مأموم یا مؤتمٌ‌به؟

مأموم یا مؤتمٌ‌به؟

 

در ادامۀ بحث «ولایت در فرهنگ شیعه» (جلسۀ 64، 2 صفر 1445) به تبیین موضوع «مأموم یا مؤتمٌ‌به» می‌پردازیم.

در شناخت حقیقت شیعه، دو نوع شیعگی را معرفی کردیم و به سیر تاریخی و آثار آن دو پرداختیم. دانستیم بیشتر شیعیان در طول تاریخ، از نوع مشایعتی بوده‌اند؛ یعنی به امامت، اعتقاد داشته‌اند و در عمل نیز از امامشان پیروی می‌کرده‌اند، اما چون حقیقت او را نشناخته‌اند، دستش را در سریان ولایتش بسته‌اند. در مقابل، همواره بوده‌اند اقلّیتی که با درک حقیقت ولایت، شعاع وجود امام شده‌اند و نور او را ظهور داده‌اند؛ این گروه را شیعیان شعاعی نامیدیم.

دیدیم امروز برای ظهور حضرت حجت(عجّل‌الله‌فرجه) شیعۀ شعاعی لازم است و البته شعاع ولایت بودن، قطعاً ایجاب می‌کند که شیعه در میدان ابتلاهای سخت آخرالزمانی قرار گیرد و نه‌تنها در فعل و صفت، بلکه در حبّ و بغض، طرز فکر و روحیاتش نیز امتحان شود؛ تا بتواند از خوشامدها، بدآمدها و نظرات شخصی خود خالی گردد.

این قلب ممتحَن است که وقتی از خود خالی شد و پنجرۀ قالبش را شکست، می‌تواند شعاع شمس ولایت شود، زمینۀ ظهور امام را فراهم کند و نور او را در تمام جهان بگستراند.

روایت شده روزی امام باقر(علیه‌السلام) به جمعی از شیعیان فرمود:

"وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّ رِيحَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ وَ إِنِّي لَعَلَى دِينِ اللَّهِ؛ وَ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يُغْتَبَطَ بِمَا هُوَ فِيهِ، إِلَّا أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هَاهُنَا - وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى حَنْجَرَتِهِ-. فَأَعِينُونَا بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ مَنْ یَأْتَمَّ مِنْكُمْ بِإِمَامٍ فَلْيَعْمَلْ بِعَمَلِهِ."

به‌خدا سوگند، من بوی شما و روح شما را دوست دارم و همانا من بر دین خدا هستم؛ و بین شما و مقامی که به آن غبطه می‌خورند، فاصله‌ای نیست جز جان دادن. پس ما را با ورع و مجاهده، یاری کنید و هریک از شما به امامی ایتمام ورزید، به عمل او اقتدا کند.

با توجه به متون دینی، دو نوع پیروی از امام داریم. یکی مأموم بودن، مثل نمازجماعت که پشت سر امام می‌ایستند و از حرکات ظاهری او در نماز، تبعیت می‌کنند؛ اما به روحیه و سبک زندگی او کار ندارند و همین که نماز تمام شد و به خانه رفتند، با همان روحیه و سبک خود زندگی می‌کنند.

نوع دیگر پیروی، ایتمام است. شیعۀ حقیقی، ولایت امام را می‌شناسد و می‌داند او در ظاهر و باطن تصرّف دارد؛ پس تبعیت از او هم باید در ظاهر و باطن باشد، نه فقط تقلید ظاهری. بنابراین می‌کوشد بینش و سبک زندگی امام و روحیات و حبّ و بغض‌های او را بشناسد و در همه حال، دنبال این باشد که اگر امام در این میدان بود، چه می‌کرد و چه نمی‌کرد.

مأموم فقط در عبادات و فروع دین، پیرو امام است. یعنی در زمان‌های محدود و شرایط خاص از ظاهر افعال امام تقلید می‌کند و کاری ندارد که او در این فروع، چه نگاهی و چه سیری دارد. اما ایتمام آنجاست که در تمام لحظات و شرایط و در تمام مراتب وجودش از امام پیروی می‌کند؛ حتی در خور و خواب، نشست و برخاست، خیال و اندیشه و حبّ و بغض.

