تاریخ ایران پس از اسلام(1)

تاریخ ایران پس از اسلام(1)

در ادامۀ بحث «ولایت در فرهنگ شیعه» (جلسۀ 5، 5 رجب 1444) به تبیین موضوع «تاریخ ایران پس از اسلام(1)» می‌پردازیم.

بحث را ادامه می‌دهیم، با این امید که توفیق عبودیت را در ماه مبارک رجب کسب کنیم و نفَس‌هایمان در راه رضای خدا و امام، نفْسمان را عروج دهد و قلبمان به وسعت رحمت خدا در این ماه، وسعت گیرد؛ باشد که با قرار گرفتن در اقیانوس معرفت، از ذهنیات اعتباری خود رها شویم و تخلّق اسمائی را در جانمان بچشیم. به بیان دیگر، شیعۀ حقیقی شویم؛ یعنی کسی که مقام نورانی امام را می‌یابد و با محبت و تبعیت در قلبش، رو به باطن حرکت می‌کند.

خدای را سپاس که در امت آخرالزمان و از محبّان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستیم؛ که این محبت، نشانۀ اتصال به طینت انسان کامل است. از او مزید این نعمت را می‌طلبیم و می‌کوشیم با درک نور معارف به‌ویژه معرفت ولایت و انسان کامل، این محبت را در قلبمان اشتداد دهیم تا با این اشتداد، در فرج حضرت حجت(عجّل‌الله‌فرجه) تعجیل شود، إن‌شاءالله.

در بیان آیۀ 54 سورۀ مائده دیدیم خداوند وعدۀ ظهور قومی را داده که محبّ و محبوب او هستند و چند ویژگی دارند: با مؤمنان از درِ مرحمت وارد می‌شوند و با کافران، سرسخت‌اند، در راه خدا جهاد می‌کنند و از هیچ سرزنشی نمی‌ترسند.

گفتیم طبق روایات، این قوم از هم‌وطنان سلمان فارسی یعنی اهالی ایران هستند. اما اگر تاریخ را بررسی کنیم، می‌بینیم از آغاز ظهور اسلام در ایران، هیچ‌گاه چنین قومی روی کار نیامده‌اند. البته بوده‌اند علما و روشن‌فکرانی که برای اصلاح، قدم برداشته‌اند و جهاد کرده‌اند؛ اما جهاد جمعی و گروهی اتفاق نیفتاده، تا زمان انقلاب اسلامی که مردم ایران به رهبری امام خمینی(قدّس‌سرّه) با تمام قوا به میدان آمدند و علی‌رغم تمام سختی‌ها با باطل و تباهی جنگیدند.

پس روشن می‌شود که این انقلاب، تداوم جریان ارادۀ الهی است و ولایت فقیه، اصلی است که این معنا را تضمین می‌کند. هرچند وقتی نام ولایت بیاید، حتماً دشمنی‌ها بروز پیدا می‌کند؛ چنان‌که می‌بینیم ایران در چند دهۀ گذشته، در تمام جبهه‌های نظامی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مورد حمله قرار گرفته و همواره کوشیده با تمام سختی‌ها، در میدان ولایت بماند. وظیفۀ تک‌تک ما نیز این است که با شناخت و تبیین مقام ولایت، سهم خود را در این میانه ادا کنیم.

با این مقدمه، می‌خواهیم قدری از تاریخ ایران پس از اسلام[1] بگوییم تا مطمئن شویم قوم مدّنظر خدا پیش از این نیامده‌اند. اگر هم حکومت‌هایی بوده‌اند که برای اسلام کار کرده‌اند و آن را گسترش داده‌اند، نه از راه ولایت و جذب قلوب انسان‌ها، بلکه اغلب با خون‌ریزی و کشورگشایی بوده است.

اولین حکومت پس از اسلام در ایران، طاهریان بودند. طاهر که ابتدا از وفاداران بنی‌عباس بود، بعدها علیه آنان شورش کرد و دولتی محلّی و تقریباً مستقل در خراسان برپا نمود. طاهریان در جنگ با خوارج در شرق ایران، پیروز شدند و مناطق دیگری ازجمله سیستان را در دست گرفتند. برای امامان شیعه(علیهم‌السلام) احترام قائل بودند، مراکز علمی و آموزشی را گسترش دادند و زبان فارسی را ترویج کردند. اغلب حاکمانی مهربان بودند؛ اما وقتی قیام علویان را سرکوب نمودند، بین ایرانیان منفور شدند. تا آنکه نهایتاً به دست یعقوب لیث، سقوط کردند.

