شیعۀ امامیه

شیعۀ امامیه

 

در ادامۀ بحث «ولایت در فرهنگ شیعه» (جلسۀ 42، 7 محرم 1445) به تبیین موضوع «شیعۀ امامیه» می‌پردازیم.
قبل از ورود به بحث، قستی از مقدمۀ دکتر سید حسین نصر، بر کتاب «شیعه در اسلام» نوشتۀ علامه طباطبایی را مرور می‌کنیم. ایشان می‌نویسد:
«از عجايب زمان ما اين است كه احتياج به اين كتاب به زبان فارسى شايد كمتر از انگليسى نباشد. نه تنها ده‌ها و صدها بلكه هزارها جوان ايرانى امروزه دچار جهل و نادانى دربارۀ دين خود می‌باشند و در عين حال احساس احتياج به آشنايى با آن می‌کنند و دانش آن‌ها اكتفاى استفاده از كتب عادى دينى را نمی‌کند.
در ساليان گذشته بين طبقه‌ای از جامعه، مسئلۀ تعليمات دينى وضعى بس شگفت‌آور پيدا كرده است كه شايد در كمتر جامعه‌ای ديده شود. در حالى كه اقلیت‌های مذهبى و نيز خارجيان مقيم ايران در خانه و مدرسه نهايت كوشش را دارند كه تا فرهنگ و دين خود را به فرزندان خود منتقل سازند، بين مسلمانان كه اكثريت قاطع را در جامعه ايرانى دارا می‌باشند، در برخى طبقات تعليمات دينى به كلى فراموش شده است. پدر و مادر مسئوليت را از خود سلب كرده و اميد دارند به نحوى معجزه‌آسا مدارس از عهدۀ اين امر خطير برآيد و مدارس به نوبه خود با فقدان معلمان كافى براى تدريس دروس عادى طبعاً هيچ گونه صلاحيتى جهت تحقق دادن به‏ اين معجزه را ندارد.
لذا به تدريج عده‌ای پرورش يافته‌اند كه به آن‌ها همه نوع وسايل مادى داده شده و برايشان هرچه دلخواه آن‌ها در زندگى باشد فراهم شده است به‏ جز معنا و جهت. آن‌ها می‌دانند چگونه حركت كنند لكن نمی‌دانند به كجا بروند. و از آن‌جاكه انسان‏ موجودى است هدف‌طلب و نمی‌تواند عمر خود را تماماً در سرگرمی‌های پوچ مادى و شهوانى بگذراند، عده‌ای از اين بی‌تکلیفی رنج می‌برند و بسيارى از آن‌ها در جست‌و‌جوی یک نوع تعليم معنوى و دينى هستند لكن يافتن مربى و راهنما و حتى كتابى كه به لسان آنان حقايق دينى و تفكر و تاريخ تشيع را برايشان تشريح كند، بس مشكل است.
در چنين وضعى چاپ اين كتاب كه در بدو امر براى محققان و دانش‌طلبان مغرب زمين نگاشته شده بود، براى ايرانيان نيز اهميت فراوان دارد و می‌توان گفت كه اين تصنيف در نوع خود بی‌نظیر است.»[1]

در بحث شیعه‌شناسی نگاه شیعه نسبت به امامت را در دو بخش معرفی کردیم. یک بخش بررسی تاریخی خلافت ائمه(علیهم‌السلام) است که از رحلت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شروع می‌شود. اهل سنت چهار نفر را خلفای راشدین می‌دانند؛ اولی و دومی و عثمان و حضرت علی(علیه‌السلام). و از معاویه به بعد را خلفای راشدین نمی‌دانند. و اعتراف می‌کنند که در زمان خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس قانون اسلام بر جامعه حاکم نبود. بخش دیگری که بررسی می‌شود بحث ولایت ائمه(علیهم‌السلام) است.

گفته شد که شیعه دو نوع است؛ شیعه‌ای که ممتحن‌القلب است و امامت و خلافت را با نگاه ولایی قبول دارد و شیعه‌ای که ممتحن‌القلب نیست و فقط به خلافت و امامت معصوم معتقد است.