مأموم، شیعۀ مشایعتی است که همین که خودش گرم و روشن شد، دیگر کاری به خورشید ندارد. اما مؤتمٌ‌به، شیعۀ شعاعی است که به خورشید متصل است و همواره به همان جا که خورشید می‌خواهد می‌تابد.

برای همین است که در ادامۀ روایت آمده:

"أَنْتُمْ شُرَطُ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ أَعْوَانُ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ أَنْصَارُ اللَّهِ، وَ أَنْتُمُ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ وَ السَّابِقُونَ الْآخِرُونَ، وَ أَنْتُمُ السَّابِقُونَ إِلَى الْجَنَّةِ، قَدْ ضَمِنَّا لَكُمُ الْجِنَانَ بِضَمَانِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، كَأَنَّكُمْ فِي الْجَنَّةِ تَنَافَسُونَ فِي فَضَائِلِ الدَّرَجَاتِ. كُلُّ مُؤْمِنٍ مِنْكُمْ صِدِّيقٌ وَ كُلُّ مُؤْمِنَةٍ مِنْكُمْ حَوْرَاءُ."

شما سربازان، کمک‌کاران و یاران خدا هستید؛ شما پیشتازانِ اولین و آخرین به سوی بهشت هستید که ما به ضمانت خدا و رسولش آن را برای شما تضمین کرده‌ایم؛ چنان‌که گویی در بهشت هستید و در برتری درجات با هم رقابت می‌کنید. هر مرد مؤمنی از شما صدّیق و هر زن مؤمنی حوریۀ بهشتی است.

شیعه‌ای که به امام وصل شده، سربازی از لشکر خداست. سرباز بودن فقط یک عنوان نیست؛ بلکه مسئولیت و وظایف سنگینی دارد و می‌طلبد که فرد همه چیزِ خود را در راستای هدف فرمانده به کار گیرد. این هم از شیعۀ مشایعتی برنمی‌آید؛ چون او در همه حال، دنبال وظیفه نیست و وقتی کنار فرمانده نباشد، مشغول زندگی خودش می‌شود.

شیعۀ مشایعتی چون هنوز خود را می‌بیند، نمی‌تواند ولایت را همان‌طور که هست، ظهور دهد و هرجا خودش بخواهد، می‌تابد. او خود را مطیع امام می‌داند؛ اما فکر می‌کند زندگی‌اش به خودش مربوط است. پس نمی‌تواند سرباز آماده‌باش و گوش به فرمان امامش باشد.

تنها شیعۀ شعاعی است که در مقابل امام هرگز خود را نمی‌بیند و با انجام وظایفی که او برایش تعیین کرده، مظهرش می‌شود، یعنی هرجا و هرطور او بخواهد، می‌تابد؛ و این‌گونه او را یاری می‌کند. همان‌گونه که امام نیز شعاع جامع نور خداست و او را ظهور می‌دهد؛ یعنی مجرای تامّ ظهور اراده و مشیتش می‌شود.

البته امام برای خودش نیازی به یاری ندارد؛ چنان‌که خدا یاری نمی‌خواهد. اما ظهور و گسترش ولایت در هستی باید به دست شیعیان انجام گیرد؛ چنان‌که نور خدا با ولایت امام منتشر می‌شود.

چنین شیعه‌ای که یار امام شده و هرچه دارد، همه را مستقیم از شعاع نور گرفته، همۀ شئونش شفّاف و روشن است و نقطۀ ابهامی در نگاه و عملکردش نیست. برای همین بر همه سبقت می‌گیرد و بی‌معطّلی وارد بهشت می‌شود.

