
رؤیت در جمال و جلال
خلاصه جلسه دهم «رؤیت حق» 21 ذیالقعده 1435
در بحث "رؤیت"، به ماجرای حضرت ابراهیم(علینبیّناوآلهوعلیهالسلام) رسیدیم؛ آنجا که ایشان ستاره و ماه و خورشید را دید و اثبات کرد که هیچ کدام، معبود نیستند؛ چون معبود، افول و غروب ندارد. آن حضرت به قوم خود نشان داد که چگونه در پسِ این جلوات افولکردنی، خدای ازلی و ابدی را ببینند.
پس از رؤیت خداوند در ناسوت میفرماید:
"إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الأرْضَ حَنیفاً وَ ما أنَا مِنَ الْمُشْرِكینَ."[1]
همانا خالصانه، وجه خود را رو به كسى کردم كه آسمانها و زمین را پدید آورده؛ و من از مشركان نیستم.
مراتب وجه از جسم و ماده شروع میشود و به خیال، عقل، و قلب میرسد. ما نیز باید تمام مراتب وجود خود را رو به حق و از شرک، مبرّا کنیم؛ به هیچ یک از مراتب خلقت، توجه استقلالی نداشته باشیم و از هرچه زوالپذیر است، برائت جوییم تا به اصل برسیم. آن وقت میتوانیم به مراتب هم توجه کنیم و این توجه، دیگر برایمان حجاب نخواهد بود. چون با دیدهی حق، به آنها مینگریم و حق، دوستداشتنی است؛ پس تمام جلوات را هم دوست میداریم، بی آنکه هیچ کثرتی به نحو مستقل، محبوب قلبمان شود.
خداوند هر آن، رخ زیبای خود را در پس جلوهای نشان میدهد؛ یک روز در مال و جمال، روز دیگر در همسر و فرزند، یک روز در لباس سختی و روزی در جامهی آسایش. جلوه میکند، تا افول جلوات را ببینیم و در همهی این جلوهها، او را بیابیم؛ نه اینکه سر هر جلوه بنشینیم و او را از یاد ببریم. باید بدویم تا به او برسیم؛ که ناسوت، جای دویدن است. مطمئن باشیم خسته نمیشویم؛ چون یک زیبا، ما را به دنبال خود میکشد تا به لقائش بار یابیم.
پشت تمام دادنها و ندادنها، خدا ایستاده تا به او برسیم؛ نه اینکه از دادنها و ندادنها، متأثر و منفعل شویم. راه رؤیت خدا در ناسوت، این است که در هرچه به ما داده یا از ما گرفته میشود، دنبال خدا بگردیم؛ یعنی ببینیم خدا برای چه، آن را به ما داده یا از ما گرفته است و فقط وظیفهی خود را در قبال آن انجام دهیم. در این صورت، دیگر به چیزی دل نمیبندیم و سختی و راحتی، بیماری و سلامت، فقر و غنا، اقبال و ادبار، مدح و ذمّ و دیگر جلوات حق، همه در نظرمان یکسان خواهد بود؛ چون در پس هر جمال و جلال، نظر به "ربّ ذوالجلال و الإکرام" داریم.
آیات بسیاری در قرآن مجید به رؤیت خداوند در پس پدیدههای مادی اشاره دارد از جمله آیات زیر:
"ألَمْ تَرَ أنَّ اللهَ أنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الأرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللهَ لَطیفٌ خَبیرٌ."[2]
خداوند ما را دعوت میکند که به جای دیدن باران، نازلکنندهی آن یعنی "الله" را که اسم ذات است، ببینیم. پس در همین دنیا و با رؤیت همین پدیدههای مادی ساده که به دیدنشان عادت کردهایم، میتوان به ذات خدا رسید. آیا ما این قدر عمیق به بارش باران و رویش گیاهان پس از آن، توجه کردهایم؟ یا دیدهایم و ساده از کنارش گذشتهایم! در حالی که برای موحّد شدن، باید به ذات برسیم؛ چون تا در فعل و صفت باشیم، فعل و صفت خودمان را هم میبینیم و امکان شرک هست؛ اما اگر به ذات برسیم، میبینیم ما ذاتی نداریم و ظهور ذاتیم. پس دیگر جای هیچ شرکی نمیماند.
اولوالألباب، کسانی هستند که با چشم سر، پدیدههای مادی را میبینند؛ اما هدفشان فعال کردن عقل و رؤیت حقّ است. پس چرا ما این قدر راحت از کنار دنیا و طبیعت میگذریم؟ چرا در پسِ آن، خدا را نمیبینیم و با او انس نداریم؟ مثلاً این همه روی زمین، راه رفتهایم؛ اما هیچ فکر کردهایم که چطور تسلیم و رام ماست؟
"ألَمْ تَرَ أنَّ اللهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِی الأرْضِ وَ الْفُلْكَ تَجْری فِی الْبَحْرِ بِأمْرِهِ وَ یُمْسِكُ السَّماءَ أنْ تَقَعَ عَلَى الأرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ إِنَّ اللهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ."[3]
آیا ندیدی که خدا هرچه را در زمین است، مسخّر شما کرده و کشتیها در دریا به امر او میروند و آسمان را نگه داشته که جز به فرمان او بر زمین نیفتد؟ همانا خدا بر مردم، رئوف و رحیم است.
خداوند در این آیه از ما میخواهد در بطن این تسخیر، الله را ببینیم که آسمان و زمین را مسخّر انسان کرده و چون مردم را دوست داشته، خود را به آنها نشان داده است.
در آیاتی از سورهی مبارکهی کهف نیز جریان دو دوست آمده[4] که یکی از آنها، دو باغ خرما و انگور با محصول عالی داشت. او به دلیل ثروت و فرزندان زیاد، به دوستش که مال و فرزند کمتری داشت، فخر میفروخت و با اطمینان میگفت: گمان نمىكنم نعمت خدا بر من، هرگز زوال پذیرد. نعمت زیاد، او را چنان مغرور کرده بود که قیامت را انکار میکرد و میگفت: اگر هم به سوی پروردگارم برگردم، حتماً نعمتهای بهتری در انتظارم است! اما دوستش او را متوجه این کرد که خالقش خداست و گفت:
"وَ لَوْلا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ إِنْ تَرَنِ أنَا أقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً. فَعَسٰى رَبِّی أنْ یُؤْتِیَنِ خَیراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ یُرْسِلَ عَلَیها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعیداً زَلَقاً."[5]
و چرا چون داخل باغت شدى، نگفتى: این را خدا خواسته، نیرویى جز به خدا نیست؟ اگر مرا از نظر مال و فرزند، كمتر مىبینى، پس چه بسا پروردگارم بهتر از باغ تو را به من دهد و بر آن [باغ تو] مجازاتی از آسمان بفرستد تا زمینی بیگیاه شود.
ما چطور؟ هرچه داریم، فکر میکنیم خودمان داریم. از دست دادنهای دیگران را میبینیم و ناراحت میشویم؛ اما فکرش را نمیکنیم که خودمان هم روزی از دست بدهیم. لذا اگر خدا ما را در جلوات جلال و از دست دادن بیندازد، خود را و خدا را گم میکنیم!
[1]- سوره انعام، آیه 79.
[2]- سوره حج، آیه 63 : آیا ندیدى كه خدا از آسمان، آبى فرو فرستاد؛ پس زمین سرسبز شد؟ همانا خداوند، لطیف و آگاه است.
[3]- سوره حج، آیه 65.
[4]- سوره کهف، آیات 32 تا 41.
[5]- سوره کهف، آیات 39 و 40.
نظرات کاربران