رسول و نبی بدون اذن خدا نمی‌توانند «ولی» را انتخاب نمایند. «ولی» هم مَظهر خداست، هم مُظهر؛ یعنی هم صفات خدا را ظهور می‌دهد هم مسیر را برای دیگران باز می‌کند.

کلمۀ شیعه با توجه به ریشه‌ای که از آن گرفته شده، دو معنی پیدا می‌کند؛ از ریشۀ «شیع» به معنای متابعت و پیروی و از ریشۀ «شعع» به معنی شعاع بودن برای خورشید امام(علیه‌السلام). بسیاری از شیعیان در معنای اول شیعه هستند، یعنی تلاش می‌کنند پیروان خوبی برای امام(علیه‌السلام) باشند. این گروه دارای قلوب ممتحن نیستند. اما شیعیان واقعی، که دارای قلوب ممتحن هستند، امام را ظهور خورشید وجود می‌دانند. در جلسۀ امروز شیعه در معنای اول مورد بحث قرار می‌گیرد.

متأسفانه ائمۀ معصومین(علیهم‌السلام) در امامت هم غریب هستند؛ چه رسد به ولایتشان؛ آن هم از سوی شیعیان. چراکه بسیاری از شیعیان در مشایعت و پیروی از ائمه(علیهم‌السلام) هم کوتاهی می‌کنند.

لغت امام در عربی به معنی پیشوا و کسی که جلوی دیگران حرکت می‌کند. امام در فرهنگ شیعه به معنای کسی است که هم محرِّک (حرکت دهنده) است، هم متحرک (حرکت کننده). کسی که دنبال امام حرکت می‌کند، مأموم است. امام در ناسوت مأموم را به طرف انجام احکام الهی در جامعه (شریعت) حرکت می‌دهد. امام نار هم انسان را به سوی انجام ندادن احکام الهی حرکت می‌دهد.

در دید توحیدی امام ادامه دهندۀ راه انبیا است تا از انحراف در دین جلوگیری ‌نماید. ائمۀ معصومین(علیهم‌السلام) در این راه برای حاکم کردن شریعت و اجرای احکام الهی بر جامعه به مبارزۀ با سیاست‌مداران حاکم می‌پرداختند. سیاست‌مداران در این مسیر دو نوع برخورد داشتند؛ برخورد بنی‌امیه که کارشان اغلب قتل و زندانی کردن امام(علیه‌السلام) و مأمومین ایشان بود.

روش دومِ حاکمان در مقابل ائمه(علیهم‌السلام) تحریف بود که این بیشتر روش بنی‌عباس است. چنان که مثلاً به امام علی(علیه‌السلام) نسبت سکوت دادند، امام حسین(علیه‌السلام) را مظلوم و امام سجاد(علیه‌السلام) را بیمار معرفی کردند.

این تحریف‌ها به قدری در افکار مأمومین رسوخ کرده که همین امروز هم آن‌ها را از زبان کسانی می‌شنویم که به عنوان مداح اهل‌بیت، ائمه(علیهم‌السلام) را به مردم معرفی می‌کنند.

حاکمیت جامعۀ اسلامی حدود یک قرن در دست بنی‌امیه و پنج قرن در دست بنی‌عباس بود. این حاکمان که عترت را از حاکمیت حذف کردند، حقیقت قرآن هم حذف شد. درحالی که حدیث ثقلین، قرآن را جهان‌بینی و ایدئولوژی می‌داند که پیاده کردن آن در تمام ابعاد بشری، مسیر سعادت دنیا و آخرت را رقم می‌زند و خاندان عترت مجری آن هستند. لذا در طول تاریخ برای اینکه حاکمان جور بتوانند به نام اسلام و براساس منافع شخصی خودشان مجری اسلام باشند، با ائمه(علیهم‌السلام) مبارزه می‌کردند.

فعالیت ائمه در راستای اهداف انبیا است. این مسئله را قرآن این گونه بیان می‌فرماید:

"لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ"[2]

ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آن‌ها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می‌کند بی‌آنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکست‌ناپذیر است!

