تاریخ اسلام و ایران(4)

تاریخ اسلام و ایران(4)

در ادامۀ بحث «ولایت در فرهنگ شیعه» (جلسۀ 25، 4 شعبان 1444) به تبیین موضوع «تاریخ اسلام و ایران(4)» می‌پردازیم.

در بررسی تاریخ اسلام و ایران، به زندگانی امام حسن(علیه‌السلام) رسیدیم تا نقش و ارتباط ایشان و فرزندانشان را با ایرانیان بررسی کنیم.

امام حسن(علیه‌السلام) پنجمین خلیفه و دومین امام است. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نام ایشان را حسن گذاشت که در بین عرب نام جدیدی بود. شباهت زیادی با رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) داشتند و بسیار محبوب بودند. سبط اکبر یا نوۀ بزرگ نامیده شدند و با بخشندگی فراوان چندین بار تمام ثروت و زندگی‌شان را به نیازمندان بخشیدند.

ایشان به دلیل حفظ اتحاد مسلمانان، مجبور به صلح با معاویه شدند و در برابر کنایه‌های دوستان و محبّین صبر می‌کردند. بعد از صلح نیز با شیطنت‌های معاویه و تردید ایرانیان و اهل کوفه، مجبور به ترک کوفه شده و به مدینه بازگشتند. به دلیل خفقان شدید دورۀ معاویه اطلاعات تاریخی کمی از خلافت کوتاهشان در دسترس است.

امامت در نسل امام حسن(علیه‌السلام) تداوم نیافت و در فرزندان امام حسین(علیه‌السلام) ادامه یافت؛ با این وجود فرزندان و نوادگان امام حسن(علیه‌السلام) نقش مهمی در تاریخ اسلام و ایران برعهده دارند و امامان بعدی تبار حسنی و حسینی دارند.[1]

چهار پسر ایشان از جمله قاسم و عبدالله در کربلا شهید شدند. حسن مثنی نیز با فاطمه دختر امام حسین(علیه‌السلام) ازدواج کرد و نسل امام حسن(علیه‌السلام) از طریق او و «زید» ادامه یافت. زید بزرگترین پسر ایشان، بسیار متقی بود و در 90 سالگی از دنیا رفت.

نوادگان امام حسن(علیه‌السلام) را آل حسن یا سادات حسنی می‌گویند[2] که شاخصترین‌شان حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر‌ری است. ایشان با چهار واسطه به امام دوم می‌رسد و از شاگردان امام رضا و امام جواد و امام هادی(علیهم‌السلام) بوده که به دستور امام هادی به ری آمدند. امام حسن عسگری(علیه‌السلام) دربارۀ ایشان می‌فرمودند: «هر کس او را در ری زیارت کند همانند کسی ا‌ست که امام حسین(علیه‌السلام) را در کربلا زیارت کرده است.»[3]

وقتی معاویه صلح را نقض کرد و امام حسن(علیه‌السلام) به شهادت رسید، کانون قدرت بنی‌امیه در شام و حجاز بود. علویان به امید یافتن پناهگاهی امن به ایران مهاجرت کردند. ایرانیان از نژاد پرستی آل‌امیه به خشم آمده و شیفتۀ عدالت و انسان‌دوستی اهل بیت(علیهم‌السلام) بودند. پس با علویان پیوند خورده و طبرستان را که تحت حکومت مرکزی ایران نبود فتح کردند.

در سال 250 قمری حکومت علویان در ایران به دست فرزندان و نوادگان امام حسن(علیه‌السلام) شکل گرفت. حسن‌بن‌زید که با 4 واسطه به امام حسن(علیه‌السلام) منسوب می‌شود، به درخواست مردم شمال ایران، از ری به آمل رفت و با اهالی آمل حکومت علویان طبرستانی را تشکیل داد.[4]

کم‌کم علویان به حاکمیت حسن‌بن‌زید در طبرستان محبوبیت یافتند. با اوج‌گیری ظلمِ طاهریان در ایران، گروهی با نام داعیان،[5] خواهان قیام علیه ظلم شدند. زیدبن‌علی فرزند امام سجاد(علیه‌السلام) به عنوان داعی کبیر یعنی دعوت کنندۀ بزرگ، 20 سال در آمل و ساری و گرگان و کل طبرستان حاکم بود و مذهبشان زیدیه شد.[6] با اینکه امام سجاد(علیه‌السلام) با قیام زید مخالف بود، اما او علیه ظلم بنی‌امیه قیام کرد و در کوفه شهید شد.

