تاریخ اسلام و ایران(13)

تاریخ اسلام و ایران(13)

غیبت صغری و کبری و نایبان امام زمان(عجل‌الله‌فرجه)

در ادامۀ بحث «ولایت در فرهنگ شیعه» (جلسۀ 34، 19 شعبان 1444) به تبیین موضوع «تاریخ اسلام و ایران(13)» می‌پردازیم.

در دوران حیات پنج سالۀ امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) در کنار پدر بزرگوارشان، بنی‌عباس در سامرا حکومت می‌کردند و یعقوب لیث صفاری نیز حاکم ایران بود.

یعقوب در سال 200 قمری در سیستان متولد شد، خانواده‌اش رویگر (مِسگر) بودند. او در 27 محرم سال 247 قمری با فتح سیستان، سلسلۀ خود را بنا کرد و از نخستین حاکمان موفق ایرانی‌ست که بخش عظیمی از سمرقند، کابل، مرو، هرات و... را به عنوان ایران قدیم تصرف کرده و حفظ می‌کند. در این حال عباسیان هنوز در بغداد حکومت داشتند.

در سال 255 قمری کرمان و فارس را تصرف کرده و 5 سال بعد در سال 260، مصادف با شهادت امام عسگری(علیه‌السلام)، علویان طبرستان را شکست داده و پایتختشان را می‌گیرد. او مخالف شیعه بود و برای رضایت خلیفۀ عباسی به شیعیان بسیار سخت می‌گرفت.

پس از مدتی، یعقوب به جنگ با خلیفۀ عباسی می‌رود اما از عباسیان شکست خورده و به خوزستان عقب‌نشینی می‌کند و در سال 265 قمری در دزفول از دنیا می‌رود. صفاریان اولین سلسلۀ ایرانی‌اند که با بنی‌عباس جنگیدند و تحت حاکمیت ایشان نرفتند، سلسله‌های ایرانی قبلی همگی تحت حاکمیت بنی‌عباس بودند.

سال‌های 255 تا 329 قمری دوران 74 سالۀ حیات حضرت حجت(عجل‌الله‌فرجه) در کنار پدر بزرگوارشان و غیبت صغری است. ایشان در نیمۀ شعبان 255 قمری در سامرا متولد شدند. 5 سال ابتدایی را با پدر بزرگوارشان زندگی کردند و از سال 260 قمری به مدت 69 سال دوران غیبت صغرای ایشان آغاز می‌شود.[1] در این دوران چهار نایب داشتند که سومین آن‌ها ایرانی بود.

بعد از شهادت امام حسن عسگری(علیه‌السلام)، شیعیان سرگردان شدند؛ عده‌ای پیرو جعفر و عده‌ای پیرو سید محمد برادران امام و... شده و گروه‌های جعفریه[2]، محمدیه و امامیه تشکیل دادند، در حالی‌که امام عسگری(علیه‌السلام)، وکلایی را معین کرده بود تا امام بعدی را معرفی کنند. این وکلا از هر نظر واسطۀ بین امام و شیعیان بودند؛ هم از نظر رساندن سؤالات مردم به امام و دریافت پاسخ آن‌ها و هم گرفتن خمس و زکات از شیعیان.

زیربنا و پایۀ وکالت را امام صادق(علیه‌السلام)، بنا نهاد، امام هادی(علیه‌السلام)، وکلا را تقویت و امام عسگری(علیه‌السلام) ایشان را معرفی کردند. وکلا در ایران (خراسان)، جزیرة‌العرب، آفریقا و...  فعالیت داشتند، البته عده‌ای از وکیلان هم منحرف شدند و اموال شیعیان را به امام نمی‌رساندند. بنی‌عباس همواره سعی می‌کردند جریان وکلا را از بین ببرند و سربازانشان دائم به خانۀ امام برای تفتیش هجوم می‌آوردند تا نقطه‌ضعفی پیدا کنند.

