با تو می‌گویند روزان و شبان

ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم/ با شما نامحرمان ما خامُشیم

از آنجایی که هرچه هست، ظهورات خداست، هیچ موجودی را نمی‌بینیم که در رتبۀ خودش عساکر اسماء با او نباشد. یک گل را که می‌بینیم باید بدانیم این گل در رتبۀ خودش هم حیات دارد، هم سمیع است، هم بصیر است، هم عالم است. اگر گل زنده نباشد، چطور رشد می‌کند، رنگ و بو و شکل مختص خودش را از کجا می‌آورد.

تمام اعیان خارجی تمام عساکر اسماء را دارند. در این نگاه فقط انسان نیست که این اسماء را دارد. همه چیز از سنخ وجود است. این‌طور نیست که خدا درجایی هست و در جایی نیست یا در جایی شدت دارد و در جایی ضعف دارد. در این نگاه تقسیم‌بندی هستی به مادی و غیرمادی صحیح نیست. چیزی در عالم نیست که زنده و آگاه نباشد. در نگاه دینی آداب خاصی برای ارتباط با گیاه و حیوان وجود دارد. انسان حق ندارد حیوان را براساس هوای نفسش استثمار کند. در آیات قرآن کریم این مطلب که طبیعت صاحب حیات و شعور است بیان شده است. در ادامه به برخی از این آیات اشاره می‌شود.

آیات تسبیح:

تسبیح یعنی در نظام وجود در مسیر موجودیت حرکت کردن و هرگز از وجود جدا نشدن: «الهی،موج از دریا خیزد و با وی آمیزد و در وی گریزد و از وی ناگزیر است.» [2]. این را همۀ موجودات می‌دانند و در مسیرشان پا را از آب بیرون نمی‌گذارند. تمام موجودات در ذات خود شناور در وجودند و هرگز خود را از وجود جدا نمی‌دانند، ولی انسان هوامدار عمق این مطلب را نمی‌بیند: "تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا"[3]. چه زیبا در این آیه، آخرزمان نشان داده شده است. چراکه در آخرزمان انسان‌ها هرگز موجودات زنده را زنده نمی‌بینند!

تسبیح در قرآن همان سریان و جریان وجود است. یعنی موجودات علی‌الاتصال آثار وجود را ظهور می‌دهند. تسبیح موجودات نشان می‌دهد تمام آن‌ها به ذات و فعلشان و به زنده‌بودن خود آگاهی دارند. خداوند زمین را صاحب حیات و شعور معرفی می‌نماید: "وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا. وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا. يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا"[4]. این ماجرا مختص قیامت نیست؛ در همۀ زمان‌هایی که انسان ارتباط نادرست با زمین برقرار می‌کند، زمین هم برخورد متقابل می‌نماید.

در هر ارتباط نادرستی که انسان با هر شیء در طبیعت دارد، مکافات می‌شود. انسان می‌تواند با چوب درختی که خشک شده و با ریشه ارتباط ندارد، هرچه خواست، انجام دهد، اما حق ندارد درختی که زنده است را ببُرد، اگر این کار را انجام دهد، همان‌گونه که درخت را از ریشه‌اش جدا می‌کند، خودش از ریشه‌اش قطع می‌شود و این مکافات طبیعت است!

آیات سجدۀ موجودات:

در آیات متعددی از قرآن کریم به سجدۀ موجودات که نشان‌دهندۀ حیات و شعور و آگاهی آنان است، اشاره شده است: "وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلَالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ"[5]؛ تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند -از روی اطاعت یا اکراه- و همچنین سایه‌هایشان، هر صبح و عصر برای خدا سجده می‌کنند.

"وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ"[6]؛ و گیاه و درخت برای او سجده می‌کنند!

آیات تسلیم‌بودن موجودات:

"أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ"[7]؛ آیا آن‌ها غیر از آیین خدا می‌طلبند؟! (آیین او همین اسلام است؛) و تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسلیم‌اند، و همه به سوی او بازگردانده می‌شوند.

در همۀ این آیات از شعور، علم و آگاهی موجودات نسبت به ارتباط درست یا غلط انسان با آن‌ها صحبت می‌کند. نظام احسن؛ یعنی نظام زنده و با شعور و آگاهی!

ریشۀ زنده‌بودن نظام هستی حب ذات است که از سرچشمۀ محبت، فیض و فضل الهی نازل شده است. هر محبوبی ظهورات کمالی خود را دوست دارد، خدا هم هرچه را خلق کرده، دوست دارد. پس جهان ارزش ذاتی دارد، نه ارزش ابزاری! آیاتی که می‌فرماید موجودات هستی را برای انسان خلق کردم و آن‌ها را مسخر او قرار دادم، ناظر به این مطلب نیست که ارزش طبیعت به انسان است، بلکه اگر این آیات را بررسی کنیم می‌بینیم که رابطۀ تسخیری یک رابطۀ قهری، سلطه و تخریب و رابطۀ ظالمانه نیست بلکه برای آبادانی زمین است: "هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا"[8]؛ اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادی آن را به شما واگذاشت!

 


[1]- الخصال، ج‏1، ص141 : زمين از سه چيز پيش خدا ناله كرده كه هيچ جا چنين ضجّه و ناله‌اى نكرده است: 1ـ  از خون حرامى كه روى آن مى‌ريزد. 2ـ  و غسلى كه از زنـا انجـام مى‌گيرد. 3ـ و خوابيدن روى زمين قبل از طلوع خورشيد.

[2]- علامه حسن‌زاده آملی، الهی‌نامه.

[3]- سورۀ اسراء، آیۀ 44.

[4]- سورۀ زلزال، آیات 2 تا 4 : و زمین بارهای سنگینش را خارج سازد! و انسان می‌گوید: «زمین را چه می‌شود (که این گونه می‌لرزد)؟!» در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو می‌کند.

[5]- سورۀ رعد، آیۀ 15.

[6]- سورۀ الرحمن، آیۀ 6.

[7]- سورۀ آل‌عمران، آیۀ 83.

[8]- سورۀ هود، آیۀ 61.

 



نظرات کاربران

//