بعد از حسن‌بن‌زید برادرش محمد؛ داعی صغیر، حاکم علویان شد و 18 سال حکومت کرد و در جنگ با سامانیان کشته شد. در زمان او گروهی از علویان زیدی در یمن نیز حکومت می‌کردند.

نوادگان امام حسن(علیه‌السلام)، در مراکش و الجزایر نیز حکومت مستقل ادریسیان را تشکیل دادند که به آن‌ها اِدارسه می‌گویند. ادریس نتیجۀ امام حسن[7] به همراه نوادۀ دیگر امام حسن(علیه‌السلام) علیه خلافت هادی عباسی قیام کرد و پس از تصرف مدینه، در راه مکه از بنی‌عباس شکست خورد. او همراه غلام مراکشی راهی مراکش شد و در آنجا مردم با او بیعت کردند و مذهبشان هم زیدیه بود. سرانجام به دست مأموران هارون‌الرشید مسموم و کشته شد.

متأسفانه اندیشۀ بعضی از سادات حسنی با زیدی‌مذهبان یکی شده بود و اعتقادشان این بود که باید علیه ظلم قیام کنند. بنابراین بارها قیام کردند و کشته شدند، اما حضرت عبدالعظیم حسنی که اهل علم و معرفت بود، قیام نکرد.

حال زندگانی امام حسین(علیه‌السلام) را از سال 4 تا 61 قمری بررسی می‌کنیم تا به ارتباط ایشان با ایرانیان برسیم.

در سال چهارم قمری یهودیان بنی‌نظیر از مسلمانان شکست خورده و به خیبر و شام هجرت می‌کنند. سوم شعبان همان سال، امام حسین(علیه‌السلام) به دنیا آمده و حضرت رسول(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به اقتدای نام حسن، او را حسین یعنی حسن کوچک نامید.

در 28 صفر سال 50 قمری امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) به شهادت رسید. مروان‌بن‌حکم حاکم اموی مدینه، مانع دفن امام حسن(علیه‌السلام) شد و امام حسین(علیه‌السلام) به دلیل حفظ اسلام سکوت کرد و امام حسن(علیه‌السلام) را در بقیع به خاک سپردند. هنگامی‌که امام حسین(علیه‌السلام) به امامت رسید، گرچه ایشان حکومت ظاهری نداشتند اما امامت درونی و باطنی بر مردم داشتند و آن‌ها را هدایت می‌کردند. امام انتقال دهندۀ امامت و وصایت بود که دوران پیامبر و پدر بزرگوارشان را درک کرده و در علم رجال سرآمد و از محدثان درجه اول بودند.

در سال 51 قمری معاویه همراه فرزندش یزید برای سفر حج به مکه آمد، در مدینه با قریشیانی همچون عبدالله‌بن‌عباس، عبدالله‌بن‌جعفر و عبدالله‌بن‌ُعمر و عبدالله‌بن‌زبیر ملاقات کرده و جریان ولایتعهدی یزید را مطرح می‌کند و بدون دیدار با امام حجاز را ترک می‌کند. او بسیاری از شیعیان از جمله حجربن‌عدی را می‌کشد و نامه‌ای تهدیدآمیز به امام حسین(علیه‌السلام) می‌نویسد تا با یزید به عنوان ولایتعهد او بیعت کند، اما امام در جواب می‌نویسد: «بر عهدی که با حسن(علیه‌السلام) بستی استوار بمان.»

در همین سال با مرگ مغیره، زیادبن‌ابیه حاکم بصره، همزمان کوفه را نیز اداره می‌کند و حدود 50 هزار نفر از اهالی این دو شهر که طرفداران علی‌بن‌ابیطالب(علیه‌‌السلام) بودند به سمت خراسان کوچ می‌کنند. عبادبن‌زیاد نیز حاکم سیستان شده و یک دهه حکومت می‌کند. فیروز دیلمی، حاکم ایرانی یمن هم که در زمان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در مدینه ایمان آورده بود و پیامبر دروغین را از بین برده بود می‌میرد.

در سال 55 قمری سعدبن‌ابی وقاص که فاتح قادسیه (ایران) بود، از دنیا می‌رود. معاویه، ابن زیاد را که حاکم خراسان بود، حاکم بصره می‌کند. امام حسین(علیه‌‌السلام) در مدینه، مجالس مناظره برپا کرده و مسائل علمی و فقهی مطرح می‌شود. همچنین امام، بردگان ایرانی را می‌خرد و آزاد می‌کند. بسیاری از این افراد با امام حسین(علیه‌‌السلام) در کربلا شهید می‌شوند.

