روحیۀ سرمایه‌داری، حجاب حق

روحیۀ سرمایه‌داری، حجاب حق

در ادامۀ بحث «رجعت» (جلسۀ 4، 4 رمضان 1444) به تبیین موضوع «روحیۀ سرمایه‌داری، حجاب حق» می‌پردازیم.

رجعت نتیجۀ ظهور است و ظهور مقدمه‌ای برای حاکمیت دین الهی و حکومت انبیا و اولیا در رجعتِ حضرت محمد و اولادشان(علیهم‌السلام) است.

بیان شد که احتجاب حق در این زمان، احتجاب در ظلمانی‌ترین رتبۀ وجود؛ یعنی توهم نفس جزئی است. ریشۀ توهم فعل و صفت نیست، بلکه ریشۀ توهم «أنا» است.[1] «أنا» ظهور تام ابلیس، تحت عنوان نفس اماره است. در طول عمر بشر این نفس اماره در مسیر حرکتش مراتب جلال را طی کرده و امروز به اوج خود که حاکمیت هوامداری و روحیۀ کثرت‌بینی است، رسیده است. منشأ روحیۀ کثرت‌بینی در تمام دنیا نظام سرمایه‌داری غرب است.

روحیۀ سرمایه‌داری خاص یک گروه و جامعه نیست بلکه همۀ جوامع و مردم از دیندار و بی‌دین را درگیر خود کرده است. نظام سرمایه‌داری در ظاهر شعارش، رساندن مردم به رفاه کامل است.

امروز ما بر سر سفرۀ خون شهیدان و تلاش عاری از شرک و مخلصانۀ روحانیون ربانی مثل امام خمینی(رحمةالله‌علیه) هستیم که می‌توانیم دربارۀ این موضوع صحبت کنیم. وگرنه با ادامۀ نظام شاهنشاهی بر ایران هیچ گاه گوش ما با این سخنان آشنا نمی‌شد. به همین خاطر ما مدیون کسانی هستیم که باعث شدند امروز این لطف بزرگ خدا در شناخت «توهم» و ظلمت سرمایه‌داری، شامل حال ما شود.

یکی از بحران‌هایی که نظام سرمایه‌داری به آن دامن زد، حمایت از مواد غذایی نامرغوب چاق‌کننده و لاغرکننده است. این حمایت باعث شده که این مواد غذایی در دنیا مورد استقبال همۀ مردم قرار بگیرند.

اکنون که نمی‌توانیم فرزندانمان را از قرار گرفتن در این فضا حفظ کنیم، باید تلاش کنیم زشتی و پوچی سرمایه‌داری را به آن‌ها بشناسانیم، نه اینکه خودمان به اشتباه، آن‌ها را در گرفتن این روحیه تشویق کنیم. مثل اینکه برای داشتن شغل پردرآمد، خانۀ مستقل، جهیزیۀ گران قیمت، تجملات دنیا و... تحریکشان نماییم و از این طریق نظام سرمایه‌داری را به آن‌ها القا کنیم.

کسی که نداشتن خانۀ مستقل را دلیل ازدواج نکردن فرزندش می‌داند، روحیه‌اش سرمایه‌داری است. اینکه فرزندان ما امروز نمی‌توانند کمترین سختی و درد را در زندگی مشترک تحمل کنند و در همۀ حالات دنبال راحتی هستند، ناشی از روحیۀ سرمایه‌داریِ مادران است. این روحیه، همان حاکمیت متوهمانۀ «أنا» است و تنها راهی که می‌تواند این روحیه را در انسان از بین ببرد، پذیرش حاکمیت خدا بر زندگی است.

کمترین کاری که باید درمقابل هجوم انواع غذاهای مضری که تبلیغ می‌شوند و گاهی در استفادۀ از آن‌ها ناچار هستیم، انجام دهیم، این است که لااقل آگاه باشیم و از این مسئله درد بکشیم.

از دیگر مصادیق بحران، عرضۀ وسیع غذاهای آلوده است، برای مثال حدود دوسوم از مردم آمریکا اضافه وزن دارند و عدۀ زیادی به دیابت مبتلا هستند. با این‌حال آمریکا به سازمان بهداشت جهانی فشار می‌آورد که دربارۀ صنایع غذایی نامرغوب گزارش‌های غلط بدهد.

