تفاوت دشمن با اهل باطل

تفاوت دشمن با اهل باطل

 

در ادامهٔ بحث «رابطهٔ تاریخ هویت انسان با تاریخ انقلاب اسلامی» (جلسۀ 27، 27 رمضان 1445) به تبیین موضوع «تفاوت دشمن با اهل باطل» می‌پردازیم.

در جلسات گذشته بخش‌هایی از نامۀ امام صادق(علیه‌السلام) به شیعیانشان را بررسی کردیم و گفتیم که امام شیعیان را به تفکر در آن سفارش کرده بودند؛ تا جایی که یاران حضرت، آن را در جانمازشان می‌گذاشتند و بعد از نماز در آن تأمل می‌کردند. یکی از نکات مهمی که در این نامه بیان شده است سرّ ابتلای حضرت حق‌تعالی برای شیعیان در رویارویی با دشمنان و اهل باطل است. حال در این جلسه به بررسی شاخص‌های دشمنان اسلام و اهل باطل از صدر اسلام تا کنون می‌پردازیم تا مصدا‌ق‌های این دو گروه را بشناسیم و نیز بدانیم در برخورد با آنان چه موضعی داشته باشیم.

از نگاه امام صادق(علیه‌السلام) شیعیان همواره با دو گروه محارب و اهل باطل مواجه هستند. دشمنان و محارب آن‌هایی هستند که تلاش می‌کنند بر سر راه استقلال سیاسی، اقتصادی و جغرافیایی ولایت‌مداران مانع ایجاد کنند. به عبارت دیگر محارب کسی است که دین را خوب می‌شناسد و به آن اِشراف دارد. بنابراین عامدانه و از روی عناد برنامه‌ریزی می‌کند تا دین ثمر ندهد و مردم از گرد دین پراکنده شوند. حضرات با این گروه هرگز سازش و مدارا نمی‌کنند.

اما اهل باطل به دین، اِشراف ندارند؛ هرچند خدا، پیامبر و دین را انکار نمی‌کنند و در حد ظاهری و سطحی قبول دارند؛ اگرچه ممکن است عبادات و اعمال دینی را انجام ندهند و چه بسا تحریف در فروع دین هم بکنند. این دسته اگر تحت تأثیر امربه‌معروف و نهی‌ازمنکرِ اصولی قرار بگیرند و بستر مناسبی برایشان فراهم شود بعید نیست که هدایت شوند.

البته باطل می‌تواند دشمن هم باشد؛ اما لزوماً دشمن نیست. چنانکه بنی‌العباس ظاهر دین را داشتند و خود را در لباس دوست به مردم معرفی می‌کردند. بنابراین غیر از گروه اندکی، دشمنی آن‌ها را تشخیص نمی‌دادند و آن‌ها را حق می‌دانستند. ائمه(علیهم‌السلام) هم که در طول تاریخ هرگز برای مقابله با دشمن به تنهایی اقدام نمی‌کردند و برای قیام نیاز به یار داشتند درمقابل این دشمنان تنها می‌ماندند. بنابراین به اجبار، تسلیم شرایط شده و در برابر آنان سکوت می‌کردند و درنهایت هم به دست همین دشمنان، یکی پس از دیگری به شهادت می‌رسیدند. حتی زمانی که فرزندانشان خواستند با دشمن بجنگند، حضرات به آن‌ها اذن نمی‌دادند و کارشان را تحریم می‌کردند. اگر هم با وجود مخالفت امامان، قیامی شکل می‌گرفت بیداری از آن حاصل نمی‌شد؛ نه برای ظالم و نه برای مظلوم. از همین قیام نکردن و کشته شدن معصومین(علیهم‌السلام) به دست این دسته، می‌توان پی برد که اهل باطل آن زمان در واقع دشمنان ایشان بودند.

اگر رد اهل باطل را در تاریخ اسلام بگیریم به زمان صدر اسلام و اهل سقیفه می‌رسیم که معیار حق و باطل، آنجا مشخص شد. حق، گروه شیعیان بودند و اهل باطل پیروان سقیفه که بعدها در لباس بنی‌عباس، خود را نشان  دادند. امروز هم شیعیان دوازده امامی تنها گروه اهل حق هستند و تمام فرق سنی و شیعی به غیر از دوازده امامی‌ها همه اهل باطل هستند؛ ولی محارب و دشمن نیستند. با این حساب شیعیانی که دوازده امام را قبول دارند اما در انجام عبادات، حجاب، اعتقاد به ولایت فقیه و ... کمرنگ عمل می‌کنند و اهل عناد هم نیستند ناقص هستند و نه باطل. گواه صدق این گفته حدیثی از امام صادق(علیه‌السلام) است که دربارۀ ثواب زیارت امام رضا فرموده‌اند:

