تاریخ اسلام و ایران(12)

تاریخ اسلام و ایران(12)

دوران امامت امام هادی و امام حسن عسکری(علیهماالسلام)

در ادامۀ بحث «ولایت در فرهنگ شیعه» (جلسۀ 33، 18 شعبان 1444) به تبیین موضوع «تاریخ اسلام و ایران(12)» می‌پردازیم.

خلفای عباسی از معتصم تا معتمد

در سال 220 هجری، معتصم که دیگر به اعراب و ایرانیان اعتماد نداشت، برای ادارۀ کشور به سراغ ترکان رفت. آنان غلامانی بودند که در فتح ماوراء نهر به سپاه بنی‌عباس اضافه شدند. ترکان که هیچ تعلقی به هیچ قبیله‌ای نداشتند و مزدور بودند، در دربار عباسی رشد کردند و جای وزرا و مشاوران ایرانی دستگاه عباسیان را گرفتند. بنی‌عباس که با درایت ابومسلم و وزارت برمکیان و سهلیان پا گرفته بود، از آن زمان با شمشیر ترکان پا بر جا بود. شمار آنان روز به روز در بغداد بیشتر می‌شد و خشونتشان آنقدر زیاد بود که نارضایتی مردم را از حکومت عباسی بیشتر می‌کرد.

پس از مرگ معتصم، پسرش واثق جای او را گرفت. سربازان ترک که به تدریج قدرت گرفته بودند و در دربار یکه‌تازی می‌کردند، واثق را کشتند و برادرش جعفر معروف به متوکل را به جای او نشاندند. یک سال بعد از مرگ واثق، متوکل تمام مسئولان دورۀ واثق را کشت. او برخلاف سه خلیفۀ قبلی که معتزله بودند و افکارشان به شیعه نزدیک بود، به عقاید و روش اهل سنت باور داشت. او قرآن را مخلوق می‌دانست. افراد را تفتیش عقاید می‌کرد و هر کس عقیده‌ای غیر از این داشت کشته می‌شد! امام به شیعیان دستور داد که وارد ماجرای مخلوق بودن یا نبودن قرآن نشوند. چون این بدعت و فتنه است و باید از آن دوری کرد.

او دستور داد که اهل ذمه مثل یهودیان و مسیحیان، لباس مخصوص بپوشند و علامت مخصوصی به در خانه‌های خود آویزان کنند تا اقلیت‌ها از مسلمانان کاملاً جدا شوند. مزار امام حسین(علیه‌السلام) را تخریب کرد و «بیت الحکمه» را از رونق انداخت. او برخلاف مأمون که به جلسات مناظره و درس و بحث اهمیت می‌داد، مباحث علمی را تعطیل کرد. یک سال پس از قدرت گرفتن، در سال 232 سیصد نظامی را مأمورد کرد تا امام هادی(علیه‌السلام) را از مدینه به سامرا منتقل کنند. متوکل می‌کوشید مدارکی از سازمان وکالت امام هادی(علیه‌السلام) به دست آورد. به همین دلیل مدام دستور می‌داد که به طور ناگهانی به منزل ایشان هجوم ببرند و همه چیز را زیر و رو کنند. دوران خلافت او برای امام و شیعیان دوران بسیار سختی بود و ایشان تحت فشار زیادی قرار داشتند.

متوکل یکی از سرداران ترک را به قتل رساند و همین امر باعث شد ترک‌ها علیه او قیام کنند و در سال 247 هجری متوکل را در حضور پسرش منتصر در کاخ جعفریه سامرا بکشند. بدین ترتیب دوران 14 سالۀ خلافت او به اتمام رسید و منتصر به جای پدر بر تخت نشست.

منتصر در عباسیان مانند عبدالعزیز در بنی‌امیه بود. در زمان خلافت او برای علویان گشایش ایجاد شد. او دستور داد قبور ائمه(علیهم‌السلام) را که به فرمان پدرش بسته شده بود باز کنند و فدک را به خاندان پیامبر برگردانند. در سایۀ این گشایش، ارتباط امام با وکلای خود بیشتر شد. خلافت منتصر فقط 9 ماه به طول انجامید و او به دست ترکان کشته شد. وقتی منتصر به خلافت رسید، دو برادر خود را از ولیعهدی عزل کرد. به همین دلیل ترکان عموی او یعنی مستعین را به جایش نشاندند.