پس از این، امام صادق(علیه‌السلام) از جدّش امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) روایت می‌کند که روزی به قنبر فرمود:

"قُمْ، فَاسْتَبْشِرْ: فَاللَّهُ سَاخِطٌ عَلَى الْأُمَّةِ، مَا خَلَا شِيعَتَنَا. أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ شَرَفاً وَ شَرَفُ الدِّينِ الشِّيعَةُ؛ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِمَاداً وَ عِمَادُ الدِّينِ الشِّيعَةُ؛ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَيِّداً وَ سَيِّدُ الْمَجَالِسِ مَجْلِسُ شِيعَتِنَا؛ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ شُهُوداً وَ شُهُودُ الْأَرْضِ، أَرْضٌ سُكَّانُ شِيعَتِنَا فِيهَا."

برخیز و بشارت بده که خدا بر تمام امت غضب کرده، جز شیعیان ما. آگاه باشید، همانا هرچیز شرفی دارد و شرف دین، شیعه است؛ هرچیز ستونی دارد و ستون دین، شیعه است؛ هرچیز سید و سروَری دارد و سروَر مجالس، مجلس شیعیان ماست؛ هرچیز شاهدانی دارد و شاهد زمین، زمینی است که شیعیان ما در آن ساکن شده‌اند.

شیعیان چون اجازه داده‌اند نور ولایت در سبک زندگی‌شان جاری شود، از غضب خدا به دورند.

آن‌ها ستون دین‌اند که امر و ارادۀ الهی از طریق آنان به ظهور می‌رسد. البته ائمه(علیهم‌السلام) مجرای ظهور ارادۀ حقّ‌اند؛ اما اگر شیعیان نبودند، آن‌ها نمی‌توانستند دین را پیاده کنند و آثار ولایت را تعین دهند. مثل اینکه ما قدرت تکلّم داریم؛ اما اگر لب و دهان نداشته باشیم، نمی‌توانیم حرف بزنیم.

درواقع بنای ساختمان دین با حقیقت ولایت ساخته و تکمیل شده؛ منتها ستونی که اجزاء این ساختمان را سر جای خود نگه می‌دارد تا به نحو متعادل کاربرد داشته باشند، شیعه است.

مجلس شیعیان نیز جایگاه بالایی دارد؛ چون زیر چتر ولایت و پر از نور معرفت است و حتی اگر روضه و سینه‌زنی هم باشد، معرفتی و با درک حقیقت امام است که بینش و نگاهشان را ارتقا می‌دهد. نه اینکه دور هم جمع شوند، سینه بزنند و گریه کنند و بعد هرکدام سراغ زندگی خود بروند و روحیات و حبّ و بغض‌های قبلی خود را حفظ کنند، اگرچه در شأن امام نباشد یا حتی خلاف روحیات او باشد.

در این‌باره بزرگ‌شیعۀ تاریخ، امام خمینی(قدّس‌سرّه) فرموده است: «ما ملت گريۀ سياسى هستيم؛ ما ملتى هستيم كه با همين اشک‌ها سيل جريان می‌دهيم و خرد می‌کنيم سدهايى را كه در مقابل اسلام ايستاده است.»[1]

شیعیان به زمینی هم که در آن زندگی می‌کنند، نور می‌دهند و آگاهی‌اش را آن‌قدر بالا می‌برند که می‌تواند حضور نورانیت ولایت را در خود درک کند و به آن گواهی دهد.

"أَلَا وَ مَنْ خَالَفَكُمْ، مَنْسُوبٌ إِلَى هَذِهِ الْآيَةِ: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ. عامِلَةٌ ناصِبَةٌ. تَصْلى‏ ناراً حامِيَةً». أَلَا وَ مَنْ دَعَا مِنْكُمْ، فَدَعْوَتُهُ مُسْتَجَابَةٌ؛ أَلَا وَ مَنْ سَأَلَ مِنْكُمْ حَاجَةً، فَلَهُ بِهَا مِائَةُ حَاجَةٍ. يَا حَبَّذَا حُسْنُ صُنْعِ اللَّهِ إِلَيْكُمْ؛ تَخْرُجُ شِيعَتُنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ قُبُورِهِمْ، مُشْرِقَةً أَلْوَانُهُمْ وَ وُجُوهُهُمْ، قَدْ أُعْطُوا الْأَمَانَ، لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ؛ وَ اللَّهُ أَشَدَّ حُبّاً لِشِيعَتِنَا مِنَّا لَهُمْ."[2]

