گروه‌های مختلف شیعه

گروه‌های مختلف شیعه

 

 

در ادامۀ بحث «ولایت در فرهنگ شیعه» (جلسۀ 81، 1 ربیع‌الاول 1445) به تبیین موضوع «گروه‌های مختلف شیعه» می‌پردازیم.

ان‌شاءالله ورود عزاداران حسینی به ماه ربیع با پشت سر گذاشتن جلوات شوم صفر، آغاز شود. و ان‌شاءالله با حرکت در مسیر نورانی امامت و ولایت و شناخت حقیقت نورانی حضرات در تمام مراتب موجودات در نزول و صعود، بتوانیم از این شومی عبور کنیم. و ربیع را بهاری سازیم برای جوانه زدن اسمای ربوبی در وجودمان و در جهان!

امام صادق(عليه‌السّلام) در تعریف گروه‌های مختلف شیعه می‌فرماید: "اَلشِّيعَةُ ثَلاَثَةُ أَصْنَافٍ صِنْفٌ يَتَزَيَّنُونَ بِنَا وَ صِنْفٌ يَسْتَأْکلُونَ بِنَا وَ صِنْفٌ مِنَّا وَ إِلَيْنَا يَأْمَنُونَ بِأَمْنِنَا وَ يَخَافُونَ بِخَوْفِنَا لَيْسُوا بِالْبُذُرِ اَلْمُذِيعِينَ وَ لاَ بِالْجُفَاةِ اَلْمُرَاءِينَ إِنْ غَابُوا لَمْ يُفْقَدُوا وَ إِنْ يَشْهَدُوا لَمْ يُؤْبَهْ بِهِمْ أُولَئِک مَصَابِيحُ اَلْهُدَی"[1]

شيعه سه گروه‌اند: گروهی که خود را با انتساب به ما آبرو و زينت می‌دهند و گروهی که از طريق منسوب کردن خويش به ما امرار معاش می‌نمايند و گروهی که از ما و به سوی ما هستند، به امن ما در امان و به ترس ما ترسان‌اند. افشاکنندۀ اسرار، تو خالی و ریاکار نيستند، اگر غايب باشند کسی دنبال آن‌ها نمی‌گردد، و اگر حاضر باشند کسی به آن‌ها اعتنايی نمی‌کند، آنان چراغ‌های هدايت‌اند.

حالات این گروه‌های شیعه را در آیات سورۀ غاشیه مرور می‌کنیم.

"هَلْ أَتَاک حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ. وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ. عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ"[2]

آیا خبر «پوشاننده» به تو رسیده است؟! چهره‌هایی در آن روز ذلّت‌بارند، آن‌ها که پیوسته عمل کرده و خسته شده‌اند (و نتیجه‌ای عایدشان نشده است).

آیات قرآن انشا است، یعنی محقق شده است. وقتی قرآن می‌فرماید: "هَلْ أَتَاک حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ"، یعنی غاشیه محقق شده است. غاشیه به معنی پوشاننده است. چه چیزی را پوشانده است؟

حالِ یک گروه که چهره‌هایشان ذلیل است، این گونه است که بسیار عمل دارند و برای این اعمالشان سختی زیادی تحمل می‌کنند.

"تُسْقَیٰ مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ. لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ. لَا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ"[3]

از چشمه‌ای بسیار داغ به آنان می‌نوشانند؛ غذایی جز از ضَریع [خار خشک تلخ و بدبو] ندارند؛ غذایی که نه آن‌ها را فربه می‌کند و نه از گرسنگی می‌رهاند!

این گروه هرچه تلاش می‌کنند و کار می‌کنند، نه چیزی برایشان می‌ماند (فربه نمی‌شوند) و نه سیر می‌شوند. زیرا پیوسته از آبی داغ نوشانده می‌شوند و غذایشان خار است. در زندگی شیعیان مشایعتی که نگاه می‌کنیم، این را می‌بینیم. پیوسته در حال ناراحتی از دیگران هستند، گویا خار می‌خورند. این‌ها همان کسانی هستند که امام صادق(عليه‌السّلام) می‌فرماید: "يَتَزَيَّنُونَ بِنَا" و "يَسْتَأْکلُونَ بِنَا". از آنجا که امام را نمی‌شناسند و خود را در عمل‌هایشان می‌بینند، با دیگران در جنگ هستند. این گروه پوشانندۀ امام هستند.

"وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاعِمَةٌ[4]. لِسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ"[5]

جمعی دیگر رخسارشان شادمان و خندان است. و از سعی و تلاش نفس، خشنودند.

