شیعه، اهل رحمت
در ادامۀ بحث «حسين (ع) رحمتواسعه » (جلسۀ 31، 9 صفر 1436) به تبیین موضوع «شیعه، اهل رحمت» میپردازیم.
دانستیم رسیدن به رحمت، سه مرحله دارد: تصور و تصدیق، مثل شناخت آب و یافتن مصداق واقعی آن؛ تخلق، مثل نوشیدن آب و به جریان انداختن آن در تمام بدن؛ و مظهریت که ظهور اثرش در همه چیز انسان است.
بحث را به تبیین روایات در باب "رحمت" رساندیم و در جلسهی قبل با استناد به روایتی از کافی، مظهر عینی و بالفعل "رحمان" و "رحیم" را امام معرفی کردیم. فرق امام با سایر انسانها در این است که همه مقتضی این دو اسماند، یعنی میتوانند به رحمت، متخلّق شوند یا نشوند؛ اما امام، فعلیتیافتهی این دو اسم است. امام در ناسوت که جامع تمام عوالم است، این دو اسم را ظهور داده و لذا در سایر عوالم نیز به طریق اولی، مظهر رحمت است.
در جلسهی قبل دربارهی اختلاف موجود در خود انسان و در جامعهی انسانی سخن گفتیم و اینکه رسیدن به رحمت، مساوی رهایی از اختلاف و نیل به وحدت است؛ «...وَ لایَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ. إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ...»[1]. اختلاف و تفرقه در جنبهی فردی و اجتماعی، موجب هلاکت است. مثلاً ما که اعتقاد و محبت به ولایت داریم، اگر خطایی کنیم یا خوابی ببینیم که مطابق اعتقادمان نباشد، تا کلّی وقت، حالمان خوب نیست و آرامش نداریم.
بدانیم تا در رحمت الهی غرق نشویم، با خودمان و دیگران در جنگیم. در نماز با خود میجنگیم تا اختلافات درونمان را خاموش کرده و حضور قلب داشته باشیم. در جامعه هم با اینکه همه مسلمانیم، اختلافات بسیار در تمام زمینهها داریم و از وحدت قلوب در بین ما خبری نیست.
در ادامهی روایت مورد بحث آمده که راوی، منظور این قسمت از آیه را پرسید: «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ»؛ و امام باقر(علیهالسلام) پاسخ دادند:
"هُمْ شِیعَتُنَا وَ لِرَحْمَتِهِ خَلَقَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» یَقُولُ لِطَاعَةِ الْإِمَامِ."[2]
آنان شیعیان ما هستند و [خدا] برای رحمت خود، ایشان را آفریده؛ و این است که فرمود: «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»، یعنی برای طاعت امام.
امام ، «مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ» و رهاشدگان از اختلاف را، شیعیان معرفی میکنند. نه به این معنی که فقط شیعه برای رحمت خلق شده و بقیه، نصیبی از رحمت ندارند؛ بلکه شرایط شیعه برای ظهور رحمت، آمادهتر است. چون مقام تامّ ولایت که با همهی انبیاء در سرّ و نهان بود، برای ما آشکار است و ما محبت ایشان را داریم. به همین دلیل است که اگر ما شیعیان غلط حرکت کنیم و به جایی که باید برسیم، نرسیم، فردا حسرت بسیار خواهیم داشت. چون بدون زحمت، محبت امام را دریافت کردهایم و این یعنی بهترین شرایط ظهور رحمت را داریم؛ پس جای هیچ کوتاهی نیست.
امام در ادامه به آیات دیگری در این باره اشاره و تأویل آن را بیان میکنند. آیات 156 و 157 سورهی اعراف:
"...وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ كُلَّ شَیءٍ فَسَأكْتُبُها لِلَّذینَ یتَّقُونَ... الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیّ الاُمِّیّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الإِنْجیلِ یَأمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ..."
و فرمایش امام(علیهالسلام) دربارهی این آیه:
"الرَّحْمَةُ الَّتِی یَقُولُ «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیءٍ» یَقُولُ عِلْمُ الْإِمَامِ؛ وَ وَسِعَ عِلْمُهُ الَّذِی هُوَ مِنْ عِلْمِهِ كُلَّ شَیءٍ هُمْ شِیعَتُنَا."
آن رحمتی که فرموده: «بر همه چیز وسعت دارد»، علم امام است که از علم خدا سرچشمه گرفته و بر همه چیز یعنی شیعیان ما وسعت دارد.
در حدیث شریف، رحمت، اطاعت امام معرفی شده، نه فقط محبت داشتن به او؛ چون محبتی که اطاعت نیاورد، چندان سود ندارد. ما باید سه عنصر معرفت، محبت و اطاعت را با هم داشته باشیم.