معاویه در سال 56 قمری به طور رسمی یزید را به جانشینی خود معرفی می‌کند و در سفر مکه و مدینه برای او بیعت می‌‌گیرد. ولیدبن‌عتبه برادرزادۀ معاویه والی مدینه می‌شود که بدترین حاکم در زمان امام حسین(علیه‌‌السلام) است. در این زمان پسر عثمان حاکم خراسان شده و سمرقند را فتح می‌کند. امام حسین(علیه‌‌السلام) با معاویه که به سفر حج آمده دیدار می‌کند و جایگاه و اصل و نسب معاویه را به او گوشزد کرده و تأکید به وفاداری به عهد امام حسن(علیه‌‌السلام) می‌کند.

در سال 58 قمری عایشه می‌میرد، عده‌ای از خوارج به اهواز رفته، حدود دو سال با بنی‌امیه در خوزستان و فارس جنگیده و تعداد زیادی در سیستان کشته می‌شوند. در ذی‌الحجه همان سال، امام حُجاج را جمع کرده و علیه معاویه دربارۀ عواقب سکوت دربرابر ظلم و بدعهدی او سخنرانی می‌فرمایند. یک سال بعد عبدالرحمن‌بن‌زیاد حاکم خراسان و نعمان‌بن‌بشیر (پدرزن مختار) حاکم کوفه می‌شود.

معاویه، پس از 20 سال خلافت در دمشق، در پانزدهم رجب سال 60 قمری می‌میرد. او مؤسس بنی‌امیه و اولین بنیانگذار حکومت موروثی است. امام حسین(علیه‌السلام) در سوم شعبان همان سال در سن 57 سالگی وارد مکه شده و در خانۀ عمویش عباس ساکن می‌شود. مسلم‌بن‌عقیل عازم کوفه شده تا از فرستندگان 18 هزار نامه بیعت بگیرد. امام در هشتم ذی‌الحجه (روز ترویه) حج خود را به اِفراد تبدیل کرده و به سمت کوفه می‌رود. از مکه حتی یک نفر هم ایشان را همراهی نمی‌کنند اما در منازل گوناگون به یاران امام افزوده می‌شود.

ابن‌زیاد با سرکوب شیعیان کوفه، مسلم و هانی‌بن‌عروه را می‌کشد و بیشترین سپاه عمرسعد از کسانی می‌شود که برای امام نامه نوشته بودند. امام در کربلا با سپاه حر روبرو شده و در روز عاشورا، سه‌شنبه 10 محرم سال 61 قمری (21 مهر سال 59 شمسی) به شهادت می‌رسند.

در دوران خلافت معاویه و یزید ایرانیان شهروند درجه دوم بوده و هیچ نقشی در تصمیم‌گیری‌ها نداشتند. آن‌ها به عنوان مَوالی و برده برای قبایل عرب کار می‌کردند و هویتشان بستگی به این قبایل داشت. با این حال نقش مهمی را در کوفه و همچنین روز عاشورا در سپاه امام حسین(علیه‌السلام) ایفا کردند.

در واقعۀ کربلا، چندین ایرانی همراه امام بودند؛ افرادی مثل سَعْدبن‌حارث خُزاعی، زاهِربن‌عَمرو کندی، سالم غلام عامر و سلیمان‌بن‌‌رزین که فرستادۀ امام به بصره و اولین شهید قیام امام حسین(علیه‌السلام) بود که قبل از عاشورا به دست ابن‌زیاد شهید شد.

از برجسته‌ترین ایرانیان حاضر در کربلا اسلم‌بن‌عمرو اهل آذربایجان است که فردی باسواد و مسلط به زبان فارسی، ترکی و عربی و کاتب امام بوده و قصه‌های ایرانی را برای فرزندان امام تعریف می‌کرد. او به همراه امام راهی کوفه شده و در میدان نبرد رجز می‌خواند و وقتی بر زمین می‌افتد، با دیدن امام می‌گوید:«خوشبخت‌تر از من کیست که فرزند پیامبر صورت بر صورتم گذاشته» و شهید می‌شود.