پس با توجه به آیۀ شریفه کار امام تبلیغ دین (حکمت نظری) و جهاد برای گرفتن حاکمیت برای اجرای همان دین (حکمت عملی) است. بقیۀ انسان‌ها با این دو امتحان می‌شوند؛ در میدان حکمت نظری یا میدان حکمت عملی. در طول تاریخ بنی‌امیه و بنی‌عباس و امروز هم اومانیسم با جنبۀ سلوک فردی و حکمت نظری مشکلی نداشتند و ندارند. ولی با حکمت عملی و سلوک جمعی مشکل دارند.

هنگامی که  حضرت‌ سیدالشّهدا(علیه‌السلام) آهنگ‌ رفتن به‌سوی‌ عراق‌ نمود، در مکّۀ‌ مکرّمه‌ خطبه خوانده، فرمود:

"مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلاً مُهْجَتَهُ، وَمُوَطِّنـًا عَلَی‌ لِقَآءِ اللَهِ نَفْسَهُ، فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا"

پس‌ کسی که‌ در میان‌ ماست‌ و حاضر است‌ جان‌ خود را ایثار کند و خون‌ دل‌ خود را فدا کند و برای‌ لقای‌ خدا نفس‌ خود را آماده‌ نموده‌ است‌، با ما کوچ‌ کند.

امام نفرمود کسی که نماز می‌خواند، روزه می‌گیرد، حج به جا می‌آورد و...، بلکه کسی می‌تواند با امام بماند که سلوک جمعی داشته باشد، هرچند کسی که سلوک جمعی دارد، سلوک فردی هم دارد.

ائمه(علیهم‌السلام) خودشان و یارانشان پیوسته در مبارزه در سلوک فردی و جمعی بودند. زائران هنگام زيارت ائمه(علیهم‌السلام)، به جهادگر بودن ايشان گواهى مى‌دهند. به عنوان مثال تعبير "أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي اللهِ حَقَ جِهَادِه" در زيارتنامه‌های متعدد ائمه(علیهم‌السلام) آمده است.

جهاد در اشکال مختلف فقهی، اخلاقی و اعتقادی مطرح است. در قرآن به انواع جهاد اشاره شده است از جمله: جهاد فی سبیل‌الله، جهاد فی‌الله، جهاد بالله، جهاد فینا، همین طور جهاد با کفار، جهاد با مشرکین و جهاد با منافقین.

به هرگونه مبارزه در مسیر حق برای برداشتن موانع حق و افشای باطل، جهاد گفته می‌شود؛ چه در سلوک فردی، چه در سلوک جمعی. و در این مسیر لطمه‌هایی به سالک وارد می‌شود. در سلوک فردی مبارزه با لشکرهای جهل است و در سلوک جمعی مبارزه با ظلم و استکبار بیرونی است.

طلحه و زبیر، پس از بیعت با امام علی(علیه‌السلام) اعتراض کردند که چرا در کارها با آن‌ها مشورت نکرده و از آنان کمک نگرفته است، آن حضرت خطاب به آن‌ها فرمود:

"فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَیَّ نَظَرْتُ إِلَی کِتَاب اللَّهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ أَمَرَنَا بالْحُکْمِ بهِ فَاتَّبَعْتُهُ وَ مَا اسْتَنَّ النَّبیُّ(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فَاقْتَدَیْتُهُ، فَلَمْ أَحْتَجْ فِی ذَلِکَ إِلَی رَأْیِکُمَا وَ لَا رَأْیِ غَیْرِکُمَا وَ لَا وَقَعَ حُکْمٌ جَهِلْتُهُ فَأَسْتَشیرَکُمَا وَ إِخْوَانِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ، وَ لَوْ کَانَ ذَلِکَ لَمْ أَرْغَبْ عَنْکُمَا وَ لَا عَنْ غَیْرِکُمَا"[3]

روزى كه خلافت به من رسيد در قرآن نظر افكندم، هر دستورى كه داده، و هر فرمانى كه فرموده پيروى كردم، به راه و رسم پيامبر(صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله) اقتدا كردم. پس هيچ نيازى به حكم و رأى شما و ديگران ندارم، هنوز چيزى پيش نيامده كه حكم آن را ندانم، و نياز به مشورت شما و ديگر برادران مسلمان داشته باشم، اگر چنين بود از شما و ديگران روى گردان نبودم.

