خليفةاللّهي، جبر یا اختیار؟

خداوند در عالم الست، خلیفه بودن و انسانیت ما را به ما نشان داد؛ درحقیقت آنچه نشان داد، نوعِ به کمال رسیده‌ی ما یعنی انسان كامل و امام بود که آیینه‌ای سراسر زیبایی از خلیفةاللّهیِ انسان در زمین است؛ و خب معلوم است، ما هم "بَلَی" گفته‌ایم[1] یعنی این انسانیت را طلب کرده‌ایم. اما شرطش این بود كه در زمین برویم و در میان جاذبه‌های عالم ماده، با اختیار، این هدف غایی را ظهور دهیم. که این همان حقیقتِ "لا جَبْرَ وَ لا تَفْوِیضَ، وَ لَكِنْ أمْرٌ بَیْنَ أمْرَیْنِ"[2]؛ خدا خواسته من خلیفه شوم و برای خواستش هم، خلیفةاللّهی مرا در جلوه‌ی انسان کامل، به من نشان داده است. یعنی سرنوشت تمام انسان‌ها به مشیت و خواست خدا، سعادت و خلیفةاللّهی است. اما خداوند برای ظهور آن شرایطی قرار داده است که برخی با اراده‌ی خویش آن شرایط را نمی‌پذیرند.

کتاب امام منتظر واقعی، صفحه 24 - 26

 


[1]- در زمینه عهد ولایت در عالم الست، روایات فراوان است؛ از جمله:

الكافی، ج‏1، ص133 : قَالَ الصَّادِقُ7: "فَلَمَّا أرَادَ اللهُ أنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ، نَثَرَهُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ؛ فَقَالَ لَهُمْ: مَنْ رَبُّكُمْ؟ فَأوَّلُ مَنْ نَطَقَ، رَسُولَ اللهِ9 وَ أمِیرَالْمُؤْمِنِینَ7 وَ الأئِمَّةَ فَقَالُوا: أنْتَ رَبُّنَا. ...ثُمَّ قَالَ لِبَنِی‌آدَمَ: أقِرُّوا لِلَّهِ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ لِهَؤُلاءِ النَّفَرِ بِالْوَلایَةِ وَ الطَّاعَةِ. فَقَالُوا: نَعَمْ رَبَّنَا أقْرَرْنَا...".

بحار الأنوار، ج‏26، ص268 : قَالَ الصَّادِقُ7 فِی قَوْلِهِ تَعَالَی "وَ إِذْ أخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِی آدَمَ...": "كَانَ الْمِیثَاقُ مَأخُوذاً عَلَیْهِمْ لِلَّهِ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ لِرَسُولِهِ9 بِالنُّبُوَّةِ وَ لِأمِیرِالْمُؤْمِنِینَ7 وَ الأئِمَّةِ: بِالإِمَامَةِ؛ فَقَالَ: ألَسْتُ بِرَبِّكُمْ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیَّكُمْ وَ عَلِیٌّ إِمَامَكُمْ وَ الأئِمَّةُ الْهَادُونَ أئِمَّتَكُمْ؟ فَقالُوا: بَلَی...".

[2]- الكافی، ج‏1، ص160 : نه جبر و نه تفویض، بلكه امری بین آن دو.



نظرات کاربران