جایگاه شیعه در کلام حضرات معصومین

جایگاه شیعه در کلام حضرات معصومین(علیهم‌السلام)

 

در ادامۀ بحث «ولایت در فرهنگ شیعه» (جلسۀ 60، 26 محرم 1445) به تبیین موضوع «جایگاه شیعه در کلام حضرات معصومین(علیهم‌السلام)» می‌پردازیم.

در جلسات گذشته به برخی خصوصیات شیعه در روایات، پرداختیم. دانستیم شیعۀ آخرالزمان شیعۀ ولایی است که به درد امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) می‌خورد. وگرنه شیعیان کلامی، علمی، فلسفی، مفسر و حافظ قرآن و... در طول تاریخ غیبت کم نبوده‌اند. شیعه‌ای مثل امام خمینی(رحمة‌الله‌علیه) در هزارواندی سال غیبت امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) وجود نداشته است. ایشان تحول عمیقی در افکار و قلوب ایجاد نموده و میدان شیعۀ ولایی شدن را برای ملت ایران آماده کرده است.

امروز جایگاه شیعه را در خلقت از لسان رسول خدا(صلّی‌اللّٰه‌علیه‌و‌آله) و ائمۀ معصومین(علیهم‌السلام) بررسی می‌کنیم.

رسول خدا(صلّی‌اللّٰه‌علیه‌و‌آله) می‌فرماید:

"إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی یبْعَثُ أُنَاساً وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ عَلَی كَرَاسِی مِنْ نُورٍ عَلَیهِمْ ثِیابٌ مِنْ نُورٍ فِی ظِلِّ الْعَرْشِ بِمَنْزِلَةِ الْأَنْبِیاءِ وَ لَیسُوا بِالْأَنْبِیاءِ وَ بِمَنْزِلَةِ الشُّهَدَاءِ وَ لَیسُوا بِالشُّهَدَاءِ"

خداوند تبارک و تعالی مردانی را بر می‌انگیزد كه چهره‌های نورانی داشته و بر مسندی از نور نشسته، لباسی از نور پوشیده‌اند در سایۀ عرش و در مرتبۀ انبیا و شهدا قرار دارند هر چند پیامبر و شهید نیستند.

یكی از حاضران گفت آیا من هم از آن جماعت هستم؟ فرمودند خیر. دیگری گفت: ای پیامبر من از ایشان می‌باشم؟ فرمود خیر. گفته شد ای پیامبر پس چه كسانی هستند؟ پیامبر دست خود را بر سر علی(علیه‌السلام) گذاشته و فرمودند: "هَذَا وَ شِیعَتُهُ"[1]

حدیث ائمۀ معصومین «صعب مستصعب» است به این معنی که هرکسی نمی‌تواند این مقاماتی که برای شیعۀ حضرات بیان شده را به دست آورد و نباید خود را از این گروه بداند. باید دنبال به دست آوردن این مقام باشد اما خود را به آسانی از آنان نداند.

امام سجاد(علیه‌السّلام) می‌فرماید:

"قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِی كُنْتُ ذَاتَ یوْمٍ جَالِساً عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذْ أَقْبَلَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ لَهُ أَ لَا أُبَشِّرُكَ یا عَلِی قَالَ بَلَی یا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ هَذَا حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ یخْبِرُنِی عَنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَدْ أَعْطَی مُحِبِّیكَ وَ شِیعَتَكَ سَبْعَ خِصَالٍ الرِّفْقَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْأُنْسَ عِنْدَ الْوَحْشَةِ وَ النُّورَ عِنْدَ الظُّلْمَةِ وَ الْأَمْنَ عِنْدَ الْفَزَعِ وَ الْقِسْطَ عِنْدَ الْمِیزَانِ وَ الْجَوَازَ عَلَی الصِّرَاطِ وَ دُخُولَ الْجَنَّةِ قَبْلَ سَائِرِ النَّاسِ مِنَ الْأُمَمِ بِثَمَانِینَ عَاماً"[2]

سلمان فارسی گوید روزی نزد رسول خدا(صلّی‌اللّٰه‌علیه‌و‌آله) نشسته بودم كه علی‌بن‌ابیطالب آمد به او فرمود به تو مژده ندهم ای علی؟ گفت چرا یا رسول اللَّه. فرمود حبیبم جبرئیل از طرف خدا جل‌ّجلاله به من خبر می‌دهد كه به دوستان و شیعیان تو هفت خصلت داده‏اند؛ نرمش در هنگام مرگ، انس، گاه وحشت و روشنی در ظلمت و آسودگی نزد هراس و عدالت وقت میزان و گذشت از صراط و رفتن به بهشت هشتاد سال پیش از مردم امم دیگر.