پس از طاهریان، یعقوب لیث، سلسلۀ صفّاریان را روی کار آورد. آن‌ها با قدرت نظامی، قدرت خود را گسترش داده بودند و بیش از یک قرن بعد کنار رفتند.

پس از آن‌ها سامانیان به حکومت رسیدند که رابطۀ خوبی با بنی‌عباس برقرار کردند. سامانیان هم بیش از یک قرن بر نواحی شرق ایران حکومت کردند. یکی از اتفاقات مهم در زمان حکومت آن‌ها، شکل‌گیری فرقۀ ضالّۀ اسماعیلیه بود که فقط شش امام را قبول داشتند و پس از امام صادق(علیه‌السلام) به فرزند او اسماعیل روی آورده بودند.

هم‌زمان با سامانیان، سلسله‌های دیگری نیز بر مناطق مختلف ایران حکومت می‌کردند که یکی از آن‌ها علویان طبرستان بودند؛ آن‌ها که از زیدیان بودند، نخستین دولت شیعی در ایران را، بدون تأیید عباسیان تشکیل دادند. در این زمان، خیلی از سادات از نقاط مختلف، به ایران مهاجرت کردند و کم‌کم تشیّع، جای خود را در بین ایرانیان پیدا نمود.

از دیگر حکومت‌های هم‌دوره با سامانیان، زیاریان بودند. مرداویج که مؤسس این سلسله بود، با هدف إحیای امپراطوری ساسانی، بخش‌هایی از سرزمین اسلامی را تصرف کرد؛ ولی به هدفش نرسید و کشته شد. پس از او زیاریان اگرچه رسماً مستقل بودند، عملاً ضعیف و تابع همسایگان شدند. درنهایت هم به دست ترک‌ها کنار رفتند.

آل‌بویه نیز هم‌زمان با سامانیان، بر مناطق غربی و مرکزی ایران حکومت می‌کردند. هم‌زمانی این دو حکومت که هردو بر إحیای زبان و فرهنگ ایرانی اهتمام داشتند، موجب شد قرن چهارم هجری در تاریخ ایران، به قرن طلایی مشهور شود.

آل‌بویه از اهالی دیلم یا همان گیلان امروزی بودند که با تبلیغ علویان طبرستان، اسلام را پذیرفتند. مؤسس این سلسله، سه برادر باکیاست از سپاه مرداویج بودند که بعدها از او جدا شدند و شهرهایی را به نام خود تصرف کردند. شیعه بودند و در مقاطعی، خلیفۀ عباسی را مطیع خود کردند؛ ولی به دلایل سیاسی و نیز تقدّسی که نام خلیفه در نظر مسلمانان داشت، در مقاطعی نیز با آن‌ها سازش و توافق نمودند.

آل‌بویه در زمان حکومت خود، دستور منع سبّ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را دادند و موجب ترویج عزاداری محرّم، جشن غدیر و زیارت مشاهد شریفه شدند. تشیّع را درمناطقی از ایران و عراق به رسمیت شناختند؛ اما اهل خشونت نبودند و با سایر مذاهب و ادیان هم مدارا می‌کردند.

دوران حکومت آل‌بویه، عصر پیشرفت علم و ادب بود. در عمران و آبادیِ سرزمین خود نیز اقدامات زیادی انجام دادند؛ تا جایی که این دوره در تاریخ تمدن اسلام و شیعه، درخشید و شاخص شد. اما به دلیل اختلافات داخلی، دشمنی ترکان و آماده نبودن شیعیان، این حکومت هم ضعیف شد و سقوط کرد.

سلسلۀ دیگری که در این زمان بر ایران حاکم شدند، غزنویان بودند. آن‌ها اولین حکومت ترک در ایران بودند که قلمرو خود را با شمشیر و کشورگشایی گسترش دادند و ثروت زیادی به دست آوردند. سنّی بودند و رابطۀ نزدیکی با عباسیان داشتند. اما با اسماعیلیان شدیداً مخالفت می‌کردند. نسبت به کفّار هم سنگ‌دل بودند.