ترکان چهار سال بعد مستعین را هم از خلافت برکنار کردند و حکومت باز به یکی از فرزندان متوکل یعنی معتز منتقل شد. او بود که دستور قتل امام هادی(علیه‌السلام) را صادر کرد. معتز فقط چند ماه خلافت کرد و با کودتای عمویش مستعین از خلافت برکنار و کشته شد و مستعین باز هم بر مسند خلافت نشست!

اسلامی که آن زمان حاکم بود، بر مبنای فتوحات، انتقام، بازی قدرت و کشت و کشتار استوار بود. این اسلام مورد قبول حضرات معصومین(علیهم‌السلام) نبود. چنین خلافتی با آنچه خدا برای دینش می‌پسندید بسیار فاصله داشت. خلفایی که خدا برای بشر انتخاب کرده بود، همگی مسموم و مقتول شدند و آن‌هایی که دورۀ کوتاهی خلیفه بودند نه فتوحاتی داشتند؛ نه کسی را کشتند تا به جای او بنشینند.

امروز هم در بیشتر کشورهای اسلامی چنین اسلامی حاکم است. فقط ایران، بخشی از لبنان، عراق و یمن متفاوت است. به همین دلیل ایدئولوژی ما اینقدر دشمن دارد و پیروان اسلام ولایت فقیه ظالم و تروریست معرفی می‌شوند. امام خمینی(رحمة‌الله‌علیه) به درستی اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی را در تقابل با هم قرار می‌دهد. اسلام آمریکایی شکل متمدن شدۀ همان اسلام بنی‌امیه و بنی‌عباس است که در آن بر سر کسب قدرت یا باید کشت یا کشته شد! حاکمی که برای کسب قدرت برادرزادۀ خود را می‌کشد صلاحیت ندارد پیاده‌کنندۀ قرآن و برپادارندۀ عدل در جامعه باشد. اسلام شیعی عمیق‌تر و متعالی‌تر از آن است که کسب قدرت به هر قیمتی را توجیه کند.

خلیفۀ بعدی مهتدی بود که او هم پس از یازده ماه خلافت به دست ترکان کشته شد و خلافت به معتمد، سومین فرزند متوکل رسید. او که سرگذشت معتز و منتصر را دیده بود و از ترکان بیم داشت، به سرعت از سامرا به بغداد رفت. بدین ترتیب پایتخت عباسیان پس از سی سال دوباره به بغداد منتقل شد.

در سال 256 هجری ترکان مهتدی را کشتند و معتمد را به جای او نشاندند. در سال 257 معتمد فرزندش جعفر را ولیعهد خود و برادرش موفق را ولیعهد او کرد.

قیام‌های ایرانیان

مهم‌ترین قیام این دوران مربوط به خرم‌دینان بود. آنان افرادی بودند که در زمان امام جواد و امام هادی(علیهما‌السلام) سلسله‌های ایرانی را پایه‌گذاری کرده و از حکومت عباسیان جدا شده بودند. این گروه در حوزۀ احکام به قید و بند ظاهری پایبند نبودند. به همین دلیل به آن‌ها خرم دین می‌گفتند. پیشینۀ آنان به مزدک می‌رسید و به دین زرتشت تمایل داشتند. در آن زمان جریان منجی‌خواهی و رسیدن به پایان دنیا، جو حاکم بر جامعه بود و افراد زیادی با ادعای منجی بودن، مردم را به خود جذب می‌کردند. خرم‌دینان نیز معتقد به ظهور موعود بودند.

آنان پنهانی فعالیت می‌کردند تا اینکه به بهانۀ خونخواهی ابومسلم، قیام کردند و قیامشان سرکوب شد. در دهۀ 190 که امین و مأمون در خراسان و عراق بر سر جانشینی هارون با هم درگیر بودند. آنان فرصت را مغتنم شمردند تا در آذربایجان به تشکیلات خود سر و سامان دهند. در سال 200 بابک نوۀ دختری ابومسلم، رهبر خرم‌دینان شد. آنان به تدریج قدرتمند شدند؛ در آذربایجان قلعه‌ای مستحکم ساختند و به اصفهان، همدان و قزوین هم حاکم شدند. عباسیان که از قدرت گرفتن آنان بیمناک بودند، به مقابله با آنان پرداختند. اما هفت فرماندۀ عباسی در نبرد با بابک شکست خوردند. تا جایی که خود مأمون برای مبارزه با آنان اقدام کرد ولی راه به جایی نبرد. تا اینکه معتصم، افشین سردار ایرانی را به جنگ بابک فرستاد و او را به انواع لوازم جنگی و امکانات مالی مجهز کرد. این نبرد سه سال به طول انجامید و در نهایت بابک شکست خورد و در بغداد به دار آویخته شد. مازیار حاکم طبرستان هم به همین سرنوشت دچار شد و جسدش در کنار جسد بابک آویخته شد. پس از اعدام بابک، خرم‌دینان در اطراف کاشان و قم پراکنده شدند.

