خلاصه بحث دین جلسه اول
با بررسی فرمایشات رهبر عزیزمان(دامظلّهالعالی) در زمینهی راهکارهای ظهور تمدن اسلامی، کدهایی را برداشت کردیم. یکی از این کدها، بحث دین بود که در این سلسله جلسات، به آن میپردازیم.
حضرت علی(عليهالسلام) در حدیثی میفرمایند:
"إِنِّی إِذَا اسْتَحْكَمْتُ فِی الرَّجُلِ خَصْلَةً مِنْ خِصَالِ الْخَیرِ، احْتَمَلْتُهُ لَهَا وَ اغْتَفَرْتُ لَهُ فَقْدَ مَا سِوَاهَا؛ وَ لا أغْتَفِرُ لَهُ فَقْدَ عَقْلٍ وَ لا عَدَمَ دِینٍ. لِأنَّ مُفَارَقَةَ الدِّینِ، مُفَارَقَةُ الأمْنِ وَ لاتَهْنَاُ حَیاةٌ مَعَ مَخَافَةٍ؛ وَ عَدَمُ الْعَقْلِ، عَدَمُ الْحَیاةِ وَ لاتُعَاشِرِ الأمْوَاتِ."1
همانا من اگر بدانم كسی در یكی از صفات خوب، استوار است، او را به خاطر همان صفت خوب، تحمل میکنم و از نداشتن صفات دیگرش میگذرم. اما از نداشتن عقل و دین، چشم نمیپوشم؛ زیرا جدایی از دین، جدایی از امنیت است و زندگی با هراس، گوارا نیست؛ نبودِ عقل هم، نبود زندگی و حیات است و با اموات، معاشرت نمیشود!
در واقع کسی که دین ندارد، برای حضرت(عليهالسلام) قابل تحمل نیست؛ اگر چه رفتارهای خوبی هم داشته باشد! زیرا چنین کسی، از جلوات شیطان در امان نیست و هر آن، ممکن است با فریب او، آثار اعمال عبادیاش را حبط و نابود کند. بر خلاف حیات دینی، که امنیت محض است؛ امنیت در دنیا و جلوات دنیا، از فتنههای شیطان! لذا آنکه دین دارد، در هر میدانی قرار بگیرد، نمیبازد و دچار تحیّر نمیشود؛ چون به خوبی، حق را تشخیص میدهد و میفهمد چه باید بکند.
دین، کیفیت سلوک انسان در عوالم ناسوت و ملکوت و عقل است و شریعت، جلوهای از همین دین است که شامل احکام و بایدها و نبایدهای فقهی میشود و مقدمهای ضروری برای سالک إلیالله است. چه بسیار متشرّعینی در طول تاریخ بودهاند که از نظر نماز و روزه و سایر عبادات، کارنامهی درخشانی داشتند؛ لکن از آنجا که اعمالشان پشتوانهی معرفتی و معرفت دینی نداشت، جایی که منافع شخصیشان به خطر میافتاد، همه چیز را زیر پا میگذاشتند و حتی بدعت در دین میآوردند!
حضرت علی(عليهالسلام) در روایت دیگری در همین زمینه میفرمایند:
"یا أیهَا النَّاسُ، دِینَكُمْ دِینَكُمْ؛ فَإِنَّ السَّیئَةَ فِیهِ، خَیرٌ مِنَ الْحَسَنَةِ فِی غَیرِهِ؛ وَ السَّیئَةُ فِیهِ تُغْفَرُ، وَ الْحَسَنَةُ فِی غَیرِهِ لاتُقْبَلُ!"2
ای مردم، دینتان، دینتان؛ که همانا سیئه در آن، بهتر از حسنه در غیر آن است؛ چون سیئه در آن، بخشوده میشود و حسنه در غیر آن، پذیرفته نمیشود!
لذا اخلاق و افعالی که صورت موجّه داشته باشند، ولی ریشه در یک بینش دینی نداشته باشند، ارزشی نیستند. در واقع جایی که دین نیست، خیر نیست، اگر چه خوبی و زیبایی ظاهری باشد؛ و سعادت نیست، اگر چه دنیایی پیشرفت باشد! از این روست که زیباییهای صوری جامعهی غربی، ارزشی نیست؛ چون در بستر فرهنگ اومانیسم انجام میگیرد و صرفاً برای جلب منفعت و دفع ضرر مادی است؛ فقط بر اساس قانونی است که بشر جعل کرده و اغلب از ترس، به آن عمل میکنند، نه برای پیشرفت انسانی خود یا خدمت به خلق خدا!
حتماً شنیدهاید امام حسین(عليهالسلام) در روز عاشورا، خطاب به سپاه یزید فرمود: اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید3؛ هر چند میدانست که وقتی دین نباشد، آزادگی هم نیست! اما مگر آنان مسلمان نبودند؟ کدامشان کافر بودند؟ چرا حضرت(عليهالسلام) به کسانی که نماز و روزهشان ترك نمیشد و زنانشان در جامعه، محفوظ بودند، فرمود: شما دین ندارید؟! اینها برای ما، درس است؛ باید آسیبشناسی کنیم و بگردیم دنبال اینکه آنان چه چیز نداشتند که امام(عليهالسلام) این طور خطابشان کرد!