رسول خدا(صلّی‌اللّٰه‌علیه‌و‌آله) به امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) فرمود:

"یا عَلِی شِیعَتُكَ هُمُ اَلْفَائِزُونَ یوْمَ اَلْقِیامَةِ فَمَنْ أَهَانَ وَاحِدا مِنْهُمْ فَقَدْ أَهَانَكَ وَ مَنْ أَهَانَكَ فَقَدْ أَهَانَنِی وَ مَنْ أَهَانَنِی أَدْخَلَهُ اَللَّهُ نَارَ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ اَلْمَصِیرُ. یا عَلِی أَنْتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْكَ رُوحُكَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُكَ مِنْ طِینَتِی وَ شِیعَتُكَ خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طِینَتِنَا فَمَنْ أَحَبَّهُمْ فَقَدْ أَحَبَّنَا وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَقَدْ أَبْغَضَنَا وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَانَا وَ مَنْ وَدَّهُمْ فَقَدْ وَدَّنَا یا عَلِی شِیعَتُكَ مَغْفُورٌ لَهُمْ عَلَی مَا كَانُوا مِنْ ذُنُوبٍ وَ عُیوبٍ یا عَلِی أَنَا اَلشَّفِیعُ لِشِیعَتِكَ غَدا إِذَا قُمْتُ اَلْمَقَامَ اَلْمَحْمُودَ فَبَشِّرْهُمْ بِذَلِكَ یا عَلِی شِیعَتُكَ شِیعَةُ اَللَّهِ وَ أَنْصَارُكَ أَنْصَارُ اَللَّهِ وَ أَوْلِیاؤُكَ أَوْلِیاءُ اَللَّهِ وَ حِزْبُكَ حِزْبُ اَللَّهِ سَعَدَ مَنْ تَوَلاَّكَ وَ شَقِی مَنْ عَادَاكَ یا عَلِی لَكَ كَنْزٌ فِی اَلْجَنَّةِ"[3]

«ای علی شیعیان تو در روز قیامت رستگارند. پس چنانچه هر كه به یكی از آنان اهانتی كند به تو اهانت كرده است و كسی كه تو را اهانت كند به من اهانت نموده و هر كس به من اهانت كند، خداوند او را داخل آتش جهنم نماید و چه بد صیرورتی دارد.

ای علی تو از منی و من از تو. روح تو از روح من است و سرشت تو از سرشت من و شیعیان تو از زیادی سرشت ما خلق شده‌اند. هر كس آنان را دوست بدارد ما را دوست داشته و اگر كسی با آنان دشمنی كند با ما دشمنی نموده و هر كس نسبت به آنان كینه ورزد به ما كینه ورزیده و هر كس به آن‌ها مهر ورزد به ما مهر ورزیده است.

ای علی شیعیان تو از تمام دنباله‌ها و عیب‌ها آمرزیده شده‌اند. ای علی بشارت ده به شیعیانت كه من هنگام قرار گرفتن در مقام محمود شفیع آنان خواهم بود.

ای علی شیعیان تو شیعۀ خدا و یاران تو یاران خدا و دوستان تو دوستان خدا و حزب تو حزب خدا می‌باشند. خوشبخت است آنكه دارای ولایت توست و بدبخت كسی كه با تو دشمنی كند. ای علی برای تو در بهشت گنجی است.»

«مغفور» اسم مفعول است. در این روایت حضرت رسول اکرم(صلّی‌اللّٰه‌علیه‌و‌آله) می‌فرماید شیعیان امام علی(علیه‌السّلام) مغفور هستند، یعنی چه بدانند، چه ندانند، در مسیر رشد و حرکت عمودی هستند، و فاعل دیگری غیر از خودشان، آن‌ها را بالا می‌برد؛ زیرا غفران حرکت رو به بالا است. ولایت پیوسته ذنوب و عیوب شیعیان را برمی‌دارد.

ذنب دنبالۀ وجود ماست. معصوم(علیه‌السّلام) هیچ دنباله‌ای ندارد؛ زیرا معصوم شعاع پیوستۀ خورشید است؛ اما شیعیان دنباله‌هایی دارند. این دنباله‌ها عبارت‌اند از: ژن، تربیت، محیط، معاشر و... که به آن «بدایات» می‌گویند. ما در مسیر رشد خود نمی‌توانیم این بدایات را از خود برداریم؛ مگر اینکه ولایت را بشناسیم و به او وصل شویم که در این صورت ولایت این دنباله‌ها را از ما برمی‌دارد. و اثرات بدایاتی که مشکل داشته و خودمان در آن‌ها نقشی نداشتیم، مثل محیط و معاشر ناسالم و... را از ما پاک می‌کند.