«یقْتَلُ‏ حَفَدَتِی‏ بِأَرْضِ‏ خُرَاسَانَ‏ فِی مَدِینَةٍ یقَالُ لَهَا طُوسُ مَنْ زَارَهُ إِلَیهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِیدِی یوْمَ الْقِیامَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْكَبَائِرِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ قَالَ یعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ غَرِیبٌ شَهِیدٌ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ سَبْعِینَ شَهِیداً مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ بَینَ یدَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی‌الله‌علیه‌وآله) عَلَى حَقِیقَة»[1]؛

نوۀ مرا در سرزمین خراسان در شهری به نام طوس می‌کشند؛ کسی که او را با شناخت حق وی زیارت کند، من روز قیامت از او دستگیری می‌کنم و وارد بهشتش می‌سازم، هر چند که مرتکب گناهان کبیره شده باشد. راوی گفت: فدایت شوم، شناخت حق او به چیست؟ فرمود: این که بدانی پیروی از او واجب است. او غریب است و شهید؛ کسی که با شناخت حقش، او را زیارت کند، خدای صاحب عزت و جلال پاداش هفتاد شهید از شهدای راستین در رکاب رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به او عطا می‏فرماید.

همین قدر که کسی بداند دوازده امام، مفترض‌الطاعه هستند شیعۀ دوازده امامی است و نمی‌تواند باطل باشد؛ هرچند می‌تواند گناهکار باشد که بسیاری از این‌ها با سختی‌های دنیا یا برزخ و یا درنهایت در قیامت، پاک می‌شوند. پس رفتاری که با این‌ها می‌شود کاملاً متفاوت است با کسانی که اهل باطل هستند و یا محارب‌اند.

امروز مصداق دشمن و محارب، صهیونیست، آمریکا و منافقین هستند که تکلیفمان در برابر آن‌ها مشخص است و باید با آن‌ها بجنگیم. این جنگیدن گاهی در قالب مقابله با جنگ نرم دشمن است که همان جهاد تبیین است و گاهی هم در قالب جنگیدن در میدان رزم که نمونه‌اش جنگ تحمیلی هشت ساله بود.

در ادامۀ حدیث، امام صادق(علیه‌السلام) چگونگی رفتار با اهل باطل را بیان می‌کنند:

«وَ عَلَيْكُمْ بِمُجَامَلَةِ أَهْلِ اَلْبَاطِلِ تَحَمَّلُوا اَلضَّيْمَ مِنْهُمْ وَ إِيَّاكُمْ وَ مُمَاظَّتَهُمْ دِينُوا فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ»؛ با اهل باطل مدارا کنید و ستم آنان را بر خویش تاب آورید. مبادا با آنان درافتید و ستیزه کنید و در مجالست و آمیزش و گفتگوی با آن‌ها میان خود و خدا دیندار باشید.

از کلام امام چنین برمی‌آید که اهل باطل چون به شما ستم می‌کنند ممکن است تا جایی پیش بروند که بغض شما را در دل داشته باشند؛ پس تا می‌توانید با آن‌ها نشست و برخاست نکنید. در الگوهای رفتاری معصومین(علیهم‌السلام) نیز مدارا با اهل باطل به چشم می‌خورد. نمونۀ آن حضرت علی(علیه‌السلام) است که آن‌ها را مانند خاری در چشم و استخوانی در گلو تحمل کرد؛ یا امام رضا(علیه‌السلام) که ولیعهدی مأمون را پذیرفتند. این خود، شاخص رفتار برای شیعیان در قبال اهل باطل است.

شاهد مثال دیگر آیاتی از سورۀ ممتحنه است که عملکرد حضرت ابراهیم(علی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام) در برابر قوم باطلش و نحوۀ برائتش را از ایشان نشان می‌دهد و حضرت را برای امت خاتم، اسوه‌ای حسنه معرفی می‌کند.

آنجا که دربارۀ تقابل با اهل باطل می‌فرماید: «عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً ۚ وَاللَّهُ قَدِيرٌ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[2]؛ امید است خدا میان شما و کسانی از کافران که با آن‌ها دشمنی داشتید دوستی قرار دهد و خداوند تواناست و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

«لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ»[3]؛ خدا شما را از نیکی کردن و عدالت نسبت به کسانی که در کار دین با شما نجنگیدند و شما را از دیارتان بیرون نکردند باز نمی‌دارد؛ همانا خداوند عدالت‌پیشگان را دوست دارد.

«إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ ۚ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»[4]؛ جز اين نيست كه خدا از دوستى‌ ورزيدن با كسانى كه با شما در دين جنگيده‌اند و از سرزمين خود بيرونتان رانده‌اند يا در بيرون‌راندنتان همدستى كرده‌اند شما را باز دارد و هر كه با آن‌ها دوستى ورزد از ستمكاران خواهد بود.