این گروه درمقابل گروه قبل قرار دارند و همان شیعیان شعاعی هستند. ایشان در حیات طیبه زدگی می‌کنند و از سعی نفس کلیه راضی هستند. این گروه جریان نفس کلی را در خود یافته‌اند، پس کاری را از خود نمی‌بینند، مانند دستِ من، که هر کاری انجام می‌دهد از خودش نمی‌بیند و از نفس ناطقۀ من راضی است. این گروه پوشانندۀ خود و امیال و خواسته‌هایشان هستند و در کلام امام صادق(عليه‌السّلام) "مِنَّا وَ إِلَيْنَا" معرفی شدند.

 

نشانه‌های شیعۀ «مِنّا»

حضرت موسی‌بن‌جعفر(عليهماالسّلام) به ابن‌بکير فرمود:

"يَا ابْنَ بُکيْرٍ إِنِّي لَأَقُولُ لَک قَوْلًا قَدْ کانَتْ آبَائِي ع تَقُولُهُ لَوْ کانَ فِيکمْ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ لَقَامَ قَائِمُنَا"

ای ابن‌بکير من چيزی به تو می‌گويم که پدرانم آن را می‌گفتند. اگر در بين شما به تعداد افراد جنگ بدر بودند قائم ما قيام می‌نمود.

"يَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّا نُدَاوِي النَّاسَ وَ نَعْلَمُ مَا هُمْ فَمِنْهُمْ مَنْ يُصَدِّقُنَا الْمَوَدَّةَ وَ يَبْذُلُ مُهْجَتَهُ لَنَا وَ مِنْهُمْ مَنْ لَيْسَ فِي قَلْبِهِ حَقِيقَةُ مَا يُظْهِرُ بِلِسَانِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ عَيْنٌ لِعَدُوِّنَا عَلَيْنَا يَسْمَعُ حَدِيثَنَا وَ إِنْ أَطْمَعُ فِي شَيْ‏ءٍ قَلِيلٍ مِنَ الدُّنْيَا کانَ أَشَدَّ عَلَيْنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ کيْفَ يَرَوْنَ هَؤُلَاءِ السُّرُورَ وَ هَذِهِ صِفَتُهُمْ"

ای بندۀ خدا، ما مردم را بررسی می‌کنيم و می‌دانيم مردم چه هستند، بعضی از آن‌ها در دوستی با ما راستگو هستند و جانشان را برای ما نثار می‌سازند، و بعضی از آن‌ها حقيقتی را که بر زبانشان جاری می‌کنند در قلبشان وجود ندارد، و بعضی از آنان همچون چشمی (جاسوس) برای دشمنان ما بر عليه ما هستند، کلام ما را می‌شنوند و اگر در چيز اندکی از دنيا طمع پيدا کنند، از دشمن بر ما دشمن‌تر می‌شوند. چگونه آنان خوشی و شادی را می‌بينند در حالی که چنين صفتی دارند؟

"إِنَّ لِلْحَقِّ أَهْلًا وَ لِلْبَاطِلِ أَهْلًا فَأَهْلُ الْحَقِّ فِي شُغُلٍ عَنْ أَهْلِ الْبَاطِلِ يَنْتَظِرُونَ أَمْرَنَا وَ يَرْغَبُونَ إِلَی اللَّهِ إِنْ يَرَوْا دَوْلَتَنَا لَيْسُوا بِالْبُذُرِ الْمُذِيعِينَ وَ لَا بِالْجُفَاةِ الْمُرَاءِينَ وَ لَا بِنَا مُسْتَأْکلِينَ وَ لَا بِالطَّمِعِينَ خِيَارُ الْأُمَّةِ نُورٌ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَ نُورٌ فِي ظُلُمَاتِ الْفِتَنِ وَ نُورُ هُدًی يُسْتَضَاءُ بِهِمْ لَا يَمْنَعُونَ الْخَيْرَ أَوْلِيَاءَهُمْ وَ لَا يَطْمَعُ فِيهِمْ أَعْدَاؤُهُمْ"

حق طرفدارانی و باطل نيز پيروان ويژه‌ای دارد، اهل حق راهشان از اهل باطل جداست، انتظار امر ما را می‌کشند و از خدا اميد دارند که بلندی دولت ما را ببينند، آنان افشاگر اسرار و تو خالی و ریاکار نمی‌باشند و به واسطۀ پيوندشان به ما کسب معاش نمی‌کنند، و طمع کار نيستند. خوبان و نيکان امّت، همچون نوری در تاريکی‌های زمين‌اند، و نوری در تاريکی‌های فتنه و ستم هستند، و نور هدايت‌اند که روشنايی می‌دهند، دوستان خود را از امر خير منع نمی‌کنند، و دشمنانشان هم نمی‌توانند در آن‌ها طمع کنند.

سبک زندگی اهل حق و اهل باطل با هم فرق می‌کند. سبک زندگی اهل حق، براساس نگاه توحیدی است. نگاه توحیدی خدای نور و خدای ظلمت را از هم جدا نمی‌کند. خداوند می‌فرماید: "الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ"[6]. پس خلق آسمان‌ها و زمین، فعل خداوند است و ظلمت و نور هم هردو جعل او هستند و برای هردو باید خدا را حمد کنیم.