در دوران غیبت صغری، 8 خلیفۀ عباسی بر بغداد خلافت کردند که قدرتشان را از سربازان ترک می‌گرفتند. آن‌ها بیشتر بر بخش‌های میانی حاکم بودند و در سایر نقاط، ایرانیان حکومت می‌کردند. در ایران هم 4 سلسلۀ صفاریان، سامانیان، آل‌زیار و آل‌بویه به قدرت رسیدند. بنابراین در دوران غیبت صغری خلفای عباسی، بر ایران حاکمیت خاصی نداشتند.

در دورۀ سامانیان زبان فارسی رواج پیدا کرد. آل‌بویه نیز برادران مازندرانیِ ماهیگیری بودند به نام‌های علی، حسن و احمد. ابتدا در سپاه مردآویز سرباز بودند اما بعد از چهار سال از تأسیس آل‌زیار در سال 320 قمری قیام کرده و اصفهان را گرفتند. سپس جنوب و مرکز ایران را نیز اشغال کردند. ایشان برخلاف آل‌زیار اولین حاکمان شیعی بودند که به ترویج شیعۀ دوازده امامی پرداختند.

سلسلۀ آل‌بویه در طبرستان اولین حکومت ایرانی بود که تشیع دوازده امامی را مذهب خود قرار داد و بغداد را نیز فتح کرد. در سال 324 قمری یعنی 5 سال مانده به پایان غیبت صغری، آل‌بویه بر بغداد حاکم شدند، اما بنی‌عباس را از بین نبردند و فقط خلیفه را عوض کردند. بغداد مرکز و صحنۀ درگیری شیعه و سنی شد. تا این سال همواره بنی‌عباس بر ایرانیان حکومت می‌کردند اما حالا ایرانیان بر بنی‌عباس حاکم شدند.

احمد آل‌بویه، در سال 337 قمری به حصر خانۀ امام عسگری پایان داد و دستور داد در سامرا بارگاهی برای حضرات معصومین ساخته شود و مسیر زیارت برای شیعیان باز شد. آن‌ها با برپایی مراسم عید غدیر و عاشورا در بغداد شیعه‌بودن خود را نشان دادند. شیعیان 77 سال بعد ازشهادت امام عسگری(علیه‌السلام)، توانستند به زیارت بروند. حضور آل‌بویه در بغداد، به شیعیان مهلت رشد و ترقی داد و علمای شیعه همچون شیخ کلینی، شیخ صدوق و... که در سال‌های اولیۀ غیبت امام بودند توانستند کتاب‌هایی را بنویسند.

در دوران غیبت صغری افراد سرشناس بسیاری زندگی می‌کردند؛ از جمله مسعودی که در سال 280 قمری، هنگامی‌که امام زمان 25 ساله بود، در بغداد به دنیا آمد. او تاریخ‌نگاری‌ست که کتاب مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر را نوشته است.

احمد‌بن‌فضلان نیز در سال 309 قمری، 20 سال قبل از پایان غیبت صغری، به عنوان اولین مسلمان راهی روسیه و آسیای مرکزی شده و سفرنامۀ کوتاهی دربارۀ روس‌ها و بلغارها و... می‌نویسد. در همان سال حسین‌بن‌منصور حلاج به خاطر «انا الحق» گفتن در بغداد به دار آویخته شده و او را می‌سوزانند.

ابونصر فارابی نیز در این دوران زندگی کرده و ده سال پس از غیبت صغری از دنیا می‌رود. شُعرایی همچون بلخی و رودکی و افرادی همچون زکریای رازی و بایزید بسطامی[3] هم در این دوران زندگی می‌کردند.

در سال‌های پایانی غیبت صغری، شیخ کلینی و ابن‌بابویه از دنیا می‌روند. فردوسی نیز در سال 329‌ قمری همزمان با پایان یافتن دوران غیبت صغری در طوس به دنیا می‌آید.

بنی‌عباس حدود پانصد سال، با 37 خلیفه حکومت کردند. سرداران ترک در حکومت ایشان آنچنان قدرتی یافتند که مدام خلفای عباسی را عزل و نصب می‌کردند. بعد از غیبت صغری نیز تا حدود سه قرن، به حکومت خود ادامه دادند تا در سال 656 قمری توسط هلاکوخان مغول، بغداد فتح شد و خلافتشان خاتمه پیدا کرد و در عصر غیبت کبری، عباسیان از بین رفتند.