مصداق دیگر، کشتار صنعتی حیوانات است که همۀ ما گرفتار عوارض آن هستیم. همه ساله کارخانه‌های صنعتی تولیدات دارویی و آرایشی بین 17 تا 22 میلیون حیوان را برای آماده کردن مواد آرایشی و تولیدات دارویی در آزمایشات مرگبار استفاده می‌کنند.

داروها و عمل‌های جراحی که پزشکی امروز برای بیماران تجویز می‌کند، با توجه به مواد اولیه‌ای که در آن‌ها به‌کار می‌رود، تبعات و آفات بسیاری به دنبال دارد.

در گذشته انسان‌ها، پدیدۀ پیری و به تحلیل رفتن اعضا و قوای انسان در سن پیری را پذیرفته بودند؛ ولی امروز همه به دنبال این هستند که هر ضعفی را که با گذشت سن عارض می‌شود با انواع درمان‌ها، به حال جوانی برگردانند. و این روحیۀ سرمایه‌داری است که در نگاه انسان، دنیا و بدن مادی‌اش همیشه ماندنی و باقی است.

مصداق دیگر روحیۀ سرمایه‌داری، تعلق افراد در سن بالا به دارایی‌هایی است که دیگر به آن‌ها نیاز ندارند، درعین‌حال حاضر نیستند از آن‌ها دل بکنند و به کسانی که نیاز دارند، بدهند.

تعرض وحشیانه به حیوانات، حاصل اندیشۀ دکارتی است. این تعرض نه‌تنها دربارۀ حیوانات وحشی بلکه دربارۀ حیوانات اهلی هم اعمال می‌شود.

استفاده از آنتی‌بیوتیک‌های سرطان‌زا در غذای مرغ‌ها در بسیاری از کشورها امری متداول است. باکتری‌های ناشی از این آنتی‌بیوتیک‌ها به‌راحتی باعث مرگ زودرس انسان‌ها می‌شود. علاوه بر حیوانات در گیاهان هم تغییر ژنتیک داده می‌شود؛ در درختان برای افزایش چوب، در غلات و سبز‌یجات برای افزایش تولید.

بحران دیگر تخریب جنگل‌های طبیعی است، به گونه‌ای که در منطقۀ بریتیش کلمبیا در کانادا هم اکنون تنها 40درصد، در اروپا کمتر از 50درصد و در ایالات متحدۀ آمریکا تنها 2درصد از پوشش جنگلی اولیه باقی مانده است. آخرین گزارش‌های ارائه شده از مؤسسۀ منابع طبیعی جهان حکایت از این دارد که بیشتر از 80درصد از جنگل‌های طبیعی جهان تاکنون تخریب شده، که باعث گسترش بیابان‌ها می‌شود.

کاهش درختان درواقع به منزلۀ شکل‌گیری آیندۀ ناامن برای زندگی است. باران‌های شدید، نور شدید آفتاب که نتیجۀ کاهش درختان است، به سرعت خاک‌های سطحیِ جنگل‌های بی‌درخت را نابود می‌کند. این تغییرات روند احیا و باززایی جنگل‌ها را کم می‌کند و در وقوع سیل و بحران خشک‌سالی تأثیر دارند. جنگل‌ها ذخیره‌کنندۀ حجیم کربن هستند که با قطع و نابودی درختان این میزان کربن در طبیعت آزاد می‌شود.

تخریب جنگل را عامل شکل‌گیری 15درصد از گازهای گل‌خانه‌ای می‌دانند که با تنوع پی‌درپی گونه‌های گیاهی، محیط زیست را آسیب می‌زند.

جنگل، نقش اساسی در شیلات دارد. قطع درختان جنگل به طور مستقیم و غیرمستقیم به روند تخم‌ریزی ماهی‌ها و آبزیان دیگر آسیب می‌رساند. آمارها نشان می‌دهد که کار تخریب و نابودی جنگل‌ها روزبه‌روز بیشتر هم می‌شود.

یکی دیگر از بحران‌ها تکثیر انسان (افزایش جمعیت) است. هر چهار روز یکبار، یک میلیون نفر به جمعیت جهان اضافه می‌شود. افزایش جمعیت اثرات مخربی بر محیط زیست می‌گذارد که از جمله بحران آب است. در سه دهۀ گذشته کشاورزان میلیون‌ها حلقه چاه را به خشکی و نابودی کشاندند و حالا نوبت سفره‌های آب زیرزمینی است. بسیاری از کشورها با خطر کم‌آبی مواجه هستند.