بدانید هرکس با شما مخالفت کند، مصداق آیات 2 تا 4 سورۀ غاشیه است: «چهره‌هايى در آن روز ذلیل‌اند؛ آن‌ها كه عمل كرده و خسته شده‌اند، اما در آتش سوزان وارد می‌شوند.» بدانید هرکس از شما دعا کند، مستجاب است و هرکس حاجتی بخواهد، به‌ازای آن صد حاجتش برآورده شود. به‌به از آنچه خدا با شما کرده؛ شیعیان ما روز قیامت از قبرهایشان خارج می‌شوند، درحالی‌که چهره‌هایشان می‌درخشد و در امان‌اند، نه ترسی دارند و نه غمی؛ و خدا آن‌ها را بیش از آنکه ما دوستشان داریم، دوست دارد.

حدیث که به اینجا می‌رسد، می‌بینیم واقعاً جا دارد شیعه از همه چیز بگذرد و همۀ فشارها را به جان بخرد، تا بتواند مظهر ولایت شود و این محبت خاص خدا را در قلبش بچشد.

در این حدیث به فرجام مخالفان نیز اشاره شده است. اما یادمان باشد این مخالفت، در مقابل شیعۀ شعاعی است. وگرنه دشمنان اسلام با شیعه‌ای که اعتقاد به ولایت دارد و در امور فردی به فروع دین عمل می‌کند، کاری ندارند.

چنان‌که در صدر اسلام کسی با طلحه و زبیر کار نداشت، با اینکه حضرت علی(علیه‌السلام) را دوست داشتند؛ اما شیعیان حقیقی مثل ابوذر و میثم در معرض سخت‌ترین بلاها قرار گرفتند. یا در زمان شاه با اینکه مذهب رسمی ایران شیعه بود و مردم نماز و روزه و حجاب و زیارت داشتند، آمریکا مخالفتی نداشت و نه خبری از جنگ بود، نه تحریم، نه فتنه و آشوب.

درواقع محور حرکت ائمه(علیهم‌السلام) مبارزه با ظلم بوده و همواره دشمنی‌ها آنجا شروع می‌شود که شیعه‌ای برای مبارزه با ظلم به پا خیزد و بخواهد قانون، سبک زندگی و نوع تفکرات ولایت را در زندگی فردی و اجتماعی ظهور دهد و پیاده کند.

مثلاً یکی از قوانین ولایت، حفظ حجاب در جامعه است، اگرچه حجاب افراد در خانه به خودشان مربوط است. شیعه می‌داند در جامعۀ ولایی نمی‌شود این قانون را برداشت؛ اگرچه منجر به مخالفت‌ها و تحریم‌ها شود و زندگی را بر مردم سخت کند. برای او مهم، امام است و برای همین علی‌رغم تمام فشارها دنبال ولایت و سبک زندگی ولایی است.

در حدیث طولانی دیگری آمده که پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) به حضرت علی(علیه‌السلام) فرمود:

"يَا عَلِيُّ، إِنَّ أَرْوَاحَ شِيعَتِكَ لَتَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ فِي رُقَادِهِمْ وَ وَفَاتِهِمْ؛ فَتَنْظُرُ الْمَلَائِكَةُ إِلَيْهَا كَمَا يَنْظُرُ النَّاسُ إِلَى الْهِلَالِ، شَوْقاً إِلَيْهِمْ وَ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ. يَا عَلِيُّ، قُلْ لِأَصْحَابِكَ الْعَارِفِينَ بِكَ، يَتَنَزَّهُونَ عَنِ الْأَعْمَالِ الَّتِي يُفَارِقُهَا عَدُوُّهُمْ؛ فَمَا مِنْ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ إِلَّا وَ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى تَغْشَاهُمْ، فَلْيَجْتَنِبُوا الدَّنَسَ."

