شایستگیِ دریافت علم امام(علیه‌السلام)

شایستگیِ دریافت علم امام(علیه‌السلام)

 

در ادامۀ بحث «ولایت در فرهنگ شیعه» (جلسۀ 71، 12 صفر 1445) به تبیین موضوع «شایستگیِ دریافت علم امام(علیه‌السلام)» می‌پردازیم.

دو وجه شیعیان در نظام خلقت، عالم دنیا و قیامت بررسی شد و دانستیم که مانور از آنِ شیعیان مشایعتی است و شیعیان شعاعی در ورای مانور شیعیان مشایعتی مشغول تثبیت ایمان خود هستند. در این جلسه به بیان یکی از توصیه‌های حضرت علی(علیه‌السلام) به کمیل می‌پردازیم که در آن، وصف هر دو دستۀ شیعیان آمده است.

کميل‌بن‌زياد می‌گويد امام علی(علیه‌السلام) دست من را گرفت و به سوی قبرستان کوفه برد، آنگاه آه پردردی کشيد و فرمود:

"يَا کمَيْلُ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا احْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ"

ای کميل‌ اين قلب‌ها به‌سان ظرف‌هايی هستند، که بهترين آن‌ها، فراگيرترين آن‌هاست، پس آنچه را می‌گويم نگاه دار.

بهترین قلب، قلبی است که مظروف خود را بهتر نگه دارد. انسان اختیار دارد، قلب را از مظروف حقیقی خود که اسمای الهی است، خالی کند.

"النَّاسُ ثَلَاثَةٌ عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَی سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاع‏ کلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ کلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَی رُکنٍ وَثِيقٍ‏"

مردم سه دسته‌اند، عالم ربانی و آموزنده‌ای بر راه رستگاری و [کسانی‌که مانند] پشه‌های دست خوش باد و طوفان و هميشه سرگردان، به دنبال هر سر و صدايی می‌روند و با وزش هر بادی حرکت می‌کنند، نه از روشنايی دانش نور گرفتند و نه به پناهگاه استواری پناه بردند.

دستۀ اول عالم ربانی است. عالم ربانی، عالمی است که ربوبیت رب را پذیرفته، هر علمی که دارد برای ظهور رب به کار می‌گیرد. درحالی که عالم غیرربانی هدف را دنیا قرار می‌دهد.

دستۀ دوم آموزنده‌ای است که دنبال هر آموختنی نمی‌رود، بلکه دنبال آموختن از عالم ربانی است. این آموزنده، شیعۀ شعاعی است.

دستۀ سوم مثل برگ‌هایی هستند که روی آب قرار گرفته‌اند؛ گاهی آب آن را می‌برد، گاهی کف و به هر طرف حرکت می‌کنند. محبت ائمه را در دل دارند؛ ولی محبتشان رنگِ دنیا گرفته است. با هرکس می‌نشینند و به همان سو می‌روند. این دسته هم علم دارند؛ اما نوری از آن علم نمی‌گیرند؛ پس راهشان به سوی نجات نیست.

"يا کمَيْلُ، العِلمُ خَيرٌ مِنَ المالِ، العِلمُ يَحْرُسُک وأنتَ تَحْرُسُ المالَ، والمالُ تُفْنيهِ النَّفَقَةُ، والعِلمُ يزْکو علی الإنفاقِ، العِلمُ حاکمٌ، والمالُ مَحکومٌ علَيهِ"

ای کميل دانش بهتر از مال است؛ زيرا علم، نگهبان توست و مال را تو بايد نگهبان باشی و مال با بخشش کاستی پذيرد، امّا علم با بخشش فزونی گيرد. علم حاکم است و مال محکوم.

علمی که حضرت(علیه‌السلام) در این فراز به آن می‌پردازند، همان علم ربانی است که با نشر دادن بیشتر می‌شود.

"يا کمَيْلُ بنَ زيادٍ، مَحَبَّةُ العالِمِ دِينٌ يُدانُ بهِ، بِهِ يَکسِبُ الإنسانُ الطَّاعَةَ في حَياتِهِ وجَمِيلَ الأُحدُوثَةِ بَعد وفاتِهِ، ومَنْفَعَةُ المالِ تَزُولُ بزَوالِهِ، ماتَ خُزَّان الأَموالِ وهُم أحياءٌ، والعُلماءُ باقونَ ما بَقِيَ الدَّهرُ، أعيانُهم مَفقُودَةٌ، وأمثِلَتُهُم فِي القُلوبِ مَوجودَةٌ"

ای کميل‌بن‌زياد! محبت عالم خیری است که در فطرت همه است و انسان در دوران زندگی با آن خدا را اطاعت می‏کند، و پس از مرگ، نام نيکو به يادگار گذارد. دانش فرمانروا، و مال فرمانبر است‏. ای کميل! ثروت‌اندوزان مرده گرچه به ظاهر زنده‏اند، امّا دانشمندان، تا دنيا برقرار است زنده‏اند، بدن‏هايشان گرچه در زمين پنهان امّا اثرات وجودی آنان در دل‏ها هميشه زنده است.