افزایش جمعیت علاوه بر خشکسالی، باعث بیماری‌ها، تولید انبوه زباله، فاضلاب و... می‌شود. البته افزایش جمعیت اگر با نگاه توحیدی باشد، با طبیعت همراه است و هیچ خطری برای طبیعت ندارد.

تا زمانی که این علم و تکنولوژیِ معارض با طبیعت متحول نشود، هیچ انتظار بهبودی برای جهان نیست. رایانه و صنعت که به‌عنوان صنعتی پاکیزه در ذهن‌هاست، کثیف‌ترین صنعت است. این صنعت با تولید میلیون‌ها گالن اسید و حلال، باعث تولید حجم انبوهی از سم‌ها شده است. سازندگان رایانه سالانه این سموم را به طبیعت وارد می‌کنند.

ما در ایران هیچ عذری برای اینکه متحول نشویم، نداریم، زیرا ریشۀ معنا در ایران هست و این ریشه با خون شهدا آبیاری شده و دشمنان هم تا توانستند، سختی‌ها را بر ما تحمیل کردند. این دلایل کافی است که ما به بدایت خود برگردیم و کشاورزی و تولیدات گوناگون خود را بدون تکیه به دیگران، خودمان به شکل سالم احیا کنیم.

تا انسان متحول نشود، هیچ تحولی اتفاق نمی‌افتد. متأسفانه اکثر انسان‌ها از ایجاد تحول در خود می‌ترسند. درحالی‌که این ترس، عین شرک است. انسان برای اینکه بتواند این شرک را کنار بگذارد، باید باور کند که هیچ توانی از خود ندارد و به زبان قلب بگوید: "مِنْ اَيْنَ لِيَ النَّجاةُ وَلا تُسْتَطاعُ إلاّ بِكَ"[2]، سپس بگوید "إِیَّاکَ نَسْتَعینُ"؛ یعنی من حتی توان عبودیت تو را هم ندارم و توان را فقط از تو می‌خواهم.

یکی دیگر از مصادیق بحران، پزشکی مدرن است که نه‌تنها از بین برندۀ بیماری‌ها نیست، بلکه باعث بروز بسیاری از بیماری‌هاست.

رجعت در آیات و روایات

«رجعت» را می‌توان «برگشت به طبیعت بکر» معنی کرد. امروز که برگشت در بیرون، برایمان امکان ندارد، باید روحیه‌هایمان را برگردانیم و در درون خود، دردِ این را داشته باشیم که نمی‌توانیم در طبیعت بکر زندگی کنیم. زیرا همین دردمندی راه چاره را برای انسان باز می‌کند.

معنی رجعت از نظر لغوی بیان شد. معنی اصطلاحی آن در عرفان، رجوع و برگشت از کثرت به وحدت، از لشکر جهل به لشکر عقل و... است. در اصطلاح جامعه‌شناسی به آخرین دورۀ تاریخ که انسان به اصل خودش برمی‌گردد، رجعت می‌گویند. در اصطلاح کلامی، به معنی بازگشت اموات (مؤمنان خالص و فاسقان خالص) به دنیا بعد از ظهور حضرت حجت(عجل‌الله‌فرجه) و قبل از قیامت است. مرحوم سید مرتضی می‌گوید: خداوند گروهی از شیعیان را که قبلاً از دنیا رفتند، دوباره زنده می‌کند تا به ثواب یاری آن حضرت نائل شوند.[3] رجعت در اصطلاح فلسفی به معنی برگشت بعضی از نفوس به بدن دنیوی، در همین دنیا با قید زمان و مکان است.

دربارۀ رجعت نظرات مختلفی وجود دارد. درمجموع رجعت بازگشت به دنیا با بدن قبلی و تجربۀ عالم جدید است. عده‌ای رجعت را نوعی معراج می‌دانند که انسان به زمینی برمی‌گردد که آسمانی شده و قوانین زندگی به طور کلی در آن دگرگون شده است.

در روایت نقل شده است که هر مؤمنی در میانۀ دولت رجعت ائمه(علیهم‌السلام) به مقام اَبدال می‌رسد و درجه‌ای از علم لدنی را به دست ‌می‌آورد. سپس در این مرحله پیش می‌رود تا جایی که برخی مؤمنان به درجه‌ای می‌رسند که میان فرشتگان به قضاوت می‌نشینند.

