پشت پرده‌ی همه چیز

پشت پرده‌ی همه چیز

 

  در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ بیست و پنجم، 29 رمضان 1434) به تبیین موضوع «پشت پرده‌ی همه چیز» می‌پردازیم.

 سر سفره‌ی قرآن نشستیم و با ورود به معارف بالای آیه 17 سوره مبارکه رعد، جایگاه وجود و مراتب آن و نیز فاصله‌ی جبر و اختیار را درک کردیم. در این جلسه می‌خواهیم بر اساس بیانات علامه جعفری(رحمةالله‌علیه) در ارتباط با این آیه، سود جوییم.

نکته‌ی اول، این است که: «مبانی اصیل حوادث طبیعی و انسانی، مربوط به خود آن دو قلمرو نیست؛ بلكه از پشت پرده‌ی طبیعت، سرازیر می‌شود.»[1]

یعنی همان: «صورتی در زیر دارد، آنچه در بالاستی»؛ و نتیجه‌ی عملی، اینكه نمودهای ظاهری در کثرات، تضادها، تزاحم‌ها، اقبال‌ها و ادبار‌ها، در بطن خود، حقیقتی زیبا و كمالی دارند كه با جلوه‌ی اسم ربّ الهی می‌خواهد ما را سیر دهد؛ و ما اگر آن سرچشمه را در پشت پرده‌ی ظواهر بیابیم، می‌توانیم در همه‌ی میادین، همچون حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) "مَا رَأیتُ إلاّ جَمِیلاً"[2] بگوییم. در آن صورت، دیگر نارضایتی از نظام هستی و در پی آن، گناه و معصیت به بهانه‌ی شرایط خارجی، مفهوم ندارد؛ چون با دیدن آن حقیقت، صورت ظاهری تضادها و اذیت و فشارها، وجودمان را سنگین نمی‌كند و این بینش، قدرتی به ما می‌دهد که دیگر اموال، ازواج، اولاد و... به عنوان یک تعلق یا وابستگی، بازی‌مان نمی‌دهند.

علامه در ادامه، عباراتی را از «راسل» که به قول خودشان یکی از شكّاكین متافیزیك بوده، می‌آورند

و یا «ماكس ولانگ» تا این مطلب بهتر جابیفتد، مثلا اینکه راسل گفته:

«اگر چنین تصور كنیم که پدیده‌ها و حقایق عالم طبیعت، از یك جهان بالاتر و ابدی به این دنیا سرازیر می‌شود، تازه تصور صحیحی از جهان كرده‌ایم و تازه می‌توانیم با اشیاء جهان، ارتباط صحیح برقرار كنیم.»[3]

ماكس پلانك نیز كه یكی از مشهورترین نوابغ فیزیكِ قرن اخیر و بزرگ‌ترین كوشندگان در شناخت طبیعت است، می‌گوید: «كمال مطلوب فیزیك‌دان، شناسایی جهان خارجی است. با این همه، یگانه وسایل كاوش او یعنی اندازه‌گیری‌هایش، هرگز درباره‌ی خود جهان حقیقی، چیزی به او نمی‌آموزند!»[4]

چنان‌که امروز دنیا با مدرنیته، به اوج پیشرفت مادی رسیده و توانسته با طبیعت، بیشترین تعامل فیزیكی و مادی را برقرار كند؛ اما به راستی از تعامل حقیقی با باطن اشیاء، باز مانده و قضا و اراده‌ی الهی را نشناخته است. برای همین هم انسان را بازیچه‌ی خود کرده و هر روز یک چیز جدید را عامل سعادت و کمال بشر معرفی می‌کند. اما هر چه دنبالش برویم، به بن‌بست می‌رسیم؛ چون قدم اول برای سعادت، تغییر نگاه نسبت به هستی و پدیده‌هاست.

آیه‌ی 17 سوره‌ی رعد می‌خواهد نگاه ما را عوض كند؛ تا دنیا و آخرت را درست بشناسیم و كف را از آب، تشخیص دهیم؛ و بفهمیم یک مقام عنداللّهی داریم که در آن، کثرت و تضاد نیست، بلکه عین وحدت و عشق است. می‌خواهد به ما بگوید که ملك آمده تا ملكوت را نشان دهد، طبیعت آمده تا ورای طبیعت را نشان دهد و كثرت آمده تا وحدت را و دنیا آمده تا آخرت را نشان دهد.

مطلب دیگری که باید بدانیم، این است که:

«از تكاپوهایی كه میان واقعیات و مبانی سرازیرشده از فوق طبیعت، صورت می‌گیرد، پدیده‌ها و رویدادهایی به وجود می‌آید، که زودگذر و بی‌اساس‌اند و بایستی دیر یا زود از مجرای حقایق جاری، رخت بربندند.»[5]

و این پدیده‌های فانی، همان كف‌ها هستند.

پس اولاً یک خزینه‌ی جمیل و بسیط، سرچشمه‌‌ی تمام کثرات است و ثانیاً نزول این سرچشمه، سبب ظهور پدیده‌های فانی، سست و بی‌پایه می‌شود كه دیر یا زود از بین می‌روند.