در این دوره، برخی علوم اسلامی پیشرفت کردند و هنر اسلامی که تلفیق هنر ایرانی با آموزه‌های دینی بود، رواج یافت. زبان و ادبیات فارسی به شکوفایی رسید و پایتخت غزنویان، مرکز علم و دانش شد. فردوسی، ابوریحانی بیرونی و بیهقی هم در این دوره بودند. اما درنهایت پس از حدود دو قرن، این حکومت رو به افول گذاشت و منقرض شد.

از اواسط دورۀ غزنویان، ترکان سلجوقی روی کار آمدند و با شکست دادن سلطان محمود غزنوی، در نیشابور بر تخت نشستند. آن‌ها کم‌کم قلمرو خود را گسترش دادند و حتی با تسلط سیاسی بر خلفای عباسی، عملاً رهبر جهان اسلام را به دست گرفتند. علی‌رغم جنگ و خشونت بسیار، بنای پیشرفت تمدن اسلامی در این دوره نهاده شد.

سلجوقیان به شدت تحت‌تأثیر فرهنگ و زبان ایرانیان قرار گرفتند و نقش مهمی در ایجاد پیوند بین فرهنگ‌های ترک و ایرانی ایفا کردند. آن‌ها حامیان هنر و ادبیات بودند و دانشمندانی همچون عمر خیّام، امام محمد غزالی و شیخ سهروردی مربوط به این دوره هستند. مراکز آموزش عالی و شبکه‌ای از مدارس تأسیس نمودند که علاوه بر تدریس علوم مختلف، می‌توانستند مدیران دولتی و علمای دینی را آموزش دهند.

سلجوقیان، سنّی‌مذهب بودند و بر دین و مذهب خود تأکید داشتند. ابتدا نسبت به شیعیان، سخت‌گیری می‌کردند. اما از زمان ملک‌شاه، مدارای مذهبی بیشتری نشان دادند و شیعیان توانستند تا حدودی قدرت اجتماعی خود را بازیابند. حتی در مقابله با اسماعیلیان که دشمن بزرگی برای آن‌ها به حساب می‌آمدند، با شیعیان همکاری کردند.

آن‌ها بیش از یک و نیم قرن در ایران حکومت نمودند و نهایتاً به دست خوارزمشاهیان برکنار شدند. خوارزمشاهیان نیز مردمی با تبار ترک و ایرانی و سنّی‌مذهب بودند که بر منطقۀ خوارزم در شرق دریای خزر حکومت می‌کردند. آن‌ها با غلبه بر حکومت‌های محلی سلجوقیان، سرزمین وسیعی را به اطاعت خود درآوردند و مورد کینۀ عباسیان واقع شدند.

خوارزمشاهیان بستر مناسبی برای پرورش اهل فرهنگ و هنر فراهم کردند و به دلیل گرایش به عقاید معتزله که نزدیک به تشیّع است، از شیعیان و سادات حمایت نمودند. حتی در این اندیشه بودند که خلافت را از عباسیان به شیعیان منتقل کنند. اما در آخر پس از توسعه‌طلبی فراوان، در حملۀ مغولان شکست خوردند.

پس از این دوره، تمدن اسلامی حدود دو قرن در ایران دچار رکود شد تا آنکه با ظهور امپراطوری عثمانی و دولت صفویه دوباره آغاز به شکل‌گیری کرد.

با مرور حتی مختصر این تاریخ، به خوبی درمی‌یابیم که تا امروز حقیقت تشیع، هیچ زمانی در جهان ظهور نکرده و آنچه امروز شیعه را به زیبایی به همگان نشان داده و محبوب نموده، انقلاب اسلامی است.

 

 

 

 


[1]- دربارۀ ایران پیش از اسلام، همین‌قدر بدانیم که هیچ‌گاه مهد بت‌پرستی نبوده؛ ازجمله مطرح‌ترین دین آن زمان، زرتشتی بوده که ریشه‌های توحیدی داشته و به عالم باطن متمایل بوده است.

 



نظرات کاربران

//