هلاکوخان مغول بعد از آل‌بویه، دومین مؤسس و مروّج مذهب رسمی شیعه بود. خواجه نصیرالدین طوسی وزیر هلاکوخان در پیشرفت شیعیان نقش بسیاری داشت. اما با وجود گسترش شیعه در زمان آل‌بویه و مغول‌ها، همچنان پس از عباسیان، اسلام عباسی و سنی ادامه پیدا کرد.

در آغاز غیبت کبری، ایرانیان از عباسیان مستقل شدند. پنج سلسلۀ ایرانیِ طاهریان، صفاریان، سامانیان، آل‌زیار و آل‌بویه (مروج شیعه که بغداد را هم فتح کردند) بر ایران حکومت می‌کردند. بعد از آل‌بویۀ شیعی، سه سلسلۀ ترکان سُنی‌مذهب بیابان‌گرد[4] از شمال‌شرقی بر ایران حاکم شدند. این سه سلسله شامل؛ غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان بودند.

ترکان سنی‌مذهب، حافظ منافع بنی‌عباس و ادامه‌دهندۀ روند آن‌ها بودند و به کشت‌و‌کشتار و فتوحات و انتقام می‌پرداختند. با شیعیان رفتار خوبی نداشتند و به آن‌ها سختگیری می‌کردند، البته شیعۀ اسماعیلیه در دوران حکومتشان کمی رونق گرفت. اسماعیلیان شامل چند فرقه بودند که به دربار ترکان نفوذ پیدا کرده و قلعۀ الموت را نیز ساختند.

با حملۀ مغولان، خلافت بنی‌عباس به پایان رسید و خوارزمشاهیان و اسماعیلیان نیز شکست خوردند. هلاکو‌خان در این دوره تشیع را گسترش داد و خلافت سنی‌مذهبان ترک به پایان رسید. شیعیانی که سالیان سال در دورۀ غیبت کبری، با زحمت زندگی می‌کردند، زمینۀ گسترش مذهبشان فراهم شد و نگاهشان از بغداد و غرب ایران، به سوی مناطق شرقی متمایل شد و استقلال بیشتری یافتند.

به تدریج در دورۀ تیموریان تشیع به صوفیگری گرایش پیدا کرد. صفویان که منسوب به امام هفتم بودند، تشیع دوازده امامی را با رنگ‌و بوی صوفی‌گرایانه در اصفهان گسترش دادند که عامل وحدت در برابر ازبکان و عثمانیان سنی‌مذهب بود. از دورۀ صفویه به بعد سلسله‌های ایرانی رنگ شیعی گرفتند و شاهان شیعی حکومت می‌کردند،[5] اما اسلام در نقاط دیگر دنیا به دست ترکان سنی‌مذهب گسترش پیدا کرد.

نایبان امام زمان(عجل‌الله‌فرجه)

در اواخر سدۀ سوم و اوایل سدۀ چهارم (غیبت صغری)، انتظارها بسیار قوی بود. آل‌بویه در ایران، شیعیان زیدیه در یمن و مازندران و خانوادۀ همدانی در شام به عنوان شیعۀ امامیه و زیدیه قدرت داشتند. به همین علت دوران غیبت صغری را سدۀ قدرت شیعه می‌نامند.

در این دوران، بسیاری از شیعیان منتظر امام بودند و برای فرج دعا می‌کردند. و از آنجا که در روایات به چهل‌سالگی امام اشاره شده بود، در آستانۀ چهل سالگی ایشان، اعتقادات آخرزمانی نیز به شدت رواج داشت.

همچنین در دوران غیبت صغری، امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) از طریق چهار نایب در سامرا و عراق با شیعیان در ارتباط بودند. نایبان خاص با تقیه هم مراقب جان خودشان بودند و هم جان شیعیانِ مرتبط با امام را حفظ می‌کردند. به تدریج نیز ‌آموختند چگونه بدون ارتباط فیزیکی، با امام ارتباط برقرار کنند و شیعیان را برای غیبت کبری و ارتباط معنوی با امام آماده می‌کردند.