به اعتقاد شیعه ضرورت امامت، در درجۀ اول روشن شدن تعالیم اسلامی و فرهنگ دینی (حکمت نظری) است. به عبارت دیگر اولاً افراد جامعه به جهان و انسان به چشم واقع بینی نگاه می‌کنند و از وظایف انسانی خود آگاه می‌شوند، ثانیاً یک حکومت دینی واقعی را در جامعه حفظ و اجرا می‌کنند. به طوری که جز خدا پرستیده نشود و عدالت در جامعه حاکم باشد و این کار ممکن نیست مگر از کسی که از جانب خداوند و از طریق رسول خدا به مردم معرفی شود. آنچه شیعه را از موافقت با خلافت انتخابی بازداشت ترس از دنبالۀ ناگوار آن بود.

فرق مختلف شیعه

شیعۀ امامیه به دلیل رعایت نکردن اصل ولایت امام، به فرق مختلف تقسیم شد.

زیدیه:

«زید» فرزند امام سجاد(علیه‌السلام) در سال ۱۲۲ ه.ق در زمان حکومت هشام‌بن‌عبدالملک، به جنگ با حکومت برخاست و کشته شد. بعد از او فرزندش یحیی‌ هم قیام کرد و او هم بدون موفقیتی کشته شد. بعد از آنان هم افرادی از زیدیان قیام کرده و کشته شدند تا یکی از آنان که به مازندران رفت و طی 13 سال اهالی آنجا را که مسلمان نبودند، مسلمان کرد و همۀ آنان مذهبشان زیدیه بود. به عقیدۀ زیدیه هرکس شیعۀ امام علی، امام حسن، امام حسین و حضرت فاطمه است باید عالم و شجاع باشد و پیوسته در حال قیام باشد.

اسماعیلیه:

اسماعیلیّه فرقه‌ای از شیعه هستند که معتقدند مقام امامت پس از امام صادق(علیه‌السّلام) به فرزند بزرگش اسماعیل که در زمان آن حضرت از دنیا رفت منتقل شده است. اسماعیلیه در مورد سرنوشت امامت پس از اسماعیل اتفاق نظر ندارند؛ بعضی قائل شدند اسماعیل نمرده بلکه غیبت کرده است؛ او نمی‌میرد تا فرمانروای زمین شود و او همان قائم موعود است. گروه دیگری که مرگ اسماعیل را باور داشتند گفتند امامت حق اسماعیل بود و با مرگ او به پسرش محمد انتقال یافت.

اسماعیلیه در احکام اسلامی برای هر ظاهری تأویلی قائل هستند. معتقدند زمین هرگز خالی از حجت نمی‌ماند؛ حجت خدا را دو گانه می‌دانند؛ حجت ناطق که پیامبر است و حجت صامت ولی و امام است که مظاهر ربوبیت هستند. به هفت امام اعتقاد دارند که هفتمین آن‌ها اسماعیل است. فرقه‌هایی که از اسماعیلیه منشعب شدند عبارت‌اند از؛ قرامطه، نزاریه، دروزیه، مستعلیه و مقنعه.

پدید آمدن این فرقه‌ها و انحرافات در شیعۀ امامیه به دلیل نشناختن مقام نورانیت امام معصوم(علیه‌السّلام) و شیعه بودن را تنها در پیروی و متابعت از احکام دانستن است. شیعه‌ای که قلبش ممتحن نباشد، این انحرافات در کمین اوست.

 


[1]- شيعه در اسلام (طبع جديد)، صص17- 18.

[2]- سورۀ حدید، آیۀ 25.

[3]- نهج‌البلاغه، خطبۀ 205.

 



نظرات کاربران

//