خصوصیات شیعۀ ممتحن

خصوصیات شیعۀ ممتحن

در ادامۀ بحث «ولایت در فرهنگ شیعه» (جلسۀ 52، 17 محرم 1445) به تبیین موضوع «خصوصیات شیعۀ ممتحن» می‌پردازیم.

در جلسات گذشته گفته شد که شیعۀ دوازده امامی به دو گروه تقسیم می‌شود؛ گروهی که فقط در مشایعت و متابعت ظاهری از امام، شیعه هستند و گروه دوم که خود را شعاع نور امام دیده، فدایی امام هستند. در توصیف گروه دوم در سورۀ بینه آمده است:

"إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ"[1]

کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات هستند!

از ابن عباس نقل شده است هنگامی که این آیه نازل شد پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خطاب به حضرت علی(علیه‌السلام) فرمود:

"هُوَ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ تَأْتِی أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ یَوْمَ الْقِیامَةِ راضِیْنَ مَرْضِیِّینَ"[2]

یا علی! آن (خیرالبریه) تو و شیعیانت هستید که روز قیامت در حالی که شما از خدا خشنود و خدا از شما خشنود است، می‌آیید.

اینکه گروه خاصی به نام شیعه، تشخص پیدا کردند، به تاریخ بعد از رحلت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برمی‌گردد. در این زمان به تدریج مسلمانان چهار فرقه شدند؛ شیعه، معتزله، مرجئه و خوارج. این چهار فرقه هرکدام انشعاباتی داشتند.

شیعه از نظر اعتقادی به دو گروه ناقص و کامل تقسیم می‌شود. شیعۀ کامل دارای «قلب ممتحن» است. و کسانی قلب ممتحن دارند که حضرت علی(علیه‌السلام) و ائمۀ اطهار(علیهم‌السلام) را به نورانیت می‌شناسند. و خصوصیت بارزشان این است که به رضایت خدا راضی هستند و زبان حالشان این است که:

"مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي"[3]

در تمام احوال و جميع امورم شما را بر حوايج و درخواست‌هایم، مقدم داشته‌ام.

براساس سیرۀ ظاهری و باطنی ائمه معصومین(علیهم‌السلام)، خواستۀ امام زمان چیست که ما آن را بر خواست خود مقدم بداریم؟

در زیارت امام زمان(عجلّ‌الله‌فرجه) از زبان امام رضا(علیه‌السلام) خصوصیتی که برای آن حضرت بیان شده، "الْجَحْجاحِ الْمُجاهِدِ الْعایِذِ بِک الْعابِدِ عِنْدَک" است.

یک شیعۀ ممتحن این خصوصیت امام زمان(عجلّ‌الله‌فرجه) را مد نظر دارد و برای اینکه خواستۀ او را بر خواست خود مقدم بدارد، نظر می‌کند که آن حضرت(علیه‌السلام) چگونه است! بنابر این فراز از زیارت، امام(علیه‌السلام) مجاهدی است که پناهش خداست.

شیعۀ ممتحن نمی‌تواند برای زندگی روزمرۀ مادی‌اش، خودش بدون توجه به خواست خدا برنامه‌ریزی داشته باشد و به کسی یا چیزی غیر از خدا پناه ببرد! و در هر حالی اعم از بیماری و سلامتی، فقر و ثروتمندی، پیری و جوانی و... فقط پناهش خداست، نه همسر و فرزند و دوست و ثروت و...؛ زیرا امام او این گونه است. شیعه "الْعابِدِ عِنْدَک" است؛ یعنی عبادتش وجه‌اللهی است و در عبادت گرفتار ظاهر بدون باطن نیست.