اولین نایب امام زمان(عجل‌الله‌فرجه)، عثمان‌بن‌سعید است. او در یازده سالگی به خانۀ امام هادی(علیه‌السلام)  وارد شده و به تدریج دستیار اصلی امام می‌شود. در زمان امام عسگری(علیه‌السلام) نیز وکیل مورد اعتماد ایشان و محور اصلی ارتباط امام با مردم بود، به‌طوری‌که پیکر امام را پس از شهادتشان غسل و کفن داد و به خاک سپرد. در زمان غیبت صغری نیز مردم را از وجود امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) باخبر کرد و 5 سال نایب خاص ایشان بود و در سال 265 قمری از دنیا رفت. بقعۀ ایشان در بازار بغداد است.

شغل عثمان‌بن‌سعید در ظاهر روغن‌فروشی بود تا بتواند به راحتی به خانۀ امام و شیعیان رفت‌و‌آمد داشته باشد. او نامه‌ها و سؤالات و اموال شیعیان را در ظرف روغن جاسازی می‌کرد تا به دست امام برساند.

محمدبن‌عثمان (فرزند عثمان‌بن‌سعید) دومین نایب خاص امام است که بیش از چهل‌سال نایب ایشان بود. در دوران نیابت طولانی‌اش، عده‌ای از وکلای منحرف، پول و اموال شیعیان را به امام نمی‌رساندند. ایشان در سال 305 قمری در بغداد از دنیا رفت.

سومین نایب امام، حسن‌بن‌روح نوبختی است که ایرانی بود.[6] او را فهیم‌ترین افراد در عصر امام معرفی می‌کردند و وزرای بنی‌عباس هم برای مشورت پیش او می‌آمدند. 21 سال نایب خاص امام بود. 5 سال به زندان افتاد و بسیار سختی کشید و در زندان با شلمغانی[7] آشنا شد و در محلۀ نوبختی‌های بغداد از دنیا رفت.

چهارمین و آخرین نایب امام، علی‌بن‌محمد سمری است. او از خانوادۀ ثروتمند شیعی بصره بود که بخش زیادی از اموالشان را به امامان تقدیم کردند. در سال 329 قمری از دنیا رفت و غیبت صغری به پایان رسید.

در سدۀ چهارم غیبت کبری آغاز شد. در این دوران، زندگی ایرانیان با امامان بیشتر آمیخته شد. نسل امامان به عنوان امامزادگان و سادات مورد توجه قرار گرفت و شیعگی را ادامه دادند و برای زمینه‌سازی ظهور تلاش کردند.

 


[1]- دوران غیبت صغری از پنج‌سالگی بعد از شهادت پدر بزرگوارشان آغاز می‌شود.

2- جعفر برادر امام عسگری، از شهادت ایشان سوء استفاده کرد. البته فرقۀ جعفریه بعد از مرگ او دوامی پیدا نکرد.

[3]- مزارش در بسطام حوالی شاهرود است.

[4]- ترکان اغوز قبیله‌نشین و بیابانگرد بودند؛ عثمانی‌ها و حکومت‌های رم شرقی و آتاتورک نیز ریشه در این ترکان دارد.

[5]- شاه عباس خود را کلب آستان علی لقب داده بود.

[6]- نوبختیان اصالتشان ایرانی و از خاندان‌های بزرگ شیعیان بغدادی بودند که در ساختار حکومت بنی‌عباس هم نقش داشتند.

[7]- شلمغانی کسی‌ست که ادعای نیابت، سپس نبوت و درنهایت ادعای خدایی کرد. امام زمان او را نفرین کرد و توسط خلیفۀ عباسی اعدام شد. او چنان انسان موجهی بود که حسن‌بن‌روح در روز اول نیابتش به خانۀ او رفت و او را به امام دعوت کرد.

 



نظرات کاربران

//