اولین قدم، کسب معرفت امام است که با علم فرف دارد. علم، به کلّیات تعلق میگیرد و کلّیات، مفاهیم ذهنی برگرفته از وجود خارجی هستند. اما معرفت، به مصادیق جزیی تعلق میگیرد که در عالم خارج به صورت عینی وجود دارند. معرفت به امام، یعنی یافتن عینیت او در وجود.
چنین معرفتی، محبت میآورد و چنین محبتی، اطاعت را در پی خواهد داشت. اطاعت نیز انسان را به مظهریت تامّ رحمت میکشاند. به عبارت دیگر، امامشناسی، امامدوستی و اطاعت امام است که ما را در مراحل سهگانهی تصوّر و تصدیق، تخلق، و مظهریت رحمت، سیر میدهد؛ و قرآن، این سه را در یک کلام آورده است: مودّت ذیالقربٰی.
تا زمانی که حقیقت امام را در درون پیدا نکنیم، اگر هم او را ببینیم، نمیتوانیم بهره بگیریم. در زمان حضور ائمه(علیهمالسلام) نیز همآنان که این حقیقت را در درون نیافته بودند، کمر به قتل مولا و صاحبشان بستند. لذا یکی از اسرار غیبت، این است که مردم، امام را در باطن بیابند و بفهمند لازمهی ولایت، بودن با جسم امام نیست؛ بلکه دریافت توحید ولایی در درون است.
"«فَسَأكْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ» یَعْنِی وَلَایَةَ غَیرِ الْإِمَامِ وَ طَاعَتَهُ. ثُمَّ قَالَ «یَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ» یَعْنِی النَّبِیّ وَ الْوَصِیّ وَ الْقَائِمَ«یَأمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ» إِذَا قَامَ وَ «یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ» وَ الْمُنْكَرُ، مَنْ أَنْكَرَ فَضْلَ الْإِمَامِ وَ جَحَدَهُ. «وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیباتِ» أخْذَ الْعِلْمِ مِنْ أَهْلِهِ؛ «وَ یُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبائِثَ» وَ الْخَبَائِثُ، قَوْلُ مَنْ خَالَفَ؛ «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ» وَ هِیَ الذُّنُوبُ الَّتِی كَانُوا فِیهَا قَبْلَ مَعْرِفَتِهِمْ فَضْلَ الْإِمَامِ."
"پس آن [رحمت] را مقرّر میکنم بر کسانی که تقوا پیشه کنند" یعنی از ولایت و اطاعت غیر از امام بپرهیزند. سپس فرمود: "او را مکتوب در انجیل و تورات مییابند" یعنی پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) را و وصی و قائم چون قیام کند، "آنان را امر به معروف کند" و "از منکر بازدارد" که منکَر، کسی است که فضل امام را انکار کند. "طیّبات را بر آنان حلال میکند" یعنی گرفتن علم از اهلش؛ و "خبائث را بر آنان حرام میکند" که خبائث، سخن شخص مخالف است. "و بار سنگین را از آنان برمیدارد"، یعنی گناهانی را که قبل از معرفت به فضل امام، گرفتارش بودند.
امام، طیّبات را علمی معرفی میکنند که از اهلش گرفته شود و خبائث، علمی است که از بیگانه بگیریم. متأسفانه ما نه تنها در زمینهی معیشت، بلکه در علم هم مصرفگرا هستیم. بخش عمدهای از علوم روز را حتی در زمینهی علوم انسانی، از غرب گرفتهایم. در زمینهی دین هم هنوز از آثار گذشتگان استفاده میکنیم و خود در این زمینه، تولیدی نداشتهایم. در حالی که تنها فروعات دین، تقلیدی است و در اصول باید علم و معرفت داشت.
ما باید حقایق هستی و مسائل مورد نیاز خود را از بطن دین و حقیقت ائمه(علیهمالسلام) بیرون بکشیم. برای این کار نیز اول، صفای باطن لازم است تا بتوانیم با قرآن، انس بگیریم؛ چون قرآن، نقشهی تمام هستی است و میتوان با غور در آن، علوم بیشماری را استخراج کرد. همهی ما باید تولید علم را جدی بگیریم و زنان باید در این امر، پیشرو باشند. همان طور که کربلا گذشت و حضرت زینب(سلاماللهعلیها) آن را تولید کرد و نشر داد؛ وگرنه به فراموشی سپرده میشد. حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) نیز وقتی دست مولا(علیهالسلام) را بستند، تولید علم کرد و ولایت را ظهور داد.
[1]- سوره هود، آیات 118 و 119.
[2]- الکافی، ج1، ص429.
نظرات کاربران