در این آیه خداوند به وضوح، صفات دشمنان را بیان می‌کند؛ دشمنان کسانی هستند که با ما به سبب دینمان می‌جنگند و ما را از سرزمینمان بیرون می‌کنند. اما اگر این صفات را نداشته باشند ایرادی ندارد که با آنان به نیکی و عدالت رفتار کنیم. البته بغض و ناراحتی از گناهانشان را باید در دل داشته باشیم؛ اما در رفتار و ارتباط با آن‌ها عدالت را در پیش بگیریم. چه بسا بی‌عدالتی‌ها و برخوردهای تعصبی باعث شود اگر زمینه‌ای هم برای هدایت داشته باشند از بین برود و از دین دورتر شوند.

اهل باطل که جای خود؛ در رفتار با فرزندان و اطرافیانمان که در مواردی گناهکار هستند باید مراقب باشیم تعصب به خرج ندهیم و زمینۀ دوری بیشتر آن‌ها از دین را فراهم نکنیم. مگر خودمان گناه نداریم؟!

ما در عین حال که مسئولیم باطن دین را نشان دهیم مسئولیم ظاهر دین را هم حفظ کنیم؛ ظاهر دین به حفظ وحدت،  اغماض و مداراست؛ چنانکه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با اینکه می‌دیدند در دل اولی و دومی و عایشه چه می‌گذرد تعصب به خرج ندادند.

در این باره موارد دیگری هم در قرآن آمده است؛ از جمله آیاتی که خداوند به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) یادآوری می‌کند که تو به برکت رحمت الهی با مردم نرمخو و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی آن‌ها از اطرافت پراکنده می‌شدند.[5] بنابراین برخورد با اهل باطل صبر و تحمل می‌خواهد؛ گرچه در دل، بغض از گناهانشان پابرجا باشد.

امام صادق(علیه‌السلام) در ادامۀ نامه‌شان آیاتی از قرآن را دربارۀ لزوم صبر بر اهل باطل می‌فرمایند: «وَ مِصْدَاقُ ذَلِكَ كُلِّهِ فِي كِتَابِ اَللَّهِ اَلَّذِي أَنْزَلَهُ جَبْرَئِيلُ(عَلَيْهِ‌اَلسَّلاَمُ) عَلَى نَبِيِّكُمْ(صَلَّى‌اَللَّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) سَمِعْتُمْ قَوْلَ اَللَّهِ عَزَّوَجَلَّ لِنَبِيِّكُمْ(صَلَّى‌اَللَّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ): «فَاصْبِرْ كَمٰا صَبَرَ أُولُوا اَلْعَزْمِ مِنَ اَلرُّسُلِ وَ لاٰ تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ»[6]. ثُمَّ قَالَ:«وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ»[7]، «فَصَبَرُوا عَلىٰ مٰا كُذِّبُوا وَ أُوذُوا»[8]»[9]؛

و مصداق اين همه همان است كه جبرئيل در كتاب خدا بر پيامبر شما نازل كرد آنجا كه فرمود: «صبر كن چنان كه پيامبران دارای عزم، صبر كردند و دربارۀ آنان شتاب مكن». و فرموده است: «و اگر تو را تكذيب كنند پيش از تو نيز پيامبرانى را دروغگو شمردند»، «پس آنان بر تكذيب و آزار شكيبائى كردند».

در این میان اهل باطل در برابر صبر طرفداران حق یا بر اعتقاد خود می‌مانند و در نهایت جایگاهشان جهنم خواهد بود و یا بر اثر صبر مؤمنان، خدا بین اهل حق و اهل باطل مودتی ایجاد می‌کند و اهل باطل نیز هدایت می‌شوند.

در ادامۀ حدیث، امام مردم را به تدبر و به کار بستن فرمایشاتشان توصیه می‌کنند و از دریافت حکم دین با رأی و سلیقۀ خود و نیز قیاس، پرهیز می‌دهند: «وَ اِعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ عِلْمِ اَللَّهِ وَ لاَ مِنْ أَمْرِهِ أَنْ يَأْخُذَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اَللَّهِ فِي دِينِهِ بِهَوًى وَ لاَ رَأْيٍ وَ لاَ مَقَايِيسَ»؛

 پس حق نداریم براساس میل و هوای خود به گناهکار، برچسب کفر و... بزنیم! این نوع نگاه هوامدارانه باعث می‌شود حتی اولیای خدا را نیز زیر سؤال ببریم.