حضرت علی(علیه‌السلام) در ادامه از اینکه کسی را نمی‌یابد که علم درون سینۀ خود را به او بدهد، سخن گفته و سه گروه را معرفی می‌فرماید که شایستگی دریافت این علم را ندارند.

"ها، إنَّ هاهنا لَعِلْماً جَمَّا وأشار إلی صَدْرِهِ لم أُصِبْ لَهُ خَزَنةً"

بدان که در اينجا (اشاره به سينۀ مبارکشان) دانش فراوانی انباشته است، کسانی که بتوانند آن را دریافت کنند، نمی‌یابم.

"بلَی أصِيبُ لَقِناً غَيرَ مأمُونٍ، مستعْمِلًا آلَةَ الدِّينِ في طَلَبِ الدُّنيا، يَسْتَظهِر بِحُجَجِ اللَّهِ علَی أوليائِهِ، و بِنعْمَةِ اللَّهِ علَی معاصِيهِ"

آری تيزهوشانی می‏يابم که مورد اعتماد نمی‏باشند، دين را وسيلۀ به دست آوردن دنيا قرار داده و با برهان‏های الهی بر اولیای خدا برتری می‌جویند و به وسيلۀ نعمت‌های خدا بر نافرمانی‌اش بزرگی می‌کنند.

در تاریخ موارد متعددی از کسانی را می‌بینیم که در ظاهر یار امام بودند و از علم ایشان استفاده می‌کردند، اما در بزنگاه‌ها از آن دانسته‌ها علیه خود امام استفاده می‌کردند. امروز هم این گروه را می‌بینیم که آموزه‌های دین را علیه دین و آیات قرآن را علیه قرآن به کار می‌گیرند.

"أو مُنْقاداً لِحَمَلَةِ الحَقِّ لا بصيرةَ لَهُ في أحْنائِهِ، ينقَدِحُ الشَّک في قلبِهِ بأوَّل عارِضٍ مِن شُبهَةٍ، اللَّهُمَّ لا ذا ولا ذاک"

يا گروهی که تسليم حاملان حق می‏باشند امّا ژرف انديشی لازم را در شناخت حقيقت ندارند، که با اوّلين شبهه‏ای، شک و ترديد در دلشان ريشه می‏زند؛ پس نه آن‌ها، و نه اين‌ها، سزاوار آموختن دانش‏های فراوان من نمی‏باشند.

گروه دیگری که شایستگی دریافت علم امام را ندارند، کسانی هستند که تسلیم امام هستند و محبت به امام دارند؛ اما بصیرت ندارند. شبهه‌ها آن‌ها را دچار شک و تردید می‌کند.

"أو مَنْهُوماً باللَّذَّة سَلِسَ القِيادِ للشَّهوةِ، أو مُغْرَماً بالجَمعِ والادِّخارِ، لَيْسا مِنْ رُعاةِ الدِّينِ، ولا مِنْ ذَوِي البَصائِرِ واليَقِينِ، أقرَبُ شَبَهاً بِهِما الأنعامُ السَّائِمَةُ، کذلِک يَموتُ العِلمُ بِمَوْتِ حَمَلَتِهِ"[1]

يا فرد ديگری که سخت در پی لذّت بوده و اختيار خود را به شهوت داده است، يا آن که در ثروت اندوزی حرص می‏ورزد، هيچ کدام از آنان نمی‏توانند از دين پاسداری کنند و بيشتر به چهارپايان چرنده شباهت دارند و چنين است که دانش با مرگ دارندگان دانش می‏ميرد.

گروه بعدی تشنگان لذت هستند که مهارشان را به دست شهوت داده‌اند. این گروه علم را هم بگیرند، برای لذت و هوس خود استفاده می‌کنند.

گروه آخر هم کسانی هستند که پیوسته به فکر جمع‌آوری و ذخیرۀ ثروت‌اند. هیچ کدام از این دو گروه نگهبان خوبی برای دین و اهل بصیرت و یقین نیستند.

حالا که همۀ مردم در یکی از این گروه‌ها هستند، پس کسی نمی‌ماند که علم از سینۀ امام(علیه‌السلام) و عالم ربانی به سوی او جاری شود، بنابراین علم در سینۀ ایشان می‌ماند؛ امام زمان(عجلّ‌الله‌فرجه) غایب می‌شود و عالِم منزوی!

ولایت، مساوی با جریان است و هر دارایی با در جریان بودن زنده می‌ماند و مرگش در رکود آن است. دنیای امروز هم نشان از این مرگ دارد، زیرا در ظاهر خبری از امام نیست. البته از آنجا که ایشان در باطن عالم حضور دارد، امیدی به زنده شدن هست.

 

 


[1]- مكاتيب الأئمة عليهم السلام، ج‏2، صص127-128.

 



نظرات کاربران

//