مشکل اینجاست که ما معمولاً در نور خدا را حمد می‌کنیم، نه در ظلمت! مرگ، بیماری، فقر و گرفتاری‌های گوناگون مصادیق ظلمت هستند و ما در این موارد هم باید خدا را حمد کنیم. در این نگاه فرزند برای انسان عزیز است به لحاظ اینکه فعل خداوند است ولی اگر درمقابل خواست خدا قرار بگیرد، دیگر عزیز نیست.

در آیات بعد می‌فرماید: "هُوَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ"[7]. خداوند فقط در آسمان‌ها نیست، بلکه در زمین هم هست. خداوند در زمین و در ظلمات با قانون خودش هست و ما هم باید همان قانون را بپذیریم. نگاه توحیدی، دیدن حضور خدا هم در نور و هم در ظلمات است. قانون خدا در ظلمت، منفعل نشدن انسان از آن ظلمت است.

"إِنْ ذُکرْنَا بِالْخَيْرِ اسْتَبْشَرُوا وَ ابْتَهَجُوا وَ اطْمَأَنَّتْ قُلُوبُهُمْ وَ أَضَاءَتْ وُجُوهُهُمْ وَ إِنْ ذُکرْنَا بِالْقُبْحِ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُهُمْ وَ اقْشَعَرَّتْ جُلُودُهُمْ وَ کلَحَتْ وُجُوهُهُمْ وَ أَبْدَوْا نُصْرَتَهُمْ وَ بَدَا ضَمِيرُ أَفْئِدَتِهِمْ قَدْ شَمَّرُوا فَاحْتَذَوْا بِحَذْوِنَا وَ عَمِلُوا بِأَمْرِنَا تَعْرِفُ الرَّهْبَانِيَّةَ فِي وُجُوهِهِمْ"

اگر ما به نيکی ياد شویم، خوشنود و شادمان شوند، و دل‌هايشان آرام می‌گيرد و چهره‌هايشان بر افروخته می‌گردد، و اگر ما به زشتی ياد شویم، دل‌هايشان افسرده می‌شود، پوست بدنشان می‌لرزد و صورتشان سياه می‌شود، و ياری‌‌شان را آشکار می‌کنند، آنچه در درون دل‌هايشان است ظاهر کنند، دامن همت بالا زده و پا جای پای ما می‌گذارند و به فرمان ما عمل می‌کنند. و پارسايی و ترک دنيا از صورت‌های آنان مشاهده می‌شود.

"يُصْبِحُونَ فِي غَيْرِ مَا النَّاسُ فِيهِ وَ يُمْسُونَ فِي غَيْرِ مَا النَّاسُ فِيهِ يَجْأَرُونَ إِلَی اللَّهِ فِي إِصْلَاحِ الْأُمَّةِ بِنَا وَ أَنْ يَبْعَثَنَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلضُّعَفَاءِ وَ الْعَامَّةِ يَا عَبْدَ اللَّهِ أُولَئِک شِيعَتُنَا وَ أُولَئِک مِنَّا وَ أُولَئِک حِزْبُنَا وَ أُولَئِک أَهْلُ وَلَايَتِنَا."[8]

شب را بر خلاف معمول مردم به صبح می‌رسانند، و همچنان روز را به خلاف معمول مردم به شب می‌رسانند، و با راز و نياز از خداوند تقاضای اصلاح امت توسط ما را دارند، که خداوند ما را وسيلۀ رحمت ضعيفان و تودۀ مردم قرار دهد. ای عبداللّٰه آنان شيعيان ما و از ما و حزب ما و اهل ولايت ما هستند.

 


[1]- مشکاة الأنوار، ج۱، ص۶۳.

[2]- سورۀ غاشیه، آیات 11 تا 3.

[3]- سورۀ غاشیه، آیۀ 5 تا 7.

[4]- نَّاعِمَةٌ: آن کسی که از شادی در پوست خود نمی‌گنجد. آن کسی که نعمتی به او رسیده است. (کلمۀ ناعمه در عبارت "وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ "يا از نعومة است که به معنی بهجت و سروری است که از باطن به ظاهر انسان سرايت می‌کند ، و هر بيننده را از مسرت باطنی با خبر می‌سازد و يا از نعمت است که در اين صورت ناعمه به معنای متنعمه خواهد بود.)

[5]- سورۀ غاشیه، آیات 8 و 9.

[6]- سورۀ انعام، آیۀ 1.

[7]- سورۀ انعام، آیۀ 3.

[8]- مشکاة الأنوار، ج۱، صص۶۳-64.

 



نظرات کاربران

//