نردبان عشق

نردبان عشق

 

ني به ناله مي‌زند بر جان شرر

از دل زينب همي گويد خبر

 

با خجالت آمد او نزد حسين

تا دهد هديه به آن نور دو عين

 

اي برادر سامع دعوات، تو

بهر زينب، "قاضيُ الحاجات" تو

 

گرچه آگاهي ز حاجات دلم

كن قبول اين هديه‌ی ناقابلم

 

من به درگاهت دو گل آورده‌ام

هر دو را با عشقِ تو پرورده‌ام

 

گر دهي إذنم بسازم من فدا

بر تو اي ابنِ عليّ مرتضي

 

باز از خجلت به نزدت،­ سر به زير

كاش گردم پيش‌مرگت، اي امير

 

مهره گردم، نرد عشق انداخته

جمله هستي نزد دلبر باخته

 

گفت خواهر! بر تو از حق مرحبا

اين چنين آماده‌اي بهر بلا

 

خورده‌اي چون از ازل جام ولا

اين چنين بر عهد، بنمايي وفا

 

اي وفادارِ به ميثاق الست

اي كه جانت كرده زهرا مستِ مست

 

هر دو طفلانت ولا را قابلند

آيه‌ی "قالوا بلا" را حاصلند

 

شير از مهر و محبت خورده‌اند

ارث از اجر مودّت بُرده‌اند

 

هم شنا در بحر وحدت كرده‌اند

خويش را محو ولايت كرده‌اند

 

زينبیّ و یک جهان شيداي توست

در دل من جا و هم مأواي توست

 

مَظهر جمله صفات كوثری

خطبه‌خوانی با صداي حيدری

 

شیرزن در بیشه‌ی عصمت تویی

صابر و الگوی بر عفت تویی

 

می‌شوی خواهر اسير كاروان

ليك اینها بر تو باشد امتحان

 

رو كه سوي شام خواهي شد روان

هم پرستاري تو بهر دیگران

 

نردبان عشق را در راه شام

طي كني، معراج تو گردد تمام

 

هم نيفتد روز و شب اي نور عين

از لبانِ خسته‌ات نام حسين

 

تو كني مفتوح راه معرفت

بر خلایق تو، به آثار و صفت

 

رو به شام و كوفه زينب در به در

تا كه بشناسند حق را سربه‌سر

 

آن اسيري زين شهادت دور نيست

بی‌اسارت بر شهادت نور نيست

 

تا نگردي تو اسير راه وي

كي شود نور ولايت منجلي

 

خطبه‌هايت جمله غوغا مي‌كند

كيد مكّارانه رسوا مي‌كند

 

هر كجا حق را هويدا مي‌كند

انقلابي تازه بر پا مي‌كند

 

شب 4 محرم الحرام

سرکار خانم لطفی‌آذر



نظرات کاربران

//