شیعۀ آخرالزمانی از مشکلاتی که در بدایاتش وجود دارد، شکایت نمی‌کند، زیرا ولایت اثر این بدایات را از او پاک می‌کند. پس نه‌تنها وقت و انرژی خود را صرف برداشتن اثر بدایات نادرستش نمی‌کند، بلکه همۀ هم و غمش صرف حرکت صعودی و بالا رفتن می‌شود. یعنی دائماً در حال رشد است.

شیعه‌ای که خود را به ولایت سپرده، دیگر رنگ بدایات خراب از او برداشته شده، پس اثر اخلاق ناپسند پدر و مادر، در رفتارها و صفات او دیده نمی‌شود، اثر تربیت و محیط آلوده در روحیۀ او نیست و حب معاشرت نادرستِ گذشته در دل او وجود ندارد.

ما نباید با دیدن عیوب خود، از شیعه شدن، ناامید شویم؛ بلکه باید به تقویت شناختِ ولایت بپردازیم و بخواهیم که مفعول قرار بگیریم. پس با گذشت زمان، متوجه پاک شدن عیوب و نواقص خود می‌شویم و این اثر همان مغفور بودن است.

لازمۀ شیعه شدن، انقلاب درونی است، تا انقلاب اتفاق نیفتد، تحول در فکر و صفت و فعل انسان اتفاق نمی‌افتد. هر انقلابی، تبعاتی هم دارد که باید در راه ولایت، آن‌ها را به جان خرید. البته در مقابله با تبعاتِ انقلاب، خدا انسان را یاری می‌کند و قدم‌هایش را ثبات می‌بخشد:

"إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ"

حضرت علی(علیه‌السلام) می‌فرماید:

"إنَّ أهْلَ الْجَنَّةِ يَنْظُرُونَ اِلى مَنازِلَ شيعَتِنا كَما يَنْظُرُ الاْءنْسانُ اِلَى الْكَواكِبِ"[4]

اهل بهشت، به جايگاه شيعيان ما نظر مى كنند، به گونه‌اى كه انسان به ستارگان نگاه مى‌كند.

همچنین آن حضرت می‌فرماید:

"إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی اطَّلَعَ إِلَی الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِیعَةً ینْصُرُونَنَا وَ یفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ إِلَینَا"[5]

خداوند متعال به زمين نگريست و ما را انتخاب كرد و براى ما پيروانى برگزيد كه ياری‌مان كنند و از شادى ما، شادمان شوند و از اندوه ما اندوهناک و در راه ما جان و مال خود را نثار كنند. آنان از ما هستند و رو به سوى ما دارند و در بهشت با ما هستند.

در هر امر حتی ظاهری که شادی یا ناراحتی امام را می‌دانیم، می‌توانیم به ایشان تأسی کنیم؛ مثل اینکه امام از دیدن هر ظلمی ناراحت می‌شود، ما می‌توانیم با ناراحت شدن در این موارد، پیرو امام باشیم. این پیروی ظاهری کم‌کم انسان را به باطن می‌کشاند.

همچنین حضرت علی(علیه‌السلام) می‌فرماید:

"اَلْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ اَلنُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلاَمُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلَى اَلنُّورِ"[6]

مؤمن در ميان پنج نور می‌غلطد؛ در آمدنش نور است و بيرون شدنش نور است و دانشش نور است و سخنش نور است و چشم اندازش در روز رستاخيز نور است.

و باز آن حضرت می‌فرماید:

"شِیعَتُنَا كَالنَّحْلِ لَوْ عَرَفُوا مَا فِی جَوْفِهَا لَأَكَلُوهَا"[7]

شیعیان ما چون زنبور عسل هستند، اگر درون آن‌ها شناخته می‌شد، البته آن‌ها را می‌خوردند.

درون شیعیان چیست که مانند عسل شیرین و خوردنی است؟ نور امام.

شنیدن این مطالب، دلیل ناامید شدن نیست، بلکه نشانۀ این است که استعداد شنیدن این مطالب در شنونده وجود دارد پس باید با دانستن اینکه حدیث ولایت، صعب مستصعب است، در این مسیر ثابت قدم بمانیم.

 


[1]- الأمالي (للصدوق)، ص244.

[2]- الأمالي (للصدوق)، ص336.

[3]- مشکاة الأنوار في غرر الأخبار، ج 1، ص 147.

[4]- بحار الأنوار، ج‏8، ص147.

[5]- بحار الأنوار، ج‏44، ص 288.

[6]- الخصال، ج2، ص277.

[7]- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 147.

 



نظرات کاربران

//