حضرت در ادامه، اهل سقیفه را مصداق قیاس‌کنندگان معرفی می‌کنند که به سبب قیاسشان مسیر مخالفت خدا و پیامبر را پیش گرفتند. و می‌فرمایند: خداوند در زمان حیات و ممات پیامبر، اطاعت و پیروی می‌شود و همان‌گونه که در زمان حیات پیامبر هیچ کس از مردم نمی‌توانسته به هوی و رأی و قیاس، مخالف پیامبر عمل کند در زمان مرگ او نیز چنین حقی ندارد.[10]

به همین ترتیب ما امروز در فضایی زندگی می‌کنیم که برخی از اطرافیانمان با چیدن صغری و کبری و حتی ارجاع به آیات و روایات، به گمان خود دربارۀ ولایت فقیه، شبهه ایجاد می‌کنند. چه باید بکنیم؟ حضرت می‌فرمایند: «أَكْثِرُوا مِنْ أَنْ تَدْعُوا اَللَّهَ فَإِنَّ اَللَّهَ يُحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْ يَدْعُوهُ وَ قَدْ وَعَدَ اَللَّهُ عِبَادَهُ اَلْمُؤْمِنِينَ بِالاِسْتِجَابَةِ وَ اَللَّهُ مُصَيِّرٌ دُعَاءَ اَلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ لَهُمْ عَمَلاً يَزِيدُهُمْ بِهِ فِي اَلْجَنَّةِ»؛ به درگاه خدا بسیار دعا کنید؛ زیرا خدا آن بندگان مؤمنش را که دعا کنند دوست دارد و به بندگان مؤمن خود وعدۀ اجابت داده است و خدا روز رستاخیز، دعای مؤمنان را بخشی از عمل آن‌ها سازد و در بهشت بر آن بیفزاید.

براساس فرمایش امام، دعا شاکله و عالم نفس انسان را عوض می‌کند و ابزار و آلاتی است برای ساختن بدن و عالم خارج ما در قیامت.

در ادامه می‌فرمایند: «پس بسیار یاد خدا کنید تا آنجا که می‌توانید؛ در هر ساعتی از ساعات شبانه روز. زیرا خدا فرمان داده است او را یاد کنند و خدا هم به یاد مؤمنی است که او را یاد می‌کند».[11]

بدیهی است که منظور امام از ذکر خدا فقط ذکر زبانی نیست؛ بلکه ذکری است که زبان و قلب به همراه یکدیگر مشغول یاد خدا باشند و این همان ذکر حقیقی است؛ ازجمله به یاد آوردن این که خداوند چه بلاها و حوادثی را از انسان برکنار داشته و چه آلودگی‌هایی را از او دور کرده و از چه مهلکه‌هایی او را نجات داده است همه مصداق‌های ذکر حقیقی هستند.

در همین رابطه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در پاسخ سؤال یکی از یارانشان به نام نوف، دربارۀ صفات شیعیانشان فرمودند: شیعیان ما کسانی هستند که لب‌هایشان از (شدت) ذکر خدا خشکیده است[12].

 


[1] -بحارالانوار، ج102، ص25

2 -اصول کافی، ج8، ص2

[2] -سورۀ ممتحنه، آیۀ7

[3] -سورۀ ممتحنه، آیۀ8

[4] -سورۀ ممتحنه، آیۀ9

[5] - اشاره به سورۀ آل عمران، آیۀ159

 [6]-سورۀ احقاف، آیۀ 35

[7] - سورۀ فاطر، آیۀ4

[8] - سورۀ انعام، آیۀ34

[9] - الکافی، ج8، ص2

[10] - «وَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اَللَّهَ يُطَاعُ وَ يُتَّبَعُ أَمْرُهُ فِي حَيَاةِ مُحَمَّدٍ(صَلَّى‌اَللَّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) وَ بَعْدَ قَبْضِ اَللَّهِ مُحَمَّداً(صَلَّى‌اَللَّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) وَ كَمَا لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ مِنَ اَلنَّاسِ مَعَ مُحَمَّدٍ(صَلَّى‌اَللَّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) أَنْ يَأْخُذَ بِهَوَاهُ وَ لاَ رَأْيِهِ وَ لاَ مَقَايِيسِهِ خِلاَفاً لِأَمْرِ مُحَمَّدٍ(صَلَّى‌اَللَّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) فَكَذَلِكَ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ مِنَ اَلنَّاسِ بَعْدَ مُحَمَّدٍ(صَلَّى‌اَللَّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) أَنْ يَأْخُذَ بِهَوَاهُ وَ لاَ رَأْيِهِ وَ لاَ مَقَايِيسِهِ».

[11] - «فَأَكْثِرُوا ذِكْرَ اَللَّهِ مَا اِسْتَطَعْتُمْ فِي كُلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِ اَللَّيْلِ وَ اَلنَّهَارِ فَإِنَّ اَللَّهَ أَمَرَ بِكَثْرَةِ اَلذِّكْرِ لَهُ وَ اَللَّهُ ذَاكِرٌ لِمَنْ ذَكَرَهُ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ».

[12] - نهج‌البلاغه، خطبۀ120

 



نظرات کاربران

//