راوی نقل می‌کند بر حضرت علی(علیه‌السلام) وارد شدم. ایشان فرمود تو را از سه چیز اگاه سازم قبل از اینکه کسی بر من و تو وارد شود؟ عرض کردم بله. فرمود: من بندۀ خدا و مصداق حقیقی «دابّة الارض» (جنبندۀ زمین) و برادر پیامبر روی زمین هستم. آیا بینی و چشم مهدی را به تو معرفی کنم؟ عرض کردم بله. پس با دست مبارکش به سینه خود زد و فرمود: من هستم.[4]

در رجعت آخرین انذار پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رخ می‌دهد. اولین انذار آن حضرت در ابتدای بعثت اتفاق افتاد. در روایت نقل شده است که از امام باقر(علیه‌السلام) دربارۀ آیۀ "قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ‏"[5] سؤال شد. آن حضرت فرمود این آیه دربارۀ حضرت علی(علیه‌السلام) نازل شده و منظور از "مَا أَكْفَرَهُ‏"، کشتن آن حضرت است. و امام دربارۀ آیۀ بعد که می‌فرماید: "مِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَه‏"[6]، می‌فرماید خداوند او را از طینت انبیا خلق کرده است.

سپس امام دربارۀ آیۀ "ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ"[7]، می‌فرماید: منظور سبیل هدایت است. و منظور از آیۀ "ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنْشَرَهُ. كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَا أَمَرَهُ"[8]، را رجعت بیان می‌فرماید که امر الهی اجرا خواهد شد.[9]

در روایت آمده امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: در این عالم، برای خداوند حرمتی نماند مگر اینکه آن را هتک کردند. به کتاب و سنت الهی عمل نشد. از آن زمانی که حضرت علی(علیه‌السلام) به شهادت رسیدند نه در جامعه حدی اقامه شد و نه به هیچ یک از احکام تا امروز عمل شد. اما به خدا قسم روزها و شب‌ها نمی‌گذرد مگر اینکه خداوند مردگان را زنده کند و زنده‌ها را بمیراند و حق را به اهل خودش برگرداند و دینی که مورد رضایت خودش و پیامبرش است را اقامه کند. پس بشارت دهم شما را پس بشارت دهم شما را که حق پیش شما است.[10]

تمام پیامبران با حضرت علی(علیه‌السلام) و 70 پیامبر با امام حسین(علیه‌السلام) رجعت می‌کنند. خداوند می‌فرماید من از تمام انبیا وعده گرفتم که وقتی رسولی بعد از شما آمد، به او ایمان بیاورید و او را یاری نمایید:

"وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَىٰ ذَٰلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ"[11]

و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خداوند، از پیامبران پیمان مؤکّد گرفت، که هرگاه کتاب و حکمت به شما دادم، سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق می‌کند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید! سپس (خداوند) به آن‌ها گفت: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکّد بستید؟» گفتند: «(آری) اقرار داریم!» (خداوند به آن‌ها) گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم.»

سؤال پیش می‌آید که اگر رجعت نباشد، بعد از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) که پیامبری نیامده است، پس منظور آیه چیست؟ درحالی‌که بنا به فرمودۀ قرآن کریم تمام انبیا اقرار کردند که هم به رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ایمان می‌آورند و هم او را یاری می‌کنند.

"مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ"[12]

آنچه را خداوند از اهل این آبادی‌ها به رسولش بازگرداند، از آنِ خدا و رسول و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید؛ و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است!

خداوند در این آیه می‌فرماید: آنچه را خداوند از اهل این آبادی‌ها به رسولش بازگرداند، از آنِ خدا و رسول و... است تا آن‌ها میان ثروتمندان شما دست به دست نشود، سؤال مطرح می‌شود که چه زمانی این اتفاق افتاده است که این اموال به این گروه داده شود؟ این زمان فقط می‌تواند رجعت باشد.

رجعت ظهور مقامات امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است. آن حضزت می‌فرماید: "لَقَدْ أُعْطِيتُ السِّتَّ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ الْوَصَايَا وَ الْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ إِنِّي لَصَاحِبُ الْكَرَّاتِ وَ دَوْلَةِ الدُّوَلِ وَ إِنِّي لَصَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ وَ الدَّابَّةُ الَّتِي تُكَلِّمُ النَّاس‏"[13]

منظور از "الْكَرَّاتِ" رجعت است.