شیعه‌ای که این گونه بود، مانند امامش می‌شود که شکاف‌ها به‌واسطۀ او اصلاح می‌شود، گسیختگی‌ها به‌وسیلۀ او پیوند می‌خورد، ستم با دست او از بین می‌رود، عدالت آشکار می‌شود، سران گمراهی و پدیدآورندگان بدعت به وسیلۀ او درهم شکسته می‌شوند و کافران را نابود می‌سازد:

"اللّهُمَّ اشْعَبْ بِهِ الصَّدْعَ، وَارْتُقْ بِهِ الْفَتْقَ، وَاَمِتْ بِهِ الْجَوْرَ، وَاَظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ... وَاقْصِمْ بِهِ رُوُوسَ الضَّلالَهِ، وَشارِعَهَ الْبِدَعِ... وَابِرْ بِهِ الْکافِرِینَ "

آیا ما این گونه هستیم؟ آیا کافران از ما می‌ترسند؟ یا افراط و تفریط ما باعث شده که بعد از گذشت چهل سال از انقلاب امروز در کنار ما هنجارهای جامعۀ اسلامی شکسته می‌شود و ما نمی‌دانیم یا نمی‌توانیم کاری انجام دهیم؟

ما در درون خود به عدالت نرسیدیم تا بتوانیم در جامعه عدالت را آشکار کنیم، گسستگی‌های درونی خود را رفع نکرده‌ایم، پس نتوانستیم گسستگی‌های جامعه را اصلاح کنیم. دلیلش این است که ما فقط سلوک فردی داشتیم بدون سلوک جمعی.

"وَابِرْ بِهِ الْکافِرِینَ وَجَمِیعَ الْمُلْحِدِینَ فِی مَشارِقِ الْاَرْضِ وَمَغارِبِها وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَسَهْلِها وَجَبَلِها"

اگر قرار است امام زمان(عجلّ‌الله‌فرجه) در مشارق و مغارب زمین و در تمام دریاها و خشکی‌ها و دشت و کوه‌هایش کافران را نابود سازد، ما به عنوان شیعیان او برای نابودی کفر در جهان چه کرده‌ایم؟ لازم نیست برای جهاد در گسترۀ جهانی، انسان حتماً به کشورهای دیگر جهان برود و کاری انجام دهد، بلکه باید در اعتقاد و افکارمان دردمند این مسئله باشیم و عمیقاً دغدغۀ گسترش دین در جهان را داشته باشیم.

یکی از عوامل شکست حکومت صفویه[4] این بود که دغدغۀ جهانی نداشتند و کارشان در محدودۀ مرزهای ایرن بود. نمونۀ اهمیت کار جهانی، شهید حاج قاسم سلیمانی است. عاملی که این شهید را تا این اندازه بزرگ کرد که اثر وجودی او در تمام دنیا دیده می‌شود، این بود که درد و دغدغۀ او شیعیان و مسلمانان جهان بود.

در ادامۀ زیارت می‌خوانیم:

"اللّهُمَّ طَهِّرْ مِنْهُمْ بِلادَک، وَاشْفِ مِنْهُمْ عِبادَک، وَاَعِزَّ بِهِ الْمُوْمِنِینَ، وَاَحْی بِهِ سُنَنَ الْمُرْسَلِینَ، وَدارِسَ حُکمِ النَّبِیینَ، وَجَدِّدْ بِهِ مَا امْتَحَی مِنْ دِینِک وَبُدِّلَ مِنْ حُکمِک، حَتَّی تُعِیدَ دِینَک بِهِ وَعَلَی یدَیهِ جَدِیداً غَضّاً مَحْضاً"

خدایا کشورهایت را از وجود آلودۀ انان پاک کن و با محو ایشان بندگانت را شفا ده و مؤمنان را به وجود آن حضرت عزیز گردان و روش‌های رسولان و احکام پیامبران را به او زنده کن و به وسیلۀ او آنچه را از دینت محو شده و از قانونت تغییر یافته، تجدید فرما تا دینت را به وجود او بازگردانی و بر دو دست او جدید و تازه و خالص و صحیح کنی.

امروز چقدر مدارس ما فرزندانمان را با اسلام حقیقی آشنا می‌کنند و چقدر آن‌ها را با فطرتشان آشنا می‌کنند؟ متأسفانه فرزندان ما از دین اسلام فقط همان دین موروثی را می‌شناسند که سراسر، امر و نهی است بدون هیچ زیبایی و جذابیتی! و ما به جای اینکه خدا و داشته‌های خودشان را در وجودشان به آن‌ها نشان دهیم، سعی کردیم خود را به عنوان مؤمن به آن‌ها معرفی کنیم. و از آن‌ها به جای تبعیت از دین، تبعیت از خودمان را خواستیم.

