رحمت او و رحمت ما

رحمت او و رحمت ما

 

 در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ هشتاد و دوم، 24 محرم 1435) به تبیین موضوع «رحمت او و رحمت ما» می‌پردازیم.

از رحمت واسعه گفتیم و اینکه رحمت خداوند، برای همگان است. تجلی عظیم این رحمت، پیامبر اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) است که خداوند، او را "رَحْمَةً لِلْعالَمینَ"[1] خوانده است. خدا و پیامبرش، برای همگان رحمت‌اند؛ ولی ما برای که رحمتیم؟ برای هر کس خوشمان بیاید!

"فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الأمْرِ فَإذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَی اللهِ إنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَوَكِّلینَ."[2]

پس به رحمت الهی، در برابر آنان نرم شدی و اگر خشن و سنگ‌دل بودی، هر آینه از اطرافت پراكنده می‌شدند. پس از آن‌ها درگذر، برایشان آمرزش بطلب و در كارها، با آنان مشورت كن. پس هنگامی كه تصمیم گرفتی، بر خدا توكل كن؛ که همانا خداوند، متوكّلان را دوست دارد.

رحمت پیامبر آن قدر قوی و فراگیر است که همگان را به کمال لایقشان می‌رساند. او رحمتش برای همه، جاری است؛ اما هر کس در هر مسیری که خودش بخواهد، با این رحمت، حرکت می‌کند. اینجاست که هم هم حمزه و هم ابولهب، تحت رحمت او قرار می‌گیرند؛ اما یکی سیدالشهدا می‌شود و یکی نهایت شقاوتش را ظهور می‌دهد.

ولی ما اگر دیگران با ما موافق بودند، با آنان خوبیم؛ اما اگر منافعمان را به خطر انداختند، چوب به دست می‌گیریم و در مقابلشان می‌ایستیم. طبق آیه‌ی فوق، آن‌که رحمت ندارد، غلظت قلب دارد و نمی‌تواند با دیگران، تعامل درست و تأثیرگذار داشته باشد؛ چون قلب اگر در معنا غلیظ باشد، نمی‌تواند لطافت اسم رحمان و رحیم را بگیرد. پس باید رحمت داشته باشد؛ چگونه؟

"فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الأمْرِ"؛ باید از بدی‌های دیگران درگذرد و برای آنان استغفار کند. البته قرار نیست بدی‌ها را خوب ببیند! چون بدی، بد است؛ از هر کسی صادر شود. اما نباید بدی‌کننده را بد دید؛ چون اگر چه فعلش بد است، معلوم نیست تمام هویتش بد شده و هیچ خوبی نداشته باشد!

پس باید از بدی‌ها بگذریم و آن قدر بزرگ باشیم که بتوانیم با کسانی که بد می‌کنند، برخورد خوب داشته باشیم، حرفشان را بشنویم و حتی گفتگو و مشاوره کنیم؛ نه اینکه مدام از دیگران توقع داشته باشیم و اگر هم عفو می‌کنیم، به طمع این باشد که دیگران بفهمند و قدرمان را بدانند و به موقعش جبران کنند! برای عفو، باید دل و وجودمان آزاد باشد و اسیر جزییات نشود؛ وگرنه می‌خواهیم عکس‌العمل نشان دهیم و هر طور شده، بفهمانیم که ناراحت شده‌ایم و خلاصه، کم نیاوریم!

این نکته در ارتباط با فرزند هم، بسیار مهم است. ما نباید بدی‌های فرزندمان را بزرگ ببینیم و مدام محکومشان کنیم؛ باید بگذاریم حرفشان را بزنند و با آن‌ها، صحبت و مشاوره کنیم؛ وگرنه بینمان فاصله می‌افتد و از آن‌ها دور می‌شویم.

ببینید، ما دو بحث کمال و تمامیت داریم. کمال، آن چیزی است که می‌شود به آن رسید، اما جامع نبود؛ مثلاً می‌شود نماز و روزه و عبادت داشت، اما فضایل اخلاقی را نداشت. ‌ولی تمامیت، آنجاست که جامع کمالات، با هم محقّق می‌شود. پس در اتمام، إکمال هم هست؛ اما إکمال، ممکن است اتمام را نداشته باشد. مورد رضایت خدا نیز، تمامیت است که کمال را هم درخود دارد، نه صِرف کمال.

پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) رحمةٌ للعالمین بود، چون جامع و تمام و کامل بود؛ لذا خودش که خوب بود، دیگران را هم بد نمی‌دید؛ بلکه در کنار بدی‌های افراد، خوبی‌هایشان را نیز می‌دید و همین نکته بود که سبب می‌شد خیلی‌ها به مسیر حق، راه پیدا کنند. ولی ما چون جامع و تمام نیستیم، همین که چند فعل و صفت خوب داشته باشیم، خود را صاحب کمال می‌بینیم و دیگر تحمل عیب و نقص دیگران را نداریم!

در قرآن کریم آمده که به آن بزرگوار، "اُذُن" می‌گفتند[3]؛ چون در مقابل خیلی از بدی‌ها، خود را به ندیدن می‌زد و می‌گذشت، مگر آنجا که لازمه‌ی هدایت افراد بود. او در مقابل دیگران صبر می‌کرد و به کسانی که گناه فعلی داشتند، رو ترش نمی‌کرد؛ مگر آنجا که تکلیف داشت و طبق روش درستش عمل می‌نمود. ولی ما، همین که گناهی در کسی ببینیم، خود را برتر از او می‌دانیم و هر طور شده، می‌خواهیم نشان دهیم که حواسمان هست و عیب و نقص افراد را می‌فهمیم! او به همه، رحمت و محبت داشت و رسیدگی می‌کرد، آن هم بدون توقع؛ ولی ما اگر هم کاری برای کسی کنیم، منتظریم نتیجه‌اش را ببینیم! این‌ها همه، از آن روست که به رحمت رحمانی نرسیده‌ایم و مظهریت آن را نچشیده‌ایم.

و این در حالی است که توقع داریم خودمان هر گناهی کردیم، خدا ببخشد و اصلاً به رویمان نیاورد! البته رحمت خدا، وسعت بی‌نهایت دارد و بر غضبش، سابق و غالب است؛ ولی ما نیز بنده‌ی اوییم و باید رنگ و بوی اربابمان را داشته باشیم.

رسول اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرموده‌اند:

"فَمَا ظَنُّكَ بِالرَّءُوفِ الرَّحِیمِ، الَّذِی یَتَوَدَّدُ إلَى مَنْ یُؤْذِیهِ بِأوْلِیَائِهِ، فَكَیفَ بِمَنْ یُؤْذَى فِیهِ؟"[4]

پس چه گمانی داری به خدای رئوف رحیم؛ او که به آزاردهنده‌ی دوستانش محبت می‌ورزد، پس با کسی که در راه او آزار ببیند، چگونه است؟!

این است که حضرت سجاد(علیه‌السلام) در پاسخ کسی که گفت در عجبم چگونه کسی اهل نجات می‌شود، فرمود:

"لَیسَ الْعَجَبُ مِمَّنْ نَجَا كَیفَ نَجَا؛ وَ أمَّا الْعَجَبُ مِمَّنْ هَلَكَ كَیفَ هَلَكَ، مَعَ سَعَةِ رَحْمَةِ اللهِ."[5]

عجب نیست از کسی که اهل نجات است، چطور نجات می‌یابد؛ عجب از کسی است که هلاک شده، چگونه با وجود سعه‌ی رحمت الهی، به هلاکت رسیده است!

 

[1]- سوره انبیاء، آیه 107 : "وَ ما أرْسَلْناكَ إلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ"؛ و تو را نفرستادیم، جز رحمتی برای جهانیان.

[2]- سوره آل عمران، آیه 159.

[3]- سوره توبه، آیه 61 : "وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیّ وَ یَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُلْ اُذُنُ خَیرٍ لَكُمْ..."؛ و از آن‌ها، كسانى هستند كه پیامبر را آزار مى‏دهند و مى‏گویند: او آدم خوش‏باورى است! بگو: خوش‏باور بودن او، به نفع شماست.

[4]- بحار الأنوار، ج75، ص314.

[5]- بحار الأنوار، ج75، ص153.

 



نظرات کاربران

//