"وَ إنْ مِنْ شَیءٍ إلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ."[6]

پس چون این پدیده‌ها فانی‌اند و نه ماندنی، باید از جلوه‌ی ظاهری‌شان عبور کرد، تا به حقیقتشان رسید، که آن هم یکی بیش نیست؛ و این، معنای آرامش است. یعنی برای رسیدن به این آرامش، باید گذشت؛ از اعتباری بودن، اعتباری فكر كردن، اعتباری دل بستن و چرتكه‌ی سود و زیان اعتباری زدن. نباید بگذاریم بروزها و نمودهای حوادث طبیعی که چیزی جز کف نیستند، ما را بازی دهند.

افسوس، آب و باد و خاك و آتش، اموال و ازواج و اولاد، استعدادهای درونی، غرایز حیوانی و شرایط بیرونی، همه و همه، ما را به بازی گرفته‌اند! این‌ها، نشان از ارتباط غلط با اشیاء، اطرافیان و پدیده‌هاست. در حالی که این‌ها همه، فقط قطعات پازلی هستند که به عنوان آیه و نشانه در اختیار ما قرار گرفته‌اند، تا هر کدام را سر جای خود بگذاریم و به تصویر نهایی برسیم؛ نحوه‌ی چیدنش را هم، دین به ما نشان داده است.

چینش درست این پازل، همان عبور از اعتبار و ظاهر تک‌تک قطعات و رسیدن به حقیقت و هدف آن‌ها در پیوستگی به یکدیگر است. پس اگر تا به حال نمی‌دانستیم و جابه‌جا چیده‌ایم، ابتدا باید انبار قلب را باز کنیم و پازل‌هایی را که مستقل و بدون نظر به حقیقت دیده‌ایم، بیرون بریزیم. سپس بر اساس طرح و چینش پروردگار، دوباره شروع به چیدن کنیم؛ همان طرح صراط مستقیم. در واقع ما غایتی داریم به نام ابدیت و لقاءلله؛ که همه‌ی پازل‌ها را باید در مسیر این غایت به کار گیریم.

این‌ها مثل مصالحی هستند که باید با ارتباط با آن‌ها، خانه‌ی ابدیتمان را بسازیم؛ نه اینکه هر کدام را جدا ببینیم و مجذوبش شویم و تعلق به آن پیدا کنیم. اگر همه را در میدان جامع ربوبیت الهی ببینیم، می‌بینیم که همه، ما را به یک چیز دعوت می‌کنند و آن، توحید است. اما اگر مستقل ببینیم، هر کدام از ما توقعی دارند و ما نمی‌توانیم به ساز همه‌شان برقصیم! این می‌شود که حقوق، ادا نمی‌گردد؛ هم دیگران را دوست داریم و هم نمی‌توانیم خوب و بدشان را تحمل کنیم؛ اگر هم کاری برایشان کنیم، توقع جبران بیشتر از آن داریم!

مطلب دیگر، اینکه حق و باطل، درست و غلط، و وجود و ماهیت در این دنیا، با هم آمیخته‌اند و ما خودمان باید آن‌ها را از یکدیگر تشخیص دهیم و در این اختلاط، جنبه‌های فریبندگی را كنار گذاشته، با توجه به صراط مستقیمِ شریعت، عقل، فطرت و ولایت، جنبه‌ی استفاده‌ی صحیح از پازل‌ها را پیدا کنیم.

نتیجه، آنکه تمام لحظات، دم و بازدم‌ها، پدیده‌ها، امكانات مادی و توانمندی‌های درونی، در درونشان منفعت‌هایی برای ما دارند؛ اگر چه برخی ضررهای صوری، آن منفعت‌ها را پوشانده باشد. لذا باید جنبه‌ی ظاهری آن‌ها را كنار بگذاریم، تا بتوانیم منفعت‌ها را از لابه‌لای كف‌ها پیدا كنیم. البته كف‌ها، هم جاذبه و دلبری دارند، هم مانور؛ پس نه تشخیص این فریبندگی و مضر بودن آن و نه کنار زدنش، کار ساده‌ای نیست.

به هر حال، سود فردا را باید امروز جستجو كرد؛ سود تجرد و آخرت را باید از ماده و دنیا گرفت؛ در همین زمین باید آسمانی شد و با همین تضادها و کثرات، باید به وحدت و "ألا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ"[7] رسید. اما رسیدن به اینجا، لبّ می‌خواهد! باید اولوالألباب بود؛ یعنی متصل به عقلی که سود و زیان وجود را تشخیص دهد و جان آدمی را ایمن کند. باید هر لحظه و در هر حال، عهد الست را به یاد آورد، تا به تصمیم درست رسید. باید تمام قطعات پازل حیات را سر جای خود گذاشت و مراقب بود که طوفان شرایط و وسوسه‌های شیطان، آن‌ها را جابه‌جا نکند! و البته لازمه‌ی این مسیر، صبر در مسیر عروج و برای جلب رضای الهی است.

 


[1]- ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج2، ص209.

[2]- اللهوف علی قتلی الطفوف، ص160 : جز زیبایی ندیدم!

[3]- ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج2، ص210.

[4]- ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج2، ص210.

[5]- ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج2، ص212.

[6]- سوره حجر، آیه 21 : و هیچ چیز نیست، مگر آنکه خزینه‌اش نزد ماست و آن را جز به قدر معلوم، نازل نمی‌کنیم.

[7]- سوره رعد، آیه 28 : آگاه باشید به ذکر خدا، دل‌ها آرام می‌گیرد.

 



نظرات کاربران

//