حضرت علی(عليهالسلام) ریشهی درخت دین را، تسلیم و رضا معرفی میکنند: "الدِّینُ، شَجَرَةٌ أصْلُهَا التَّسْلِیمُ وَ الرِّضَا"4. پس اصل دینداری، آن است که انسان در هر میدان، فقط دنبال رضایت خدا بگردد. ممکن است راههای متفاوتی، پیش روی انسان باشد و همه هم ظاهراً درست به نظر رسد؛ اما او باید ببیند رضای خدا در کدام راه است. چنانکه امام حسین(عليهالسلام) در مقابل همهی ناصحان ایستاد و رو به سوی کربلا فرمود: "رِضَى اللهِ، رِضَانَا أهْلَ الْبَیتِ"5.
در این باره، روایات بسیار است. از جمله امام صادق(عليهالسلام) در ضمن روایتی طولانی میفرمایند:
"اعْلَمُوا أنَّهُ لَنْ یؤْمِنَ عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِهِ، حَتَّى یرْضَى عَنِ اللهِ فِیمَا صَنَعَ اللهُ إِلَیهِ وَ صَنَعَ بِهِ، عَلَى مَا أحَبَّ وَ كَرِهَ؛ وَ لَنْ یصْنَعَ اللهُ بِمَنْ صَبَرَ وَ رَضِی عَنِ اللهِ، إِلاَّ مَا هُوَ أهْلُهُ وَ هُوَ خَیرٌ لَهُ مِمَّا أحَبَّ وَ كَرِهَ."6
بدانید كه هیچ بندهای ایمان ندارد، مگر آنكه راضی باشد از هر چه خدا نسبت به او انجام داده؛ چه آن چیز را دوست داشته باشد و چه برایش ناخوشایند باشد. و هرگز خداوند نسبت به كسی كه صابر و راضی است، جز آنچه سزاوار او و به خیر و صلاحش باشد، انجام نمیدهد؛ چه آن چیز، محبوب آن بنده باشد، چه مكروهش.
علت این رضایت به خواست خدا، یقین به حکمت و قدرت اوست؛ که امام صادق(عليهالسلام) فرمودهاند: "الرِّضَا بِمَكْرُوهِ الْقَضَاءِ، مِنْ أعْلَى دَرَجَاتِ الْیقِینِ"7؛ رضا به قضایی که خوشایند انسان نیست، از برترین درجات یقین است. انسان راضی، به یقین میداند که خدا به صلاح او عمل میکند؛ حتی اگر ظاهراً نعمتی را از او بگیرد. دادههای خدا، امانت اوست که به بندگانش میدهد تا در مسیر رشد و کمالشان از آن استفاده کنند. لذا اگر ببیند که کسی نتوانسته این امانت را درست مصرف کند، آن را میگیرد تا او بتواند از راههای دیگر، به سوی خدا برود. و انسان راضی که این را میداند، به خواست خدا راضی است و در هر میدان، بهرهی کمالیاش را میگیرد.
در روایت دیگر، جبرئیل در پاسخ رسولخدا(صلّیاللهعليهوآلهوسلّم) که از تفسیر "رضا" پرسیده بودند، گفت:
"الرَّاضِی لایسْخَطُ عَلَى سَیدِهِ، أصَابَ مِنَ الدُّنْیا أوْ لَمْ یصِبْ؛ وَ لایرْضَى لِنَفْسِهِ بِالْیسِیرِ مِنَ الْعَمَلِ."8
انسان راضی، بر مولایش خشمگین نمیشود، چه دنیا به او برسد، چه نرسد؛ اما در مقابل، به عمل اندکی خود، راضی نیست.
همچنین روایت است که امام صادق(عليهالسلام) در مرگ یکی از فرزندان خود فرمودند:
"إِنَّا قَوْمٌ نَسْألُ اللهَ مَا نُحِبُّ فِیمَنْ نُحِبُّ، فَیعْطِینَا؛ فَإِذَا أحَبَّ مَا نَكْرَهُ فِیمَنْ نُحِبُّ، رَضِینَا."9
همانا ما قومی هستیم که آنچه را دوست داریم، دربارهی کسانی که دوستشان داریم، از خدا میخواهیم؛ پس او به ما میدهد. اما اگر هم خدا دربارهی آنان چیزی را دوست داشت که برای ما خوشایند نبود، راضی هستیم.
آری؛ کسی که به خواست خدا - هر چه باشد از فقر و ثروت، سلامت و بیماری و...- راضی است و سخت و آسانِ روزگار برایش یکسان است، در سختیها صبر خود را از دست نمیدهد و جزع و فزع نمیکند و نه در فقر، دچار ربا و رشوه میشود، نه در بیماری، ناشکری میکند؛ در سلامت و ثروت هم، نه طغیان میکند و عاصی و سرکش میشود، نه خود را میبازد و اسیر بازیهای دنیا میگردد. چنین کسی، شخصیتش را در حصار امنیت دینش قرار داده و از حملات شیطان در امان است؛ چون فقط در نماز و روزه و فروع دین نمانده، بلکه در اصول دین نیز بینش خود را قوی کرده است.
پینوشت:
[1] تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص86، حدیث 1426.
[2] الكافی، ج2، ص464.
[3]اللهوف على قتلى الطفوف، ص120 : "إِنْ لَمْ یكُنْ لَكُمْ دِینٌ وَ كُنْتُمْ لاتَخَافُونَ الْمَعَادَ، فَكُونُوا أحْرَاراً فِی دُنْیاكُمْ هَذِهِ"!
[4] تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص103، حدیث 1824.
[5] اللهوف على قتلى الطفوف، ص61 : رضای خدا، رضای ما اهلبیت است.
[6] الكافی، ج8، ص8.
[7] بحار الأنوار، ج68، ص152.
[8] معانی الأخبار، ص261.
[9] بحار الأنوار، ج47، ص18.
نظرات کاربران