ای علی، همانا ارواح شیعیان تو در هنگام خواب و مرگ به سوی آسمان بالا می‌رود؛ پس ملائکه از شوقی که به آن‌ها و جایگاهشان نزد خدا دارند، به آن‌ها نظر می‌کنند، مثل زمانی که مردم به هلال ماه می‌نگرند. ای علی، به اصحابت که تو را می‌شناسند، بگو از اعمالی که حتی دشمنشان از آن دور است، بپرهیزند؛ زیرا هر روز و هر شب، رحمتی از خدا آنان را فرامی‌گیرد، پس باید از ناپاکی بپرهیزند [تا این رحمت به جانشان اصابت کند.]

"يَا عَلِيُّ، اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عَلَى مَنْ قَلَاهُمْ وَ بَرَأَ مِنْكَ وَ مِنْهُمْ، وَ اسْتَبْدَلَ بِكَ وَ بِهِمْ، وَ مَالَ إِلَى عَدُوِّكَ... يَا عَلِيُّ، أَقْرِئْهُمْ مِنِّي السَّلَامَ، مَنْ لَمْ أَرَ مِنْهُمْ وَ لَمْ يَرَنِي، وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُمْ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ أَشْتَاقُ إِلَيْهِمْ. فَلْيَلْقَوْا عِلْمِي إِلَى مَنْ يَبْلُغُ الْقُرُونَ مِنْ بَعْدِي وَ لْيَتَمَسَّكُوا بِحَبْلِ اللَّهِ وَ لْيَعْتَصِمُوا بِهِ وَ لْيَجْتَهِدُوا فِي الْعَمَلِ؛ فَإِنَّا لَا نُخْرِجُهُم مِنْ هُدًى إِلَى ضَلَالَةٍ. وَ أَخْبِرْهُمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ عَنْهُمْ رَاضٍ وَ أَنَّهُ يُبَاهِي بِهِمْ مَلَائِكَتَهُ وَ يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ بِرَحْمَتِهِ وَ يَأْمُرُ الْمَلَائِكَةَ أَنْ تَسْتَغْفِرَ لَهُمْ."

ای علی، خدا سخت غضب می‌ورزد بر کسی که با شیعیانت دشمنی کند، از تو و آن‌ها برائت جوید، تو و آن‌ها را با دیگری عوض نماید و به دشمنت مایل شود... ای علی، سلام مرا به آن‌ها که نه مرا دیده‌اند و نه من دیده‌امشان، برسان و بگو بدانند برادران من هستند که مشتاقشانم. پس علم مرا به اهل قرون آینده برسانند، به ریسمان خدا چنگ زنند و اعتصام ورزند و در عمل، کوشش و جهاد کنند؛ که همانا ما آنان را از هدایت به ضلالت نمی‌بریم. خبرشان کن که خدا از آن‌ها راضی است، به واسطۀ آن‌ها بر ملائکه‌اش مباهات می‌کند و هر جمعه با رحمت به آنان می‌نگرد و به ملائکه می‌فرماید برایشان استغفار کنند.

