
تأثیر رؤیت در زندگی
خلاصه جلسه ششم «رؤیت حق» 17 ذیالقعده 1435
در بحث رؤیت گفتیم انسان در همین دنیا باید بتواند خدا را ببیند و بیابد. در حالی که برخی از علما با این عقیده مخالفاند، علمایی از جمله امام راحل(قدّسسرّه) معتقد به رؤیت خدا در ناسوت هستند.
ایشان در سخنانشان میفرمایند:
«حقیقت توحید که اصلِ اصول معارف است و اکثر فروع ایمانی و معارف الهی و اوصاف کامل روحی و صفات نورانی قلبی از آن منشعب شود، تا در ادراک عقلی است، هیچ یک از این فروع بر آن مترتّب نشود و انسان را به هیچ یک از آن حقایق نرساند.»[1]
میتوان گفت دعوت به عمل صالح، تهذیب نفس و کسب معارف، برای این است که انسانها به توحید برسند و با رفع حجاب از فطرتشان، الله را ببینند. مقصد قرآن و حدیث هم، تزکیهی نفوس است برای رسیدن به اینجا که در تمام عوالم هستی، فقط خداست و بقیه، ظهور اویند. اما این یک اعتقاد ذهنی نیست. باید او را پیدا کنیم و جز در برابر او تسلیم نشویم.
امام راحل(قدّسسرّه) در جای دیگر میفرمایند:
«جمیع علوم، عملی است. حتی علم توحید را نیز اعمالی است قلبی و قالبی. توحید، تفعیل است؛ و آن، کثرت را به وحدت برگرداندن است؛ که از اعمال روحی و قلبی است.»[2]
توحید یعنی از کثرت به وحدت رسیدن؛ و عالم کثرت، ناسوت است. ما در ناسوت، همه چیز را جدا از هم میبینیم و میخواهیم همه را داشته باشیم؛ لذا اسیر و سردرگم میشویم و نمیتوانیم حق را بیابیم. البته نمیتوان کثرات را انکار کرد و توهم دانست، یا از آنها دست کشید؛ چون اولاً گزیری از ناسوت نیست و ثانیاً همین کثرات، ظهور وحدتاند. باید کثرات را ببینیم، اما نگاهمان به باطنشان باشد که وحدتِ وجهاللّهی است.
این مهم، فقط با علم نظری حاصل نمیشود و ریاضات قلبی لازم دارد. عمل قلب، شناختن معبود و مطلوب است. ما باید معبودی را که با جوارح خود به درگاهش نماز میخوانیم، بشناسیم. چشم هم باید آنچه را که قلب نشان میدهد، ببیند؛ یعنی در همین کثرات. ما از مکتب ائمه(علیهمالسلام) آموختهایم که: "مَا كُنْتُ أعْبُدُ رَبّاً لَمْ أرَهُ"[3].
عرفان باید در متن زندگی ناسوتی پیاده شود و در خور و خواب و معاشرت و مباشرت، نمود پیدا کند؛ نه اینکه حالتی زودگذر در قلب باشد. اگر اینجا چشممان را ببندیم، شناختمان از خدا، توهمی است و آنچه هم در قلبمان است، در زندگی عملیمان تأثیر ندارد. چنانکه نداشته است!
ما وقتی تلفنی با کسی صحبت میکنیم، حضور و مراقبت بیشتری داریم، تا وقتی در نماز با خدا صحبت میکنیم! در اعتقاد، باور داریم که مالک حقیقی، خداست؛ اما در عمل، خود را مالک میدانیم و به همین، دلیل اگر چیزی را از دست بدهیم، پریشان میشویم و به هم میریزیم. معتقدیم که "...یدُ اللهِ فَوْقَ أیدیهِمْ..."[4]؛ اما در پس هزاران دست که به ما میدهند و از ما میگیرند، دست او را نمیبینیم! باور داریم که "أنَّهُ هُوَ أضْحَكَ وَ أبْكٰی"[5]؛ اما خود را به دست کثرات سپردهایم تا شادی و غممان را رقم بزنند. ادعا میکنیم که "لا مؤثّر فی الوجود إلاّ الله"؛ اما همهی جمالها و جلالها را از غیر میبینیم! و اینها همه، آثار عدم رؤیت حقّ است.
امام راحل(قدّسسرّه) ادامه میدهند: «تا در کثرات افعالی واقعی و سبب حقیقی را نشناختی و دیدهی حقبین پیدا نکردی و خدا را در طبیعت ندیدی و جهات کثرات طبیعی و غیر طبیعی را فانی در حق و افعال او نکردی و سلطان وحدت فاعلیت حق در قلبت علم نیفراشته است، از خلوص و اخلاص و صفا و تصفیه به کلّی دور و از توحید، مهجوری. تمام ریاهای افعالی و اكثر ریاهای قلبی، از نقصان توحید افعالی است. آنكه مردم ضعیف بیچارهی بیكاره را مؤثر در دار تحقّق میداند و متصرّف در مملكت حق میشمارد، از كجا میتواند خود را از جلب قلوب آنها بینیاز داند و عمل خود را از شرك شیطان، تصفیه و تخلیص كند؟!»[6]
ما خدا را مقلّبالقلوب میدانیم و معتقدیم قلبها در دست اوست؛ بلکه قلب، جز تحریکات او نیست. اما چون این حقیقت را در ناسوت رؤیت نمیکنیم، برای جذب قلوب دیگران، آلوده به ریا و سالوس میشویم! اما اگر خدا را ورای همه چیز ببینیم، به فرمایش امام(قدّسسرّه) به غنای قلبی میرسیم و از این دست و پا زدنهای بیهوده، بینیاز میشویم.
تمام علوم الهی و اعمال شرعی، برای رسیدن به اینجاست. اما ببینید ما که عمری است نماز میخوانیم و عبادت میکنیم، آیا خدا را دیدهایم و قلبمان از کثرات رها شده است؟
ذات غیبی حقتعالی همیشه در پرده است و احدی به آن راه ندارد. اما او در ظهوراتش، همه جا دیدنی است. روایاتی هم که تفکر در خدا را منع کردهاند، به این معنی نیستند که انسان باید بر همان عقیدهی عامیانهای که از پدر و مادرش گرفته، قناعت کند. البته تفکر در "کنه ذات" ممنوع است و قرآن کریم هم از آن بر حذر داشته است: "...یُحَذِّرُكُمُ اللهُ نَفْسَهُ..."[7]. اما در مرحلهی ظهور، خدا در منظر هر چشم بینا و نظارهگری هست.
پس سزاوار نیست که بگوییم از خدا چیزی نگویید و خدا را پایین نکشید! خدا، خود ظهور کرده است تا شناخته شود. ما چرا چشمهایمان را ببندیم تا او را نبینیم؟!
[1]- شرح حدیث جنود عقل و جهل، متن، ص89.
[2]- آداب الصلوة (آداب نماز) متن، ص171.
[3]- الكافی، ج1، ص98 : پروردگاری را که نبینم، بندگی نمیکنم.
[4]- سوره فتح، آیه 10 : دست خدا بالای دستهای آنهاست.
[5]- سوره نجم، آیه 43 : اوست که میخنداند و میگریاند.
[6]- آداب الصلوة (آداب نماز) متن، صص171-172.
[7]- سوره آل عمران، آیه 28 و آیه 30 : خداوند، شما را از خود بر حذر میدارد.
نظرات کاربران