متأسفانه تربیت فرزندان ما که باید براساس نور ولایت باشد، با بکن، نکن‌هایمان شکل می‌گیرد. به جای اینکه زیبایی‌های درونی خودشان را به آن‌ها نشان دهیم، زشتی‌های ظاهری را به رخشان می‌کشیم.

تمام مشکلاتی که بعد از گذشت چهل سال از انقلاب در رفتار جوان‌هایمان می‌بینیم به خاطر اشتباهات ماست که فکر کردیم شیعه بودن در تقلید ظاهری از امام است و در این تقلید گاهی از امام هم جلوتر حرکت کردیم، به گونه‌ای که فکر کردیم اگر کسی مثل ما نیست، کافر است. پس شیعۀ ممتحن‌القلب نیستیم.

"اللّهُمَّ فَاِنَّا نَشْهَدُ لَهُ یوْمَ الْقِیامَهِ وَیوْمَ حُلُولِ الطَّامَّهِ اَنَّهُ لَمْ یذْنِبْ ذَنْباً، وَلَا اَتَی حُوباً، وَلَمْ یرْتَکبْ مَعْصِیهً، وَلَمْ یضَیعْ لَک طاعَهً وَلَمْ یهْتِک لَک حُرْمَهً، وَلَمْ یبَدِّلْ لَک فَرِیضَهً، وَلَمْ یغَیرْ لَک شَرِیعَهً"

خدایا ما در روز قیامت و روز فرارسیدن حادثۀ بزرگ، برای او شهادت می‌دهیم که گناهی انجام نداد و بزهی نیاورد و مرتکب معصیتی نشد و طاعتی را در پیشگاه تو تباه نکرد و حرمتی را از تو هتک نکرد و فریضه‌ای را دگرگون نساخت و شریعتی را تغییر نداد.

قیامت هر انسان درون و باطن اوست که هر لحظه برپاست. شهادت می‌دهم با می‌دانم و اعتقاد دارم فرق می‌کند. وقتی می‌گویم شهادت می‌دهم یعنی این موضوع را در درون خودم می‌یابم. ما که می‌خواهیم شیعه و شعاع امام باشیم باید این طور باشیم که امام هست. آیا ما معصیتی مرتکب نشدیم، طاعتی را ضایع نکردیم، فریضه‌ای را با افراط و تفریط دگرگون نساختیم؟

امام شناسی و شناخت ولایت، فطرتاً در درون جوانان ما هست، باید زمینۀ بروز این شناخت را فراهم کنیم، نه اینکه بخواهیم به آن‌ها همان شناختی از امام و ولایت را منتقل کنیم که خودمان داریم. بین دوست و محب امام با شیعۀ امام، فرق است و همه نمی‌توانند ادعا کنند که شیعه هستند.

مردی به امام سجّاد(علیه‌السلام) عرض کرد: ای پسر رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) من از شیعیان خالص شما هستم.

امام(علیه‌السلام) فرمود: ای بندۀ خدا بنابراین تو همانند ابراهیم خلیل هستی که خداوند در شأن او فرمود: "وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ. إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ"[5] اگر دل تو همچون دل اوست، از شیعیان مایی و اگر دلت چون او از دورویی و کینه پاک نیست، از دوستداران مایی و اگر متوجّه باشی که در این ادّعا دروغ می‌گویی، تا آخر عمر به کیفر این دروغی که گفتی، به مرض فلج یا خوره مبتلا گردی.[6]

امام علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: شيعيان ما كسانی‌ هستند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش می‌كنند، در راه دوستی ما به يكديگر محبت می‌نمايند، در راه زنده نگه داشتن امر و مكتب ما به ديدار هم می‌روند.[7]

بخشش فقط در مال و ثروت نیست، گاهی انسان باید از خوبی‌هایی که در خود می‌بیند به دیگران ببخشد؛ به این معنی که به خاطر ولایت، به شیعیانی که در آن‌ها کاستی‌هایی می‌بیند، کمک کند، مثلاً برای گناهانشان از خدا طلب مغفرت کند یا به جای آن‌ها انفاق نماید.  