رافع‌بن‌عبدالله ازدی، ایرانی تبار و از موالیان بود که همراه مسلم‌بن‌کثیر ازدی به کاروان امام پیوست. او توانست حکومت نظامی ابن‌زیاد را بشکند و از شهر فرار کند و خودش را به امام برساند. عبدالرحمان‌بن عبدالله از شیعیان شاخص کوفه نیز که تبار ایرانی داشت به همراه 50 نامۀ کوفیان وارد مکه شده و به دستور امام با مسلم به کوفه می‌رود و بعد از شهادت مسلم از کوفه فرار کرده و در یکی از منازل به کاروان امام رسیده و در کربلا شهید می‌شود.

جابر‌بن‌حجاج تیمی، ایرانی تبار و از قبیلۀ تیم بود که با مسلم بیعت کرد و بعد از شهادت او پنهان شد و خود را به کاروان امام رساند و شهید شد. همچنین چاوش خوانی، تعزیه خوانی، روضه خوانی، هنر آیینی و زنجیر زنی از ایران سرچشمه گرفته و در عزاداری‌های عرب نیز وارد شده است.

امام سجاد(علیه‌السلام) میراث کربلاست. ایشان در پنجم شعبان سال 38 قمری به دنیا آمد. نامشان را علی گذاشتند.[8] مادر بزرگوارشان شهربانو، دختر اسیرشدۀ بزرگان ساسانیست که به دست امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) آزاد شده و با امام حسین(علیه‌السلام) ازدواج می‌کند. بنابراین تمام امامان بعد از امام سجاد(علیه‌السلام) نیز تبار ایرانی دارند؛ چون از نسل ایشان هستند.

در سال 61 قمری بعد از شهادت پدر، به امامت رسیده و با کاروان‌سالاری عمه‌شان مسیر اسارت را با غل و زنجیر و در حال بیماری طی می‌کنند. ایشان از کربلا تا دمشق سکوت کرده و در شام خطبه می‌خوانند. به دلیل خفقان شدید در دوران امامتشان، بعد از گذشت شش سال از واقعۀ کربلا، امام اولین مجلس روضه‌خوانی را برپا می‌کنند.

حجاج‌بن‌یوسف ثقفی، حاکم ظالم دوران امامت ایشان زبیریان و... را از بین برده و حکومت ایران را از عبدالملک مروان می‌گیرد و ایرانیان را سرکوب می‌کند و بسیاری از شیعیان را به شهادت می‌رساند. در دوران ظالمانۀ او، امام گوشه‌گیر شده و با مسیر دعا روشنگری می‌کنند و اجازۀ قیام نمی‌دهند.

در 12 محرم سال 95 قمری، امام سجاد(علیه‌السلام) در سن 57 سالگی، بعد از 34 سال امامت، به دست ولید‌بن‌عبدالملک اموی مسموم و شهید شده و بدن مبارکشان در بقیع دفن می‌شود. یک روز بعد از شهادت ایشان حجاج می‌میرد و ضربۀ سختی بر بنی‌امیه وارد شده، عبدالملک مروان کشته و دوران بنی‌العباس آغاز می‌شود.

 


[1]- فرزندان امام سجاد(علیه‌السلام)، نوادگان دختری امام حسن(علیه‌السلام) بودند.

[2]- الانساب للسمعاني، ج 4، ص 159.

[3]- وسائل الشيعة، ج‏14، ص 575: "دخلت على أبي الحسن العسكري(علیه‌السلام) فقال لي أين كنت فقلت زرت الحسين(علیه‌السلام) فقال: أما إنك لو زرت قبر عبد العظيم عندكم لكنت كمن زار الحسين بن علي(علیه‌السلام)."

[4]- حکومت علویان در طبرستان 66 سال ادامه داشت.

[5]- ادعا کنندگان امامت.

[6]- انحراف از مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) از اینجا آغاز شد. هیچ‌یک از اهل‌بیت با قیام موافقت نمی‌کردند، چون می‌دانستند دین مسخ شده و مکتب جدیدی تشکیل می‌شود. اما زیدیه، زید پسر امام سجاد(علیه‌السلام) را امام خود می‌دانستند و معتقد بودند فرزندان علی(علیه‌السلام) باید علیه ظلم قیام کنند و به طرفداران اهل‌بیت(علیهم‌السلام) سختگیری می‌کردند.

[7]- پسر عبدالله‌بن‌حسن مثنی.

[8]- ایشان همانند پدرشان در ماه شعبان به دنیا آمده و در محرم به شهادت می‌رسند.

 



نظرات کاربران

//