چرا خورشیدِ پسِ ابر؟

امروز بشریت دوران غیبت را سپری می‌کند و از نعمت حضور حجتش بی‌بهره است. امام بسان خورشید پس ابر، فیوضاتش را نثار امتش می‌کند، اما واقعا چرا غایب است؟

علت غيبت امام، جهل ماست. جهل به غایت انسان و فراموشی تاریخ اصیل انسانیت و جهل به امام و محدودۀ اختیارات ایشان و در يک کلام جهل به اصل امامت!

ما به غایت و جایگاه خود جهل داریم، تاریخ بودمان را فراموش کرده‌ایم؛ ما چونان بذر نابی که تمام اسماء الهی را دارد هبوط کردیم و قرار بود زیر خاک اسفل‌سافلین ریشه بدوانیم و رشد کنیم تا به ثمر برسیم؛ اما آمدیم و اصالتمان را فراموش کردیم و اسیر زیر‌خاکی‌ها شدیم! یادمان رفت که امام همچون باغبان، با نگاهی منتظر، لحظه‌به‌لحظه انتظار جوانه‌زدنمان را می‌کشد. هر بار که او با امتحانات و ابتلائات خواست تربيت‌مان کند، ضجه‌زنان، فریاد «نمی‌توانم»، «نمی‌خواهم»، «سخت است»، سردادیم، تاجایی‌که دست مولایمان را بستیم و اجازه ندادیم کاری برایمان بکند.

ما در سیر تاريخ امامانمان را در حد خواسته‌های جزیی پایین کشیدیم و هرجا همراهمان نشدند، یا مقتولشان کردیم یا مسموم ودر نهایت هم غیبت!

صد البته وقتی استعداد بهره‌برداری از مقام امامت نباشد، قطعاً خدا دردانۀ خود را از نظرها غایب می‌کند تا شاید مردم، از شدّت اضطرار به دنبال شناخت حجّت زمانشان بروند. چراکه او برای رفع نیازهای جزیی نیامده است، او آمده تا حول محورش بگردیم و تمام امورات دنیوی را در چارچوب‌های دینی و ولایی‌اش بازسازی کنیم. آری دین، اصلی‌ترین و محوری‌ترین برنامه‌ای است که برای ما چیده شده و اگر بر اساس نظام دینی، به امام اقتدا کنیم و مطابق با او حرکت نماييم، حاکمیت قلب و وجودمان را به دست او داده‌ایم، و اگر این حاکمیت به تدریج گسترش پیدا کند، ما به هدف نزدیک‌تر می‌شویم و به تدریج پردۀ غیبت، کنار خواهد رفت!

برگرفته از کتاب "امام، منتظر واقعی".



نظرات کاربران

//