"يَا عَلِيُّ، لَاتَرْغَبْ عَنْ نُصْرَةِ قَوْمٍ يَبْلُغُهُمْ أَوْ يَسْمَعُونَ أَنِّي أُحِبُّكَ فَأَحَبُّوكَ لِحُبِّي إِيَّاكَ وَ دَانُوا اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ بِذَلِكَ وَ أَعْطَوْكَ صَفْوَ الْمَوَدَّةِ فِي قُلُوبِهِمْ وَ اخْتَارُوكَ عَلَى الْآبَاءِ وَ الْإِخْوَةِ وَ الْأَوْلَادِ وَ سَلَكُوا طَرِيقَكَ وَ قَدْ حَمَلُوا عَلَى الْمَكَارِهِ فِينَا... فَكُنْ بِهِمْ رَحِيماً وَ اقْنَعْ بِهِمْ؛ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ اخْتَارَهُمْ بِعِلْمِهِ لَنَا مِنْ بَيْنِ الْخَلْقِ وَ خَلْقِهِمْ مِنْ طِينَتِنَا وَ اسْتَوْدَعَهُمْ سِرَّنَا وَ أَلْزَمَ قُلُوبَهُمْ مَعْرِفَةَ حَقِّنَا وَ شَرَحَ صُدُورَهُمْ وَ جَعَلَهُمْ مُسْتَمْسِكِينَ بِحَبْلِنَا؛ لَايُؤْثِرُونَ عَلَيْنَا مَنْ خَالَفَنَا مَعَ مَا يَزُولُ مِنَ الدُّنْيَا عَنْهُمْ. أَيَّدَهُمُ اللَّهُ وَ سَلَكَ بِهِمْ طَرِيقَ الْهُدَى، فَاعْتَصَمُوا بِهِ."

ای علی، مبادا دست برداری از یاری کسانی که به آن‌ها رسیده یا شنیده‌اند که من تو را دوست دارم؛ پس به واسطۀ محبت من، آنان نیز تو را دوست می‌دارند و از این طریق به خدا نزدیک می‌شوند، مودّت قلبی خود را تقدیمت می‌کنند، تو را بر پدران، برادران و فرزندان ترجیح می‌دهند، راه تو را می‌روند و در راه ما سختی‌ها به دوش می‌کشند... پس با آنان مهربان باش و به آنان اکتفا کن که همانا خدای عزّوجلّ به علم خود، آنان را از بین خلق برای ما برگزیده، از طینت ما آفریده، سرّ ما را به آن‌ها سپرده، دل‌هایشان را به معرفت حقّ ما ملزم کرده، سینه‌هاشان را شرح داده و آنان را آویزان به ریسمان ولایت ما قرار داده؛ پس هرچه هم دنیایشان را از دست بدهند، مخالف ما را بر ما ترجیح نمی‌دهند. خدا آنان را تأیید کرده و در راه هدایت پیش برده، پس به آن چنگ زده‌اند.

"فَالنَّاسُ فِي غُمَّةِ الضَّلَالِ، مُتَحَيَّرُونَ فِي الْأَهْوَاءِ، عَمُوا عَنِ الْحُجَّةِ وَ مَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ. فَهُمْ يُصْبِحُونَ وَ يُمْسُونَ فِي سَخَطِ اللَّهِ. وَ شِيعَتُكَ عَلَى مِنْهَاجِ الْحَقِّ وَ الِاسْتِقَامَةِ، لَايَسْتَأْنِسُونَ إِلَى مَنْ خَالَفَهُمْ؛ وَ لَيْسَتِ الدُّنْيَا مِنْهُمْ وَ لَيْسُوا مِنْهَا. أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَى أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الدُّجَی."[3]

مردم در کوریِ گمراهی، سرگردانِ هوس‌ها هستند و حجتی را که از نزد خدا آمده، نمی‌بینند؛ پس در سخط خدا شب و صبح می‌کنند. اما شیعیان بر راه حقّ و استقامت‌اند و با مخالفان انس نمی‌گیرند؛ نه دنیا از آن‌هاست و نه آن‌ها از دنیایند. (آن‌گاه سه بار فرمود:) آنان چراغ‌های شب تارند.

آری؛ این شیعیان به عشق ولایت، سختی می‌کشند، خود را فدای محبت مولایشان می‌کنند و برای این از بودن، راضی هستند که او را یاری نمایند. خدا و صاحبان ولایت نیز یار آنان در این طریق می‌شوند تا بودنشان در دنیا، نوری گردد و مردم را از سرگردانی و گمراهی نجات دهد.

 

                       

 

 


[1]- صحيفۀ امام(قدّس‌سرّه)، ج13، ص327.

[2]- بحارالأنوار، ج65، ص44.

[3]- الأمالي شیخ صدوق، صص563-564.

 



نظرات کاربران

//