قیام دیگر مربوط به یعقوب لیث صفاری بود که از سیستان قیام کرد و طومار حکومت طاهریان را در هم پیچید. او در سال 247 هجری با فتح سیستان سلسلۀ صفاریان را تاسیس کرد و نیشابور را پایتخت خود قرار داد. سیستان آن روز وسعت بسیاری داشت و شمال غربی هند، جنوب خراسان و کرمان را شامل می‌شد.

علویان هم که بیشتر از نوادگان امام حسن(علیه‌السلام) بودند، در طبرستان حکومت مستقل تشکیل دادند. آنان بیشتر زیدی مذهب بودند و به امام حسن عسکری(علیه‌السلام) روی خوشی نشان نمی‌دادند. در جنوب غربی ایران هم بردگان زنگباری شورش کرده و خوزستان را به تصرف خود درآورده بودند. زنگیان و علویان با اینکه مخالف عباسیان بودند، موافق شیعیان هم نبودند.

امام هادی(علیه‌السلام) از تولد تا شهادت

امام هادی(علیه‌السلام) در سال 212 هجری در روستای صریا در حومه مدینه به دنیا آمد. نام مادر ایشان سمانه بود. این زمان مصادف با خلافت متوکل دوم بود. متوکل امام جواد(علیه‌السلام) را به بغداد ‌کشاند و او را به شهادت ‌رساند. در آن زمان امام هادی(علیه‌السلام) هشت ساله بود.

سال 254 آغاز امامت امام هادی(علیه‌السلام) بود که 33 سال به طول انجامید. ایشان سازمان وکالت را که در زمان امام صادق(علیه‌السلام) پی‌ریزی شده بود، به کمال رساند و وکلای خود را که به طور مخفیانه با آن‌ها در ارتباط بود، سامان‌دهی کرد و هر وکیل را به نقطه‌ای فرستاد. ری، قم و کاشان در ایران مرکز شیعیان و وکلای امام بود. تعدادی از یاران او ایرانی بودند و تعدادی دیگر مثل عبدالعظیم حسنی به ایران آمده بودند.

امام حسن عسکری(علیه‌السلام) در 8 ربیع‌الثانی سال 232 هجری در مدینه به دنیا آمد. نام مادر ایشان حدیث بود. همان سال خلافت متوکل دهمین خلیفه عباسی آغاز شد. در سال 252 هجری محمد پسر بزرگ امام هادی(علیه‌السلام) عازم حج شد. او که انسانی بسیار برجسته و محترم و مورد احترام امام و شیعیان بود، در شهر بلد از دنیا رفت. فشار بر امام آنقدر زیاد بود که مأموران خلیفه اجازه ندادند جسد محمد به سامرا برگردد یا امام برای خاک‌سپاری فرزندش راهی بلد شود. مزار او امروز در عراق زیارتگاه شیعیان است.

معتز دستور قتل امام هادی(علیه‌السلام) را صادر کرد. او در سن 42 سالگی با زهر مسموم و در خانۀ خود به خاک سپرده شد و فرزند 22 ساله‌اش امامت را به عهده را گرفت. پس از شهادت امام هادی(علیه‌السلام) شیعه به چهار گروه تقسیم شد. گروه اول وفات او را انکار کردند و عقیده داشت امام از نظرها غایب شده است. در واقع او را قائم می‌دانستند. گروه دوم قائل به امامت فرزند ایشان سید محمد بودند و گروه سوم فرزند دیگر ایشان جعفر را امام می‌دانستند. تنها یک گروه کوچک به امامت برحق امام حسن عسکری(علیه‌السلام) قائل بودند. ایشان به شیعیان ایرانی نامه نوشت و خود را به عنوان امام معرفی کرد. همۀ اهالی قم اطاعت کرده و امامت او را پذیرفتند. اما بسیاری از وکلای امام هادی(علیه‌السلام) دچار انحراف شدند. از جمله وکیل امام در کوفه که گرایشات اغراق آمیز غالی‌گری داشت و با جعفر برادر امام حسن عسکری(علیه‌السلام) همدست بود.

معتمد در سال 260 هجری امام حسن عسکری(علیه‌السلام) را به شهادت ‌رساند و از آن زمان امامت امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) آغاز شد.

 



نظرات کاربران

//