هدایت در اصول

هدایت در اصول

 

 در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ صد و سوم، 19 صفر 1435) به تبیین موضوع «هدایت در اصول» می‌پردازیم.

بحثمان در انس با قرآن، به موضوع استعاذه و شناخت مستعاذٌمنه و حقیقت مستعاذٌبه رسید و هدایت الله را، پناهگاه امنی در مقابل ضلالت شیطان دانستیم. آیات متعددی را نیز در باب هدایت، بررسی کردیم.

نکته‌ی دیگری که در این باره باید بدانیم، آن است که هدایت، فقط در فروع نیست، بلکه اصول را هم شامل می‌شود؛ و منظور از اصول، نه فقط اعتقادات ذهنی، بلکه بینش‌ها و باورهای قلبی است. البته وقتی اصل باشد، فرع هم هست؛ اما فروع در واقع، ابزاری هستند که ما را به هدایت در اصول، رهنمون می‌شوند. پس ما باید نه تنها در فروع، بلکه در اصول نیز مهتدی شویم. مهتدیانی هم که در جلسه‌ی قبل گفتیم غرق بلا بودند، هدایتشان، نه بلا در فروع، بلکه بلا در اصول و یافتن خدا و فانی کردن خود بود.

و این، راه شیعه است. شیعه، دو ثقل گران‌بها دارد: قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام)؛ و این دو با هم، مسیر هدایت در اصول‌اند. شیعه، به توحید و انتظار، هدایت شده است؛ به یافتن حقیقت امام در وجود؛ به پیدا کردن نور ولایت او در لابه‌لای زندگی، خوردن و خوابیدن، و افعال و افکارش. پس اگر عمری منتظر امامش ماند و او نیامد، باید ببیند کجای خانه‌ی وجودش گرد و غبار خودی دارد، که او نمی‌آید؛ چون یک سرنخ ظهور، آمادگی امت منتظران است.

"اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ. صِراطَ الَّذینَ أنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ."[1]

[خدایا،] ما را به صراط مستقیم، هدایت کن؛ راه کسانی که بر آنان نعمت دادی، نه غضب‌شدگان و نه گمراهان.

می‌دانیم این سوره، بر پیامبر گرامی اسلام(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نازل شده و بر ایشان هم واجب بوده که آن را در نمازهای روزانه بخوانند. اما هیچ فکر کرده‌اید چرا؟ مگر ایشان، مهتدی و بلکه عین صراط مستقیم نبودند؟ پس چرا باز از خدا، هدایت به صراط مستقیم را می‌خواستند؟ شاید چون می‌دانستند هدایتی که هدف رسالتشان است و در آن، دین حق و تمام اصول، بر تمام جهان، غالب می‌شود[2]، در آخرالزمان به دست فرزندشان حضرت مهدی(عجّل‌الله‌فرجه) به ظهور خواهد رسید. لذا شاید بتوان گفت از خدا، امر فرج و ظهور تامّ اصول دین را می‌خواستند. وگرنه خودشان به معنای حقیقی کلمه، هدایت‌یافته و بلکه عین هدایت بودند.

خداوند در جای دیگری از قرآن کریم می‌فرماید:

"وَ لَوْ أنَّا كَتَبْنا عَلَیهِمْ أنِ اقْتُلُوا أنْفُسَكُمْ أوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِكُمْ ما فَعَلُوهُ إلاَّ قَلیلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ أنَّهُمْ فَعَلُوا ما یوعَظُونَ بِهِ لَكانَ خَیراً لَهُمْ وَ أشَدَّ تَثْبیتاً. وَ إذاً لَآتَیناهُمْ مِنْ لَدُنَّا أجْراً عَظیماً. وَ لَهَدَیناهُمْ صِراطاً مُسْتَقیماً."[3]

و اگر بر آنان مقرّر می‌کردیم که خود را به قتل برسانید، یا از دیار خود بیرون روید، جز عده‌ی كمی از آن‌ها، عمل نمی‌كردند؛ در حالی که اگر اندرزهایی را كه به آنان داده می‌شد، انجام می‌دادند، برایشان بهتر و استوارتر بود. و در آن صورت، هر آینه اجری عظیم از نزد خود به آنان می‌دادیم؛ و هر آینه به صراط مستقیم، هدایتشان می‌کردیم.

البته هر کس نمی‌تواند چنین دستوری دهد! خدا و واسطه‌های فیضش هستند که می‌توانند؛ آن هم واسطه‌هایش در اتصال به ذات. در واقع همان گونه که فقها و علمای اخلاق، واسطه‌های خدا در فعل و صفت‌اند و امرشان در این حیطه مطاع است، چهارده معصوم(علیهم‌السلام) که واسطه‌های متصل به ذات‌اند، در ذات نیز مفترض‌الطاعة هستند و نباید در مقابل امرشان، چون و چرا آورد و حساب‌گری کرد.

نمونه‌ی این امر، فرمان امام صادق(علیه‌السلام) به یکی از یارانشان بود، مبنی بر اینکه در تنور آتش برود؛ و او که هدایت اصول را دریافته بود، بی چون و چرا و بی محاسبه‌ی سود و زیان، امر امام را اطاعت کرد. اما فرد دیگری که برای عرض ارادت و آمادگی یاران خود به امام آمده بود، مات و مبهوت در کار او ماند و خوب دانست که یاری امام، هدایت در اصول می‌خواهد، نه فقط فروع![4]

به هر حال، فروع باید با نور معرفت اصول، رشد و تقویت پیدا کنند. ببینید، ما که جلوات فعلی معصومین(علیهم‌السلام) را شناخته‌ایم، چقدر در این میدان، کمتر گناه داریم و مسیر درست در فقه برایمان باز است! در عالم اخلاق هم همین طور. حال، فکر کنید که اگر هادی ذات را پیدا کنیم و او مسیر تَرک خودی‌ها و فنای ذاتی را برایمان باز کند، چه خواهد شد. ولی مسئله اینجاست که ما باید معصوم را در ذات بشناسیم، تا بتوانیم هدایت ذاتی‌اش را اطاعت کنیم؛ و متأسفانه در این شناخت، بسیار کوتاهی کرده‌ایم!

 

[1]- سوره حمد، آیات 6 و 7.

[2]- اشاره به آیه 33، سوره توبه : "هُوَ الَّذی أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ"؛ هم‌اوست که رسولش را به هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر تمام ادیان، غالب سازد؛ اگر چه مشرکان را خوش نیاید.

[3]- سوره نساء، آیات 66 تا 68.

[4]- بحار الأنوار، ج47، ص124.

 



نظرات کاربران

//