در دعای افتتاح می‌خوانیم: "الْلّهُمَّ ما عَرَّفْتَنا مِن الْحَقِّ فَحَمِّلْناهُ". این عبارت نشان می‌دهد که عرفان هم تا زمانی که حمل نشود، ارزش ندارد. حمل هم زمانی اتفاق می‌افتد که قلب انسان در آن عالم زندگی کند. جسم‌های ما به ناچار در عالم کثرت زندگی می‌کنند، اما نباید اجازه دهیم که قلب‌هایمان در عالم کثرت زندگی کنند. یک مؤمن منتظر در زمان غیبت پیوسته در قبض بسر می‌برد. قلبی که به دنبال راحتی و خوشی است، نمی‌تواند منتظر امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) باشد.

 

 


[1]- اشاره به سورۀ اعراف، آیۀ 12 است که می‌فرماید: "قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ"

[2]- دعای ابوحمزۀ ثمالی : خدایا از کجا برای من نجات و رهایی است، درحالی‌که به وسیله‌ای غیر از تو نجات امکان ندارد؟!

[3]- رجعت یاران امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) قبل از ظهور و رجعت کلی، بعد از ظهور اتفاق می‌افتد.

[4]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏53، ص110 : "دَخَلْتُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ أَ لَا أُحَدِّثُكَ ثَلَاثاً قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ عَلَيَّ وَ عَلَيْكَ دَاخِلٌ قُلْتُ بَلَى فَقَالَ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَنَا دَابَّةُ الْأَرْضِ صِدْقُهَا وَ عِدْلُهَا وَ أَخُو نَبِيِّهَا وَ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَ لَا أُخْبِرُكَ بِأَنْفِ الْمَهْدِيِّ وَ عَيْنِهِ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ فَضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ فَقَالَ أَنَا"

[5]- سورۀ عبس، آیۀ 17 : مرگ بر این انسان، چقدر کافر و ناسپاس است!

[6]- سورۀ عبس، آیۀ 18 : (خداوند) او را از چه چیز آفریده است؟!

[7]- سورۀ عبس، آیۀ 20 : سپس راه را برای او آسان کرد.

[8]- سورۀ عبس، آیات 22 و 23 : سپس هرگاه بخواهد او را زنده می‌کند! ولى نه! هنوز آنچه را به او دستور داده، به جاى نياورده است.

[9]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏53، ص99 : " سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ‏ قَالَ نَعَمْ نَزَلَتْ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع ما أَكْفَرَهُ يَعْنِي بِقَتْلِكُمْ إِيَّاهُ ثُمَّ نَسَبَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَنَسَبَ خَلْقَهُ وَ مَا أَكْرَمَهُ اللَّهُ بِهِ فَقَالَ مِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ يَقُولُ مِنْ طِينَةِ الْأَنْبِيَاءِ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ لِلْخَيْرِ ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ يَعْنِي سَبِيلَ الْهُدَى ثُمَّ أَماتَهُ مِيتَةَ الْأَنْبِيَاءِ ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ [قُلْتُ مَا قَوْلُهُ ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ‏] قَالَ يَمْكُثُ بَعْدَ قَتْلِهِ فِي الرَّجْعَةِ فَيَقْضِي مَا أَمَرَهُ."

[10]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏41، ص127 : "لَا وَ اللَّهِ مَا بَقِيَتْ لِلَّهِ حُرْمَةٌ إِلَّا انْتُهِكَ وَ لَا عُمِلَ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ لَا سُنَّةِ نَبِيِّهِ فِي هَذَا الْعَالَمِ وَ لَا أُقِيمَ فِي هَذَا الْخَلْقِ حَدٌّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ لَا عُمِلَ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْحَقِّ إِلَى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَا تَذْهَبُ الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّى يُحْيِيَ اللَّهُ الْمَوْتَى وَ يُمِيتَ الْأَحْيَاءَ وَ يَرُدَّ اللَّهُ الْحَقَّ إِلَى أَهْلِهِ وَ يُقِيمَ دِينَهُ الَّذِي ارْتَضَاهُ لِنَفْسِهِ وَ نَبِيِّهِ ص فَأَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا فَوَ اللَّهِ مَا الْحَقُّ إِلَّا فِي أَيْدِيكُمْ"

[11]- سورۀ آل‌عمران، آیۀ 81.

[12]- سورۀ حشر، آیۀ 7.

[13]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏25، ص355.

 



نظرات کاربران

//