مردی در حضور امام باقر(علیه‌السلام) بر دیگران افتخار می‌کرد که من از شیعیان آل محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هستم. آن حضرت به او فرمود: ادعای دروغ چیزی نیست که به آن افتخار کنی، من از تو می‌پرسم آیا آنچه داری را برای هزینۀ زندگی خودت مصرف کنی برای تو بهتر است یا در زندگی برادران دینی‌ات مصرف نمایی؟

او عرض کرد: برای زندگی خودم مصرف کنم برایم بهتر است. امام باقر(علیه‌السلام) فرمود: پس تو از شیعیان ما نیستی، زیرا ما انفاق برای دیگران را بهتر از انفاق برای خودمان می‌دانیم، بلکه بگو من از محبین شما هستم، و امید آن دارم که این محبت مرا نجات دهد.[8]

از خداوند شاکریم که صاف‌ترین و زلال‌ترین آیینه برای تجلی و جریان و سریان صفات خودش تحت عنوان نور علوی، نور محمدی، نور فاطمی، نور حسنی، نور حسینی و نور سایر معصومین از فرزند حسین(علیهم‌السلام) را خلق کرد.

 

 


[1]- سورۀ بینه، آیۀ 7.

[2]- حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۳۹۳ق، ج۲، ص۳۵۸.

[3]- مفاتیح الجنان، زیارت جامعۀ کبیره.

[4]- بعد از آل‌بویه اولین حکومت مستقل شیعه، حکوت صفویه بود.

[5]- سورۀ صافات، آیات 83 و 84.

[6]- بحارالأنوار، ج۶۵، ص۱۵۶ : قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ‌بْنِ‌الْحُسَیْنِ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَا مِنْ شِیعَتِکُمُ الْخُلَّصِ فَقَالَ لَهُ یَا عَبْدَاللَّهِ فَإِذَا أَنْتَ کَإِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلِ الَّذِی قَالَ اللَّهُ وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ فَإِنْ کَانَ قَلْبُکَ کَقَلْبِهِ فَأَنْتَ مِنْ شِیعَتِنَا وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ قَلْبُکَ کَقَلْبِهِ وَ هُوَ طَاهِرٌ مِنَ الْغِشِّ وَ الْغِلِّ فَأَنْتَ مِنْ مُحِبِّینَا وَ إِلَّا فَإِنَّکَ إِنْ عَرَفْتَ أَنَّکَ بِقَوْلِکَ کَاذِبٌ فِیهِ إِنَّکَ لَمُبْتَلًی بِفَالِجٍ لَا یُفَارِقُکَ إِلَی الْمَوْتِ أَوْ جُذَامٍ لِیَکُونَ کَفَّارَهْ لِکَذِبِکَ هَذَا.

[7]- كافى، ج2، ص236 : "شيعَتُنَا الْمُتَباذِلونَ فی وِلايَتِنا، اَلْمُتَحابّونَ فی مَوَدَّتِنا اَلْمُتَزاوِرونَ فی اِحياءِ اَمْرِنا"

[8]- بحارالأنوار، ج65، ص156 : قَالَ الْبَاقِرُ ع لِرَجُلٍ فَخَرَ عَلَى آخَرَ وَ قَالَ أَ تُفَاخِرُنِي وَ أَنَا مِنْ شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ فَقَالَ الْبَاقِرُ ع مَا فَخَرْتَ عَلَيْهِ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ وَ غُبِنَ مِنْكَ عَلَى الْكَذِبِ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَ مَالُكَ مَعَكَ تُنْفِقُهُ عَلَى نَفْسِكَ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَمْ تُنْفِقُهُ عَلَى إِخْوَانِكَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ بَلْ أُنْفِقُهُ عَلَى نَفْسِي قَالَ فَلَسْتَ مِنْ شِيعَتِنَا فَإِنَّنَا نَحْنُ مَا نُنْفِقُ عَلَى الْمُنْتَحِلِينَ مِنْ إِخْوَانِنَا أَحَبُّ إِلَيْنَا وَ لَكِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مُحِبِّيكُمْ وَ مِنَ الرَّاجِينَ النَّجَاةَ بِمَحَبَّتِكُم‏.

 



نظرات کاربران

//