.jpg)
اسلحۀ جنگ نرم
در ادامۀ بحث آخرالزمان و شدت ظلم (جلسۀ 14، 14 رمضان 1443) به تبیین موضوع اسلحۀ جنگ نرم میپردازیم.
استکبار حاکم فرعونی را در عصر حاضر و آخرالزمان تحت عنوان فرهنگ غرب معرفی کردیم که ادعای ربوبیت و الوهیت و مالکیت کل جهان را دارد. دانستیم یکی از شیوههای فرهنگ فرعونی غرب، فریب عواطف مردم و تحریک روحیۀ جمعی است تا بتواند احساسات درونی را برانگیزد و فریب دهد و خود را مورد تحسین قرار دهد.
برای تبیین موضوع از داستان حضرت موسی(علینبیناوآلهوعلیهالسلام) و فرعون، به عنوان یک نمونۀ ذکر شده در قرآن کریم آغاز میکنیم. زمانیکه حضرت موسی و هارون برای دستگیری و هدایت مردم بنی اسرائیل از یوق استکبار فرعون آمدند و با فرعون احتجاج کردند، فرعون جریان را اینگونه نشان داد که موسی کاذب است و خدای موسی پرستیدنی نیست و خود را شایستۀ الوهیت و عبودیت معرفی کرد! و گفت: «... وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبِين»[1]. فرعون مدعی بود راه هدایت قومش را میشناسد و میخواست آن را به بنیاسرائیل تحمیل کند و با فریبکاری و ادعا و تحریف، مردم را به سمت خود بکشاند. «... يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ»[2].
انسانی که در وادی غفلت باشد و منشأ غفلت خود را نفهمد، در بُعد نفسانی توجیهات بسیاری به صورت حق، در جهت ذیحق بودن نفس اماره میآورد. در ذهن با اثبات ادعاهای واهی در جهت اصلاح مردم، در عموم و حتی در نفس خود، فقط روش خود را درست میپندارد. در اقبالهای کاذب، خوشحال و در ادبارها، ناامید و ناراحت میشود و مدام دچار انفعال میشود.
این حالت برای صاحبان ولایت فقط زمانی رُخ میدهد که دین را در خطر ببینند. این حالت باید در چنین جایگاه و منزلتی و در دفاع از دین، رُخ بدهد. متأسفانه ممکن است ما به راحتی فریب بخوریم و با خود بگوییم، رابطۀ ما با دیگران، فقط رابطۀ دینی است و با شئونی که برای خود قائل هستیم یا تواناییهایی که در هر صنف داریم برای دیگران طبق سلیقۀ خود اظهار نظر کنیم و هدایتشان کنیم! «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ»[3]. و اینگونه از رفتارهای دیگران منفعل میشویم. در حالیکه مولای ما حضرت علی(علیهالسلام) که بدون اذن الهی کاری انجام نمیدادند و بدون اذن الهی اقبال نمیکردند و کسی را رد نمیکردند، با این مقام رفیع در خندق به نفس خود اطمینان نداشتند و زمانیکه بر دشمن به خاطر دفاع از دین غالب بودند و به خاطر دین شمشیر کشیده بودند، وقتی دشمن بر ایشان خدو انداخت، از سر او بلند شدند که مبادا او را منفعلانه به هلاکت برسانند و مبادا این تیغ برای غیر خدا زده شود. حال اگر اتفاقی برای ما بیفتد، منِ ستمدیده و مظلوم که کسی قدر من را نمیداند! در انفعال قرار میگیرم. حالم عوض میشود تا بروم و حق را نشان بدهم! و بگویم که حق با من است.
فرض کنیم با این تصور که حق با من است منفعلانه عملی را انجام دادیم حال چه کنیم؟ باید بدانیم که لکّۀ ننگ انفعال به راحتی پاک نمیشود. و آینۀ قلب، صفای خود را از دست میدهد؛ حتی اگر عذرخواهی کنیم و با خدا خلوت کنیم برای پاک شدن از این لکّه زمان زیادی را از دست خواهیم داد.
حال برمیگردیم به فرعون زمان که مسیر فرعونیت خود را از قرن 13 و 14 تا امروز پیموده است، ما این مسیر و تبعات این فرعونیت را نسبت به جامعۀ خود و بعد از انقلاب بررسی خواهیم کرد. فرعون زمان؛ یعنی آمریکا، بر این باور است که هدایت مردم با اوست و با تحریم و جنگ و فریب و با ادعای صلحطلبی و ارائۀ صنعت و فرهنگ و علم، از هیچ دسیسهای فروگذار نکرده است.
با توجه به آنچه تا کنون گفتیم، به نظر شما آیا این آثار و تخریبهای به بار آمده توسط فرعونِ زمان، در فرهنگ و اقتصاد و اجتماع و ... را به راحتی میتوان پاک کرد؟ مسلماً جبران مافات کار بسیار دشواری است.
امروز آمریکا بر این باور است که منافع جهانی را تنها، آنها اداره میکنند و در همهجا ردّپای صنعت، پیشرفت، هدایت و فرهنگشان به چشم میخورد. با بررسی تاریخ در مییابیم که امروزه این آثار مخرب گریبانگیر تمام بشریت شده است.
در 25 اوت سال 1950 پس از آنکه آمریکا اولین بمب اتمی را به هیروشیما زد، فرماندۀ نیروی دریایی آن زمانِ آمریکا به صراحت اعلام کرد: «تجاوز و جنگ یکی از شرایط صلح است.» این دیدگاهِ «صلح، در لباس جنگ!» تا کنون بدبختیهای زیادی برای بشریت به بار آورده است. اینان مانند منافقین بر این باورند که «هدف وسیله را توجیه میکند!»؛ لذا خوشبختانه برای خودشان و بدبختانه برای دیگران، با هدفِ صلح جهانی، هر وسیلهای را توجیه میکنند و جنگ و صلح منافقانه به راه میاندازند و خود را در این روند جهانیکردن، ذیحق میدانند. اینجاست که وای به حال جوامعی است که حاکمان آن یا افراد آن جامعه به این غفلت تن بدهند؛ زیرا بیرون آمدن از آن کار بسیار دشواری است.
این جهانیشدن در حقیقت یک سیر طبیعی برای حرکت جوامع به سوی تکنولوژی است. فرهنگ غرب از رنسانس به بعد؛ یعنی صنعتی شدن و دستیابی به تکنولوژی و مدرنیته. آنها با استفادۀ بهینه از قابلیت علمی و طبیعی، با اهداف خاصِ از پیش تعیین شده، در پی جهانیسازی، جاهلیت قرن پیشرفته[4] هستند. بهطور خلاصه جهانیسازی؛ یعنی آمریکاییسازی و تحت سلطۀ آمریکا قرار گرفتن.
آمریکا با اهرم سیاست صلح و فرهنگ جهانی به عنوان پروژۀ حکومت جهانی، به موازات حکومت جهانی حضرت حجت(عجلاللهتعالیفرجهشریف) با جدیت در تلاش است. از یک زمانی به بعد سناریوها و کارگردانیهای هالیوود کیفیت نجات دادن دنیا را به دست منجی بشریت در دستور کارشان قرار داده است. این واقعه را با تکنیکهای پیشرفته در فیلمها نشان میدهند.
این فرعون زمان تابع شیطان است و شیطان هم دستشان را باز گذاشته است، اگر جلویش را نگیریم طیف بیشتری از جوامع را تحت سلطۀ خود خواهد گرفت.
امام راحل(قدسسرهشریف) بسیار دوراندیش و آگاه بودند که فرمودند: «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.» و فرمودند «مرگ بر آمریکا». آیا تاکنون از خود پرسیدهاید چرا امام از بقیه ابرقدرتها نام نبرد؟ زیرا آمریکا خود را حاکم دنیا میداند. ما به این شعار امام راحل بسنده کردیم و نفهمیدیم منظور امام چیست؟ منظور این بود که اگر آمریکا نمیرد، خبری از تداوم انقلاب نیست.
امروزه ظهور فنآوریهای پیچیده بر تحولات جامعه اسلامی سایه افکنده است. در دوران جنگ سرد استفاده از سختافزارها و تولید و به کارگیری تسهیلات هستهای به اوج خود رسید و دغدغۀ همۀ جوامع امروزه دستیابی به این فنآوریهاست تا بتوانند امنیت خود را تأمین کنند. دشمن وقتی دید ملت ما به این فنآوریها دستیافته است تغییر روش داد و از جنگ سخت به جنگ نرم روی آورد. بههمین دلیل وظیفۀ ما شناخت اثرات جنگ نرم و دستیابی به اسلحههای جنگ نرم است. همانگونه که رهبر نیز برای این امر مهم در برابر دنیای مجازی به هدایتگری میپردازند.
دیگر دشمن با انرژی هستهای و بمب خوشهای کار نمیکند؛ بلکه برای حفظ حاکمیت خود و ایجاد صلح جهانی! از جهلها و ناتوانیها استفاده میکند.
جنگ نرم چیست؟ به هر اقدام روانی و تبلیغاتی جنگ نرم گفته میشود که هدفش گروه یا جامعهای خاص یا همۀ جوامع است. تفاوت جنگ نرم با جنگ سخت یا نظامی، عدم درگیری ظاهری و عدم استفاده از سلاحهای نظامی است. جنگ نرم با اعتقادات و فرهنگ و درون افراد کار دارد. فرهنگ و اعتقادات هر فرد را به شکل هدف خاص خود و براساس شاکلۀ خود در میآورد. با دقت این کار را انجام میدهد؛ بهگونهای که در ظاهر، اسم و شکل و قوانین اعتقادات و فرهنگ هست؛ اما در درون بر اساس شاکلۀ خود به آن رنگ و لعاب میدهد.
سالیان درازی است که در شام و دمشق و فلسطین جنگ نظامی است و اگر به لحاظ فرهنگی بیدار نشوند همچنان ادامه خواهد داشت. در مورد جامعۀ ما دشمن تجربه کرد و فهمید جنگ نظامی در اینجا بیفایده است و از تمام جهات انسان؛ یعنی «عقیده و جهاد» که تمامیت یک انسان است کمین گرفت. بهدلیل اینکه سطح آگاهی ملت ما با جوامع دیگر متفاوت است.
بر این اساس باید هوشیار بود و آگاهانهتر نگریست. بهعنوان مثال با بالا و پایین شدن نرخ دلار یا کالاها فوراً منفعل نشویم و اعتراض نکنیم و بدانیم منشأ آن کجاست و این اعتراض از چه اعتقادی برمیخیزد؟ جز این است که این اعتراضها یعنی تیر دشمن به هدف خورده است؟ از خود بپرسیم در قبال این نگرانیها و شادیها چه از دست میدهیم و چه به دست میآوریم؟ نباشد که چشم باز کنیم و خود را غرق در اعتقاد کثرتی بیابیم. یادمان باشد برای چه انقلاب کردیم. انقلاب ما یک مسیر توحیدی است که گامی بزرگ برای مانعبرداری ظهور است. پایۀ آن را در رفاه و تداوم رفاه جستجو نکنیم، هر چند که رفاه در اصل اعتقاد ما جا دارد و با رسیدن به توحید، صددرصد به رفاه هم میرسیم. ریشۀ حاکمیت دولت حضرت حجت(عجلاللهفرجه)، اصلاح اعتقادات است. او میآید تا ریشۀ شرک جلی و خفی را از بین ببرد و به توحید برساند هدف حضرت آباد کردن زندگی مادی نیست، هر چند که به تبع رسیدن به توحید این آبادانی مادی هم محقق میشود.
حال وظیفۀ ما در این جنگ نرمِ نفسگیر چیست؟ در جنگ سخت فقط حضور مردان در خط مقدم لازم بود و زنان پشت جبهه پشتیبانی میکردند؛ اما در جنگ نرم از شیرخوار تا پیر، مرد و زن، همه مسئولند و دیگر هیچ قیدی وجود ندارد. همه باید آماده باشند و اسلحۀ آن آگاهی و معرفت است. آیا به این اسلحه خود را تجهیز کردهایم؟
در جنگ سخت و نظامی ابزار دشمن مشخص بود و معلوم بود از چه نوع بمبی استفاده میکند. اما در جنگ نرم تنوع ابزار و آلات بسیار زیاد است؛ لذا هوشیاری و آگاهی لازم است. در جنگ نرم دشمن در پی تخریب ریشههای اعتقادی یک جامعه است و با عوامفریبی به شکل تدریجی و آهسته مردم را ناخودآگاه گرفتار میکند. در این جنگ تصویر شکستخورده از حریف در برابر مهاجم نشان داده میشود و مهاجم خود را پایدار و پیروز نشان میدهد. یک عملیات روانی به پا میکند. این جنگ با دوام است و عقبنشینی در کار نیست. در صورت موفقیت مهاجم، این عملیات روانی تثبیت میشود. بسیار ظریف عمل میکند؛ ضد ارزشها را ارزش جدید میکند و اسطورهسازی و هیجانسازی میکند. از تمام علوم و فنون بهره میگیرد جز سلاح سرد.
ادراکات اعتباری از نظر علامه طباطبایی(رحمةاللهعلیه)
قبل از صحبت دربارۀ فنآوری مدرن به ادراکات اعتباری از دیدگاه علامه طباطبایی(رحمةاللهعلیه) میپردازیم. ایشان در حاشیۀ کتاب کفایة الاصول در این زمینه صحبت کردهاند که مضمون آن را عرض میکنیم.
آدمی هنگام برقراری ارتباط با محیط خارج که لازمۀ نیازهای غریزیاش است، با تکیه به اندیشههای خاصی عمل میکند. بر اساس اندیشهای که بر اساس نیازهای درونی خود و واقعیتهای بیرونی دارد آن را تنظیم میکند. این اندیشه که نیاز درونی را ظهور میدهد و استعداد ما را پیدا میکند، و میخواهد آن را با شرایط بیرون تطبیق دهد؛ لذا از موقعیت بیرون، برای دفع آن استفاده میکند. به این ادراک اعتبار میگویند. در ادراکات اعتباری ما «لاشئ»ها هم «شئ» میشوند و درد اینجاست که آنها که اعتبار نیستند نیز اعتبار میشوند. اعتبارات ادراکی از جنس اکتشافات علمی و فلسفی هستند. ادراکات حقیقی که واقعیت خارجی دارند. کذب و صدق نیستند. تصور نیستند؛ بلکه تصدیق هستند. اعتبارند؛ اما ریشه در حقیقت دارند.
ذهن با مفاهیم و نسبتهای واقعی که در جهان کشف نموده و به لحاظ نسبتهای واقعی کشف میکند و به قوۀ خیال میدهد. صورت جدیدی به آن میبخشد که به آن تصورات میگوییم. آن صورت نوع ارتباط ما را با اعتباریات تعیین میکند که حقیقی است یا اعتباری.
ادراکات اعتباری جنگ نرم است. کار این ادراکات شبیهسازی است. خیلی ظریف است. به این دلیل که ادراکات اعتباری از جنس اندیشه هستند و تصورات ذهنی هستند؛ یعنی ذهن هرگونه فعالیتی را در مورد آنها میتواند انجام دهد. همۀ این مفاهیم مصداق ذهنی خارجی دارند؛ اما ما در ذهن مفاهیم میسازیم... .
پروردگارا! معترف هستیم و عناد نداریم، آنچه از خود به ما دادی و گُم کردهایم، به ما بازگردان و دست ما را در این آخرالزمان بگیر.
[1] - سورۀ قصص، آیۀ 38؛ ... و البته من او را از دروغگویان میپندارم.
[2] - سورۀ غافر، آیه 38؛ ... ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه راست هدایت کنم.
[3] - سورۀ قصص، آیۀ 56.
[4] - جاهلیت ثانی.
نظرات کاربران