.jpg)
محورهای اصلی اومانیسم
در ادامۀ بحث آخرالزمان و شدت ظلم (جلسۀ 20، 20 رمضان 1443) به تبیین موضوع محورهای اصلی اومانیسم میپردازیم.
وارد بحث مدرنیته و محورهای اصلی آن شدیم. با اینکه محور اصلی در این مباحث دشمن غربی و حاکمیت فرهنگ غرب تحت عنوان مدرنیته و اومانیسم است؛ اما قبل از شروع بحث به سؤال یکی از مخاطبان پاسخ میدهیم. سؤال این است: «چرا زید و امر لباس خارجی میپوشند؟».
در پاسخ باید گفت اگر خوب بنگریم، چادر، جانماز، تسبیح و خیلی از لوازم منزل که کاربردی هم هستند، خارجیاند یا از مواد خارجی ساخته شدهاند. چرا اینگونه است؟ به این دلایل که:
- حاکمیت سیستم غرب در کیفیت سلطۀ اقتصادی خویش از واسطههایش استفاده میکند و این اجناس وارد میشوند و ارزش هم مییابند؛
- مردان ما که دستاندرکار کارخانهها و تولیدیها هستند، از دولت برای تولید وام میگیرند؛ ولی برای کسب سود بیشتر آن را در امور دیگری به جریان میاندازند یا کالای نامرغوب تولید کرده و به بازار عرضه میکنند. زیرا هدفشان ازدیاد سرمایه است نه تولید ملی و بالا بردن کیفیت برای رقابت با اجناس خارجی؛
- متأسفانه برخی از تولیدکنندگان داخلی برای فریب دادن مردم و کسب سود بیشتر به اجناس داخلی مارک خارجی میزنند!
توجه داشته باشید اصل بحث ما خارج شدن از یوغ فرهنگ غرب است که این مسئله هیچ منافاتی با تعامل و تبادل اقتصادی با مرزهای خارجی ندارد. ما مخالف واردات و صادرات نیستیم؛ بلکه سخن این است که باید استعدادهای تولید ملی را به کار بگیریم. نکتۀ مهم این است که تا زمانی که برای تولید ملی با کیفیت تلاش نکنیم و تولید ملی را نپذیریم؛ یعنی هنوز فرهنگ اصیل خود را پیدا نکردهایم و به فرهنگ غرب اصالت میدهیم.
حال به ادامۀ بحث میپردازیم. تفکر اومانیسمی بعد از رنسانس غرب با تلاش دکارت وارد مرحلۀ نوینی شد که برای حاکمیت بشر در ارضای نفسش، تمام مواد طبیعت را در استخدام زیادهخواهی و اعتبارخواهی به کار گرفت.
همانطور که میدانیم در دایرۀ وجود، قوس نزول و قوس صعود، «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[1] است؛ یعنی آغاز وجود از احسن و عقل شروع میشود و در ماهیت ظهور مییابد و به سوی خدا برمیگردد. اما دکارت گفت: «آغاز وجود از ذهن انسان است و برگشت وجود و هستی نیز برای ارضای ذهن انسان است»؛ یعنی علت فاعلی و غایی، انسان است. البته انسان با این توصیف دکارت، در اسفل رتبه است. همچنین او خدا را یک علت اعدادی میدانست. این طرز تفکر به عنوان اومانیسم علمی یا سکولار معرفی شد که تأکید آن ذهن انسان است و همچنین عقل دکارتی نامیده شد. البته بعدها ایمانوئل کانت بر عقل دکارتی نقد نوشت.
دکارت تعبیر جدیدی از انسان و خلقت ارائه داد که امروزه در غرب حاکم است و با شاخ و برگهایی که یافت در تنوع مدرنیته، تفکر اومانیسم و سکولار را معیار و محور بشر قرار داد. تا بشر با عقل جزئی و عقل معاش، کل طبیعت را در استخدام زیادهخواهیهای کاذب به کار بگیرد. لذا نیازهای کاذب را به انسان تلقین کردند و برایش نیازهای کاذب متنوع ایجاد کردند و این نیازها را جایگزین نیازهای اصلی و فطری کردند.
در تفکر دکارتی اصل سعادت و حیات ارضای نیازهای کاذب است. وقتی در جامعهای چنین شود، معیار اخلاق و زیباییها و حق و باطل، بر اساس عقل معاش سنجیده میشود. جاری شدن چنین فرهنگی باعث میشود آموزش و پرورش به اهداف فطری و حقیقی نرسد و دانشجویان روشنفکر با نگاه غربگرا، فقط دنبال مدرک و سود شخصی خواهند بود و دیگر تعهدی در کار نخواهد بود و مسؤلیتپذیر نمیشوند.
هدف ما در این مباحث این است که با آگاهی این نیازهای کاذب را کنار زده و نیازهای فطری و فرهنگ اصیل را دریابیم که اگر چنین شود، افکار جامعه به حقیقت بازمیگردد. لذا تنها راه درمان این درد، برگشت به ارزشها و سنتهای دینی است.
یکی دیگر از معیارهای اصلی تفکر دکارتی آزادی است البته آزادی که از نوع آزادی فطری نیست. به گفتۀ جان راک روسو: «نظام مدنی را جایگزین نظم الهی کردند و آزادی را در رابطه با اصالت فرد و حاکمیت ملی توجیه کردند.»
در راستای عقل دکارتی دموکراسی را به عنوان حکومت مردم بر مردم در افکار و جوامع جا انداختند و مردم نیز آن را زیبا دیدند. بسیاری از متفکران اجتماعی نیز در این جریان گام برداشتند. لذا ماهیت آزادی در خدمت خواستههای مردم آمد نه در خدمت رشد و تعالی. بنابراین بیبند و باریهای اخلاقی و اجتماعی و جدایی از قانون الهی رواج یافت. در این سیستم فکری فقط آزادی برای نفس أماره در دموکراسی و آزادی اومانیسمی و سکولاری به عنوان محور اصلی قرار میگیرد و فقط به آزادی بیرونی توجه میشود و به آزادی از اسارت درون اصلاً توجهی نمیشود.
به این ترتیب، با این تفکر، جامعه حق ندارد، خلاف میل افراد قانونی تصویب کند! در این صورت افراد شورش میکنند و داد و فریاد به راه میاندازند. تا جایی این نیازهای کاذب و آزادیهای نفس أماره پیش میرود و سر و صدا به راه میاندازد که در برخی جوامع، ازدواج زن با زن و مرد با مرد به رسمیت شناخته میشود. یه عبارتی بشر یَله[2] میشود. لذا این رویه صدمات جبرانناپذیری از نظر اقتصادی، روانی، اخلاقی و اجتماعی به بار میآورد. جوامعی که این تفکر را پذیرفتند، علاوه بر این که با این معضلات خارجی مواجه میشوند، از درون نیز از آزادی و آرامش محروم میشوند.
این آزادی غربگرایانه از هرگونه توهین به مقدسات، با عنوان آزادی بشر، دفاع میکند. به طور کلی از هرآنچه که به نفع اهدافش است، دفاع میکند و آنچه که اهداف و موقعیتش را به خطر بیندازد، محکوم میکند. به عنوان نمونه در آمریکا و اروپا و کانادا هر محققی که در زمینۀ هولوکاست تحقیق کند، محکوم به زندان است در حالیکه در کشور ما از کوچک تا بزرگ میتوانند به راحتی نقد کنند و اعتراض خود را به راحتی حتی در اماکن عمومی بیان کنند. همین مثال کافی است تا ببینیم آزادی بیان حقیقی در کجا حاکم و جاری است.
هولوکاست و صهیونیسم
هولوکاست، مستقیم با صهیونیسم ارتباط دارد و توجیه اسکان صهیونیستها در فلسطین با هولوکاست آغاز شد. هولوکاست با نادیده گرفتن جرائم صهیونیستها، بازوی ایدئولوژی غرب است. از اینرو جوامع ضد صهیونیسم، از نظر غرب، مهجور و منفور و مرتجع و تروریسم به شمار میروند.
حال ببینیم صهیونیسم از کجا شکل گرفت؟ از قرن 16 میلادی مکتب پروتستان که در واقع همان بازگشت مسیحیان به عهد عتیق[3] بود، به عنوان مذهب برتر همۀ مذاهب شناخته شد و یک نهضت را آغاز کردند و صهیونیسم شکل گرفت. به طور مشخص لوتر[4] که یک اصلاحطلب مذهبی است، از اشخاص مؤثر در شکلگیری این نهضت بود و در آغاز نهضت، تحت تأثیر آموزههای عبرانی بود. رویکرد تفکر او اینگونه بود که بهشت دنیایی به جای بهشت اخروی است. در این فرهنگ و نهضت همه چیز را توجیه میکنند: «إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا»[5]. مثلا ربح و ربا را که در مسیحیت کاتولیک تحریم شده بود، در مسیحیت پروتستان تشریع کردند. شرکتهای بزرگی در اروپا با ربا به وجود آمد و أراضی فلسطین را تحت عنوان أرض موعود برای خود مباح دانستند و مسیح جدیدی خلق کردند و همۀ این امتیازیات به قوم یهود تعلق گرفت. قوم یهود، قوم برگزیده شد! و گفتند منجی از اینجا میآید و جایگاه خود را برتر از همه دانستند. ظهور شیطانپرستی، فراماسونری و کابالا نیز در همین نوعِ تفکر، ریشه دارد.
در سال 1523 میلادی با انشار کتابی با عنوان «عیسی یک یهودیزاده است» گفتند: «یهودیان خویشاوند خداوند، برادران و پسرعموهای او هستند. از اینکه مرا کاتولیکها کافر بنامند خسته شدند، بهتر است مرا یهودی بنامند.»
تاریخ تکرار شد... مثل خیانتی که بنیعباس به اسلام کردند. صهیونیسم هم به مسیحیت و بلکه به همۀ بشریت خیانت کرد. کلیسای کاتولیک را که بزرگترین کانون مسیحی و ضد یهودی بود از اریکۀ قدرت پایین کشیدند و جهانبینی و اعتقادات دینی کاتولیک را با شکل و شمایل جدید و با روند یهودیسازی، اساسِ تمدن سدههای میانی و سدههای جدید اروپا قرار دادند.
طبق آنچه گفته شد آنها با اسلام و با ما جنگ سیاسی ندارند؛ بلکه جنگ مذهبی دارند و میخواهند ریشۀ مذهب را بسوزانند و اعتقادات را خشک کنند.
حال به این سیر تاریخی برنامهریزی شده با اهداف هولوکاست و صهیونیسم توجه کنید؛ با توجه به این اهداف، فرقهای به نام پیوریتنها ساخته شد که ساختار آن منطبق با تورات است. آنها قواعد را با دقت به کار میبستند. یهودیان علم و شرف و قدرت یافتند و بهترین مغزها و نوابغ را استخدام کردند. در سال 1839میلادی توسط لرد شافتر کنسولگری خود را در بیتالمقدس ایجاد کردند. در سال 1858 میلادی انگلستان امپراطور عثمانی را وادار کرد به معاهدۀ صلح، بندی اضافه کند: بر اساس این بند، حق مسیحیان و یهودیان (صهیونیستها) برای استقرار در بیتالمقدس باید تضمین شود. این نخستین گام برای استقرار دولت اسرائیل در فلسطین بود. در سال 1868 میلادی بنیامین دیزرائیلی به عنوان یک صهیونیزم به مقام نخستوزیری انگلستان منصوب شد. در سال 1877 میلادی در مقالۀ «یهود که مسئلۀ شرقی است نوشت: «در 50 سال آینده، یک میلیون یهودی باید با کمک انگلستان در فلسطین مستقر شوند.» همۀ این وقایع برای دستیابی به اهدافشان، توسط یهودیان طرحریزی شده بود.
در مباحث پیش رو از عقاید صهیونیستها و چگونگی تشکیل و بنیانگذاری دولت اسرائیل و جایگاه هولوکاست صحبت خواهیم کرد.
به امید اینکه خداوند توفیق دهد تا ریشۀ درد را بیابیم و این تومور اصلی را در مغز پیدا و درمان کنیم و دنبال درمان شاخه و برگهای آن نباشیم.
[1] - سورۀ بقره، آیۀ 156.
[2] - رها، هرزه، بیهوده.
[3] - زمان پر از توهمات، افسانهها، خیالات و اسطورههای غیرواقعی.
[4] - مارتین لوتر، یکی از تأثیرگذارترین شخصیتها در تاریخ آیین مسیحیت و از پیشوایان نهضت اصلاحات پروتستانی بهشمار میرود. او یک کشیش متجدد و مترجم انجیل به زبان آلمانی است.
[5] - سورۀ بقره، آیۀ 275؛ فرقی بین تجارت